همان روزی که فیلم سینمایی زالاوا را در برج میلاد و در خلال سی و نهمین جشنواره فیلم فجر دیدم فارغ از این که چه جایزه ای خواهد گرفت (ابدا دور از ذهن نبود که نظر هر منتقدی را جلب کند) از تماشایش بسیار لذت بردم.
تصور کنید بعد از سالها قبضه گیشه با فیلم هایی که کمدی هستند و صرفا ساخته شده اند تا بفروشند و از سوی دیگر مشاهده فیلم هایی با موضوع به ظاهر اجتماعی که تماما نسخههایی ضعیف و قوی و تکرار بی پایان ابدویک روز هستند با فیلمی مواجه شوید که نه در تهران که در یک نقطه بسیار دور از تهران (روستایی در کردستان) و در زمانی با فاصله زیاد از زمان امروز (داستانی از دل دهه ۵۰ ایران) ساخته شده است؛ بر این ها بیفزایید مضمونی را که نه قصه ازدواج است و نه خیانت، نه اعتیاد است و نه هیچ یک از مشکلات نخ نمای شهری که به وفور در تمامی فیلم های سال های اخیر به کرات به آن پرداخته شده است.
زاولا قصه موجود ناشناخته ای است که ناگهان سروکله اش در یک روستا پیدا شده و به دلیل تسخیر موجودات زنده و رسوخ در جسم آنان باید هرچه سریع تر توسط متخصصش (جنگیر) دستگیر شود.
زالاوا در عین حال که فیلمی انتقادی و بسیار جدی است به سمت ژانری می رود که بسیار ناچیز در سینمای ایران مورد توجه قرار گرفته است و آن ژانر وحشت است. فیلم با مذمت عقاید خرافی یک روستای کوچک و تقابل آنان با رئیس کلانتری شروع می کند اما در حقیقت دست بر یک ناهنجاری اجتماعی گذاشته و فرهنگ خرافه را با تمام کلیت آن هدف می گیرد.
گرچه زالاوا شباهت هایی با فیلم پوست (برادران ارک ۱۳۹۷) داشت که سال قبلش و در جشنواره سی و هشتم به نمایش درآمد اما پوست بیشتر به دنبال فضایی متفاوت و آمیخته با خرافه و ترسهای ریشهدار در میان مردم عادی بود تا اینکه به دنبال بازآفرینی هراس با کمک قواعد و قراردادهای ژانر باشد.
زالاوا از خرافه می گوید؛ خرافاتی که از گذشته تا به امروز در جامعه جریان داشته و دارند و گاه هزینه بسیار سنگینی بر زندگی مردم یک جامعه دارند؛ هزینهای که گاهی گذشته ای را خراب می کند و مانند مسعود (با بازی نوید پورفرج) به دلیل یک معلولیت ظاهری باعث طرد وی از جامعه می شود و گاه حال و آینده را از یک انسان می گیرد؛ همانند دختری که در ابتدای فیلم از بلندی پرت می شود و می میرد و یا مانند پزشک روستا، ملیحه (با بازی هدی زین العابدین) که به ضرب گلوله اهالی روستا کشته میشود.
گلوله ای که مردم خرافاتی به سمت پزشک روستا شلیک می کنند را می توان نماد غلبه ویرانگر و مخرب جهل بر دانش دانست؛ جامعه ای که آن قدر سر در نادانی خود فروبرده که حتی حاضر است برای تایید تصورات غلط خود نماد عقل را حذف کند و همچنان در سیاهی باقی بماند.
قصه عشق ملیحه و مسعود که از نیمه فیلم مطرح می شود چنان نرم و لطیف و زیرپوست فیلم است که بخشی از تلخی و ترس فیلم را می زداید و مخاطب را با این دو جوان همراه می سازد.
بازی های قدرتمند بازیگران را می توان یکی دیگر از نکات مثبت و قوت زالاوا دانست، نویدپورفرج در نقش رئیس کلانتری که نمادی از عقل و منطق است در رویایی با جنگیر روستا (پوریا رحیمی سام) تقابلی باورپذیر و منطقی را ارائه می دهد. چهره خشک و اندام ورزیده پورفرج با زبان بدنی که به خوبی با صحبت هایش همخوانی دارد این شخصیت را بیش از پیش در نقش خود جاانداخته است. هدی زین العابدین یکی از زنان سینمای ایران است که به خوبی توانایی اجرای هر نقشی را دارد و شاید این نقطه مثبتش کمتر دیده شده است؛ زین العابدین در نقش پزشک روستا زنی مستقل و آگاه است که از ضعف ها و نقصان های مردم به خوبی آگاهی و تلاش دارد تا به آنان کمک کند. کمکی که در نهایت به قیمت از دست دادن جانش تمام میشود.
پوریا رحیمی سام هم همچون دوبازیگر اصلی دیگر بسیار قوی و قابل توجه در نقش خود ظاهر شده و یک بازی قابل قبول را از خود ارائه داده است. قسمتی که رحیمی سام در مقابله با جن بیرون زده از شیشه با او درگیر یک نبرد نابرابر میشود را میتوان از بهترین بازیهای یک بازیگر با موجود خیالی تصور کرد و قطعا این توانایی به سابقه طولانی رحیمی سام در تئاتر نامرتبط نیست.
در نهایت اگرچه ارسلان امیری تجربه سالها کار در حوزه سینما و فیلمنامه نویسی، تهیه کنندگی و تدوین را در کارنامه هنری داشته است اما در زالاوا به عنوان کارگردان اولین اثر بلند داستانیاش، بسیار موفق ظاهر می شود. البته سابقه طولانی و ممتد امیری در تولید و ساخت فیلم های مستند قطعا در موفقیت و زبان نکوهشگر این فیلم بی تاثیر نیست.
نگاهی به جوایز برجسته داخلی و خارجی که این فیلم از آن خود ساخته است (جایزهٔ بزرگ بهترین فیلم از سی و ششمین دورهٔ هفتهٔ بینالمللی منتقدان فیلم ونیز، جایزه بهترین فیلم از نگاه هیئت داوران از فدراسیون بینالمللی منتقدان فیلم و از سی و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر، دو سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی فیلم اول و بهترین فیلمنامه) نشان میدهد که موفقیت زالاوا نه تصادف و شانس که از استحقاق این فیلم سرچشمه گرفته است.
گرچه زالاوا را نمی توان با نمونه های برجسته ژانر وحشت دنیا مقایسه کرد و احتمالا کاستی های بسیاری در مقایسه با این آثار بزرگ دنیا دارد اما تلاش این فیلم برای بومی سازی ژانر وحشت، توجه به بضاعت سینمای ایران و همچنین قیاس این اثر با دیگر تولیدات سینمای ایران در دهه اخیر قابل ستایش است.
به گزارش ایرنا، زالاوا فیلمی به کارگردانی ارسلان امیری و تهیهکنندگی روحالله برادری و سمیرا برادری و نویسندگی ارسلان امیری، آیدا پناهنده و تهمینه بهرام محصول سال ۱۳۹۹ است. پخش بینالمللی این فیلم توسط کمپانی دانمارکی LevelK انجام میشود. زالاوا نخستین فیلم ارسلان امیری به عنوان کارگردان بوده و نوید پورفرج، پوریا رحیمی سام، و هدی زینالعابدین از بازیگران این فیلم هستند.
داستان زالاوا در اواخر دههٔ ۱۳۵۰ خورشیدی روی میدهد و راوی اتفاقی است که باعث ترس مردم شده و رئیس پاسگاه تلاش میکند تا امنیت را به روستا بازگرداند.
ارسلان امیری کارگردان فیلم اظهار داشته که در ابتدا قصد داشته فیلم خود را به زبان کُردی بسازد اما در سینمای ایران پیدا کردن سرمایه برای فیلمی به زبان کُردی که پروداکشن آسانی ندارد، بسیار سخت است؛ بنابراین، ابتدا زبان فیلم به فارسی تغییر داده شد و در نهایت فیلم به دو زبان فارسی و کُردی ساخته شدهاست.
پوریا رحیمی سام (۱۳۶۱)، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون برای بازی در فیلم زالاوا برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر شد.