کمتر کسی است که اردیبهشتماه سال 1397 را بهخاطر نیاورد، روزگاری که «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور سابق آمریکا به توصیه افرادی چون جان بولتون و مایک پمپئو، با حرکت دادن یک قلم و با بهکار بردن عبارت حقوقی Terminate، از توافقی خارجی شد که اندکی پیش از آن از سوی واشنگتن و متحدانش دستاورد چندجانبهگرایی خوانده میشد. شاید در میان کسانی که در شکلگیری برجام در سال 1394 نقش داشتند کمتر کسی خیال آن را به مخیله خویش راه میداد که به این راحتی و بدون پرداخت کمترین هزینه، یکی از اصلیترین طرفهای توافق زیر میز بزند. هنوز گفتههای چنین افرادی در سال 1394 موجود است که بهصراحت در پاسخ به منتقدان گفته بودند که آمریکا نخواهد توانست به راحتی توافق را ترک کند.
اردیبهشت 97 و وقایع ماههای بعد آن خاطرات خوبی را برای بازارها در ایران باقی نگذاشته است؛ بالاخص بازار ارز و طلا. کمتر کسی است که آن روزها را فراموش کرده باشد هرچند که برخی گویا تصمیم گرفتهاند در صحبتهایشان درخصوص مذاکرات امروز، آنچه گذشت را مورد تغافل متعمدانه قرار دهند و چنین وانمود کنند که انگار اتفاقی نیفتاده است.
دولت سیزدهم بر اساس سیاستهای کلی نظام دو موضوع را در دستور کار خود قرار داده است: اول، گره نزدن سرنوشت اقتصاد کشور به مذاکره با طرفهایی که بهآن راحتی اقدام به عهدشکنی کردهاند و دوم در صورت امکان و تامین منافع ملی، رفع تحریمها از طریق میز مذاکره، به این ترتیب که هیچ خدشهای به حقوق ملت ایران وارد نشود؛ چرا که این دولت بر مبنای سیاستهای اصولی خود هرگز خود را در جایگاهی نمیبیند که بخواهد بر سر حقوق ملت با کسی معامله کند.
یکی از اصلیترین سیاستهای تیم مذاکرهکننده در دولت سیزدهم، تاکید بر اخذ تضمینهایی است که بر مبنای آنها، خروج فردی از کاخ سفید و آمدن فردی دیگر، منجر به تغییر منطق اساسی توافق نشده و اتفاقاتی دیگر از جنس اتفاقات اردیبهشت 97 را رقم نزند؛ چه بسا که اگر باز چنین اتفاقاتی رخ دهد، لطماتی که بر پیکرده اقتصاد ایران قابل تصور است حتی بیش از بار قبل باشد.
* وضعیت امروز در آمریکا
امروز اگرچه دولتی دموکرات در آمریکا بر سر کار است اما عملکرد این دولت در حدود دو سال اخیر بهگونهای بوده که ادامه تسلط دموکراتها بر کاخ سفید در سال 2024 محل تردیدهای جدی است. تقریبا هیچ تحلیلگری تردید ندارد که در انتخابات میاندورهای پاییز پیشرو، دموکراتها در مجموع بازنده خواهند بود.
از سوی دیگر مدت قابل توجهی است که میانگین تایید عملکرد جو بایدن، رئیسجمهور دموکرات آمریکا در نظرسنجیها کمتر از 40 درصد است. تجربه نشان میدهد در چنین شرایطی باخت دموکراتها در سال 2024 چندان دور از انتظار نیست هرچند که هنوز برای قضاوت زود بهنظر میرسد.
با این وصف، بعید نیست که بار دیگر همچون سال 2016، سال 2024 نیز شاهد اسبابکشی دموکراتها از کاخ سفید و رویکار آمدن رقبای جمهوریخواه آنان باشیم. آیا عقل سلیم حکم نمیکند که برای چنین شرایطی پیشبینیهای لازم صورت پذیرد؟
* مذاکرات رفع تحریمها و حافظه تاریخی
دولت سیزدهم در جریان مذاکرات رفع تحریمها همواره بر این نکته تاکید کرده است اگر طرف آمریکایی حاضر به احترام گذاشتن به منافع ایران باشد، توافق کاملا در دسترس است. در جریان مذاکرات دوحه، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران تاکید کرد: «ما جدی هستیم و از خطوط قرمز خود به هیچ وجه عبور نخواهیم کرد. خطوط قرمزی که در مذاکرات ترسیم شده در سطح سیاستگذاری و تصمیمگیری در کشور، مبتنی بر تامین حداکثری منافع ملی کشور است و این موضوعی است که نسلهای بعدی نیز درباره آن قضاوت خواهند کرد. معتقدم اگر طرف آمریکایی نیت جدی داشته باشد و واقع بینانه برخورد کند، توافق در این مرحله و در این دور از مذاکرات در دسترس است.»
البته همانطور که پیشبینی هم میشد، طرف آمریکایی نیت جدی نداشت و واقعبینانه برخورد نکرد.
آمریکاییها میخواهند ایران تجربه کسب شده از سال 1397 به بعد را کنار گذاشته و بار دیگر وارد توافقی شود که جانشین جمهوریخواه آقای بایدن بتواند با حرکت دادن یک قلم و بدون پرداخت هرگونه هزینهای از آن خارج شود. در عین حال، آمریکا و متحدانش بهنتیجه نرسیدن توافق را متوجه ایران میکنند و میگویند توافق از ماهها قبل آماده بوده و ایران تقاضاهای فرابرجامی مطرح میکند!
واقعیت آن است که آمریکا تاکنون حاضر به ارائه تضمینهای لازم برای عدم خروج از برجام ازجمله تضمین مهم ذاتی نشده و همین امر است - احتمالا در کنار برخی موضوعات دیگر - که مذاکرات را ناکام گذاشته است. توپ هر کجای میدان مذاکرات که باشد، در زمین ایران نیست. در طرح ادعاهای اینچنین، سهکشور اروپایی نیز در همگامی با ایالات متحده از چیزی فروگذار نمیکنند.
* وقایع اردیبهشت 97 نباید تکرار شود
عدهای در عجله خود برای احیای برجام به هر قیمت، تجربه تاریخی اخیر را کنار میگذارند و استدلالهای زودگذر و غیرقابل اعتنا مطرح میکنند اما ایران حق دارد بهدنبال تدابیری باشد که از تکرار یک اردیبهشت 97 دیگر جلوگیری کند و حداکثر مساعی را در این راستا بهکار بندد. در آنچه در اردیبهشت 97 رخ داد اگرچه شخصیت ترامپ و رویکرد جمهوریخواهان موثر بود اما این واقعیت که انجامش هزینهای بر ساکنان کاخ سفید دستکم در وهله اول دربرنداشت، قطعا مشوقی مهم برای آنان بود.
قطعا یکی از اصلیترین اهداف تیم مذاکرهکننده ایران نیز همین است که نگذارد اتفاقاتی از آن دست تکرار شود و البته قطار دیپلماسی کشور بدون توافق هستهای هم مسیر خود را طی میکند و دستاوردهای قابل توجهی داشته است؛ فقط کافی است رفت و آمدهای مقامات کشورهای مختلف به ایران در ماههای اخیر را رصد کنید تا متوجه شوید که دیپلماسی ایران معطل وین و دوحه نیست.
در کنار این رویکرد، تغییرات قابل توجه در نظم بینالمللی پس از وقایع مربوط به جنگ اوکراین و روسیه، نشان میدهد که نظام بینالملل احتمالا بر همان پاشنه نخواهد چرخید و فرصتهایی در انتظار است که میتواند بلوک آمریکایی نظم بینالمللی را در آنچه از نظام تحریمی انتظار دارد، مجبور به تجدیدنظر کند. گستردهتر شدن نظامی تحریمی غرب پس از جنگ اوکراین، خواهناخواه از کارایی آن خواهد کاست و شاید تحولات یکی دو سال آینده، بیشتر این واقعیت را نشان دهند.
برای ایران صرفا به توافق رسیدن مهم نیست، امضای توافق از هر کسی بر میآید. مهم آن است که توافقی حاصل شود که منافع کشور را تامین کند. اگر توافقی قرار باشد با ارائه یکسری مشوقهای زودگذر، منافع بلندمدت کشور را بهخطر افکند، طبیعی است که قابل پذیرش نیست. و صد البته اگر توافقی در دسترس باشد که متضمن حقوق ملت و منافع ملی باشد، تهران در دستیابی به آن تردید نخواهد کرد.