این بستنشینی پس از اعلام موافقت عین الدوله در خروج متحصنین از مسجد جامع بازار تهران به منظور عزیمت به قم صورت گرفت. در آن زمان بازاریان، طلاب و مردم عادی دست از کار کشیده و عدهای با علما از شهر خارج شدند و عدهای راهی سفارت شدند. فردای آن روز تمام دکانها و مدارس علمیه تعطیل و مردم دسته دسته وارد سفارت شدند. تعداد تحصنکنندگان را بین ۱۵ الی ۲۰ هزار نفر تخمین زدهاند.
هرچند هدف اولیه تحصن کنندگان، آزادی علما و خونخواهی کشتهشدگان بود ولی با اوجگیری خیزش، درخواستهای دیگری مثل ایجاد امنیت عمومی، افتتاح عدالتخانه، تشکیل مجلس شورای ملی و عزل عین الدوله مطرح شد. سرانجام مقاومت مردم و این تحصن، صدور فرمان مشروطیت در تاریخ ۱۴ جمادیالثانی ۱۳۲۴ از سوی مظفرالدین شاه بود.
آنچه در مرور و بررسی علل تحصنها، مشهود است آنکه تحصنکنندگان در اماکن مذهبی پیش از این به طور معمول برای اعتراض به حاکمان ظالم، کاهش محکومیت و یا بخشودگی انجام میشد. تحصن در سفارتخانههای اجنبی، اگر چه برای اولین بار در زمان سلطنت محمد شاه اتفاق افتاد، آنگاه که عدهای از شاهزادگان در سفارت روس علیه حاج میرزا آقاسی بست نشستند اما انگیزه اصلی این بستنشینیها نیز در واقع درخواست عدالت و رساندن فریاد مظلومیتخواهی به گوش شاهانی بود که از سوی وزرا و کارگزاران فاسد محاصره شده بودند و اجابت خواست مردم عملا غیرممکن مینمود.
بنابراین به استناد شواهد تاریخی، انگیزه ابتدایی بیشتر تحصنها در ایران، رساندن فریاد عدالتخواهی به گوش فرمانروایان جامعه بود چرا که در واقع راه دیگری برای آن وجود نداشت. اما اینکه نتیجه و حاصل این رفتارها و اقدامات در پایان، مطابق و منطبق بر خواست و اراده مردم متحصن بود یا خیر نیز به نوبه خود، نیازمند بررسی و تحلیل دقیق، موشکافانهتری است. اما در این میان توجه به یک نکته ضروری به نظر میرسد که به قول مثل معروف "هیچ گربهای در راه رضای خدا، موش نمیگیرد". به عبارتی اگر چه نتیجه تحصن خیل عظیم مردم در سفارتخانه انگلیس، امضای فرمان مشروطه توسط شاه بود اما راه نفوذ و دخالتهای عمال انگلیس در جامعه و دربار را نیز بیش از پیش هموار ساخت تا جایی که نتیجه آن شکست غمانگیز انقلاب مشروطه بود.
استفاده از تریبون رسانههای خارجی برای بیان خواستهها در روزگار ما نیز همواره این واهمه را ایجاد میکند که تا چه اندازه میتوان به آنها اطمینان داشت. اگر چه نگارنده خود بر این باور است که فضای رسانهای کشور نتوانسته انعکاس دهنده واقعی خواست و اراده مردم باشد و همین انفصال عامل مهم گرایش افراد در استفاده از رسانههای بیگانه بوده است لکن رسانههای بیگانه هرگز نتوانستهاند نقطه اتکا قابل اطمینانی برای آنان باشد. چنانچه بارها شاهد آن بودهایم که در دراز مدت بیش از آنکه رسانهها تریبون انتقال خواست و اراده آنان باشد، افراد ناخواسته به تریبون انتقال و انتشار خواست رسانهها تبدیل شدهاند.
هنرمندان محترمی که با امید رساندن فریاد مظلومیت خود در جریانهایی مثل جنبش Me To امروز به رسانههای خارجی امید بستهاند نباید فراموش کنند که پیش از آنها نیز چه بسیار اشخاصی این راه را پیمودهاند لکن هرگز به نتیجه مطلوب خود نرسیدهاند. بیشک راه اصلاح مشکلات را باید در کشور خود یافت.