شاید برخی تحلیلگران فکر کنند که جنگ اوکراین، پدیده نامیمون جدیدی است که با ورود روسیه به این کشور اروپای شرقی شکل گرفته است، غافل از اینکه بحران سازی در این کشور اروپایی نقطه اوج یک پروژه ۳۰ ساله جنبش نئومحافظه کار آمریکایی است که آنها از قبل در یوگسلاوی سابق (صربستان) جست وجو می کردند و امروزه نیز آن هدف را در اوکراین پیگیری می کنند.
حتی شاید برخی مخالفت و ادعا کنند که دولت فعلی حاکم بر واشنگتن یک سیستم دمکرات است که نئومحافظه کاران جنگ طلب عمدتا جمهوریخواه در آن محلی از اعراب ندارند، اما نگاهی به تاریخچه پیدایش نئومحافظه کاران در آمریکا و آمال و آرزوهایشان به ویژه در اروپا به راحتی می توان دریافت که این گروه با وجود جا به جایی قدرت در واشنگتن، همچنان حداقل در سیاست خارجی و وزارت دفاع امروز این کشور حضور فعال دارند.
روز شنبه بود که نشریه اینترنتی آمریکایی "کنسرتیومنیوز" که در زمینه تحقیقات مستقل خبرنگاری و تحلیل سیاسی فعال است، در تحلیلی نوشت: دولت جو بایدن از سوی همین نومحافظهکاران که از جنگهای صربستان (۱۹۹۹)، افغانستان (۲۰۰۱)، عراق (۲۰۰۳)، سوریه (۲۰۱۱) و لیبی (۲۰۱۱) حمایت کردند و تلاش زیادی را جهت شروع جنگ اوکراین انجام دادند، احاطه شده است.
"جفری دی ساچز" تحلیلگر این نشریه معتقد است که سابقه نومحافظهکاری یکی از فجایع کاهش ناپذیر در کاخ سفید است و بایدن نیز تیم خود را از نومحافظهکاران شکل داده است. در نتیجه میتواند اوکراین، ایالات متحده و اتحادیه اروپا را به سمت یک ناکامی ژئوپلیتیکی دیگر هدایت کند.
این نشریه در مورد دیدگاه جنبش نومحافظهکاری نسبت به گسترش ناتو نیز نوشت: نومحافظهکاران از گسترش ناتو به سمت اوکراین حتی پیش از اینکه سیاست رسمی آمریکا در زمان جورج بوش در سال ۲۰۰۸ شود، حمایت میکردند. آنها عضویت اوکراین در ناتو را به عنوان نفوذ منطقهای و جهانی آمریکا میدیدند و به دنبال این جنگ بودند.
در هر حال، بسیاری از کارشناسان معتقدند که همین طیف از سیاست های جنگ طلب آمریکا بودند که با کمک انگلیس پروژه خروج این کشور از اتحادیه اروپا (برگزیت) را رقم زدند تا اتحادیه ای که می رفت با فاصله گرفتن از آمریکا و چرخش به سمت شرق و شکل گیری یک قطب اورآسیا به رقیبی برای آمریکا بدل شود را در هم شکستند.
آنها معتقدند بایدن شعار "آمریکا بازگشته است" را مانند اسلاف خویش به عنوان دکترین شخصی انتخاب کرد و رئوس این سیاست ائتلاف با کشورهای دمکراتِ متحد امریکا در اروپا و آسیا و در عین حال مذاکره با قدرتهایی است که رقبا و مخالفان غرب شناخته میشوند.
در حال حاضر مهمترین رقبا و مخالفان غرب چین و روسیه هستند و به همین منظور دست اندازی در حریم چین در شرق آسیا و جنوب شرق آسیا و دست اندازی در اوکراین در شرق اروپا با هدف به چالش کشیدن این دو قدرت انجام می شود.
حتی برخی تحلیلگران معتقدند همانگونه که انگلیس با طرح موضوع برگزیت برای در هم شکستن اتحادیه اروپا به اروپائیان خیانت کرد و با آمریکا و حتی روسیه در این پروژه همدست شد، این بار در میدان جنگ اوکراین نیز اگرچه با روسیه دشمن است اما با آن کشور هدف مشترک سابق را هم پی می گیرد و آن تضعیف بیشتر اروپا است.
به همین دلیل هم بود که روز یکشنبه نشریه انگلیسی "دِ گاردین- The Guardian" در مقاله ای نوشت: "انگلیس و روسیه در میدان اوکراین دشمن یکدیگر هستند، اما در تصویری بزرگتر آنها یک هدف مشترک را دنبال می کنند و آن هدف تخریب و تضعیف اتحادیه اروپا است که به خوبی پیش می رود. روسیه و انگلیس به عنوان دو میراث دار امپراتوری های سابق تلاش می کنند تا قدرت از دست رفته را با تضعیف ساختار اتحادیه اروپا به دست آورند."
در ادامه این مطلب آمده است، لندن و مسکو به صورت خواسته یا ناخواسته در حال تخریب اتحادیه اروپا هستند و بلندپروازی های این دو پایتخت در میدان اوکراین در حال نتیجه دادن است. فرانسه و آلمان به عنوان دو ستون اصلی اتحادیه اروپا و دیگر کشورهای عضو تاکنون آسیب های اقتصادی و سیاسی بسیار زیادی از بحران اوکراین دیده اند، اما هنوز به سیاست های خود در مورد اوکراین ادامه می دهند."
رویکرد جنگ طلبانه نئومحافظه کاران آمریکا
جنبش نئومحافظه کار آمریکا در دهه ۱۹۷۰ تحت آموزه های "لئو شتراوس" و بعد از آن "دونالد کاگان" شکل گرفت (که هنوز به کمک خانواده خود هدایت سیاست خارجی آمریکا را به عهده دارد) و شخصیت های برجسته بعدی از جمله "پل ولفوویتز" به تبیین و گسترش منشور آن پرداختند.
رهبران نئومحافظه کار از جمله "نورمن پودهورتز"، "ایروینگ کریستول"، به ویژه "پل ولفوویتز"، "رابرت کاگان" (پسر دونالد کاگان)، "فردریک کاگان" (پسر دونالد کاگان)، "کیمبرلی آلن کاگان" (همسر فردریک)، "ویکتوریا نولاند" (همسر رابرت کاگان)، "الیوت کوهن" و "الیوت آبرامز" همگی معتقد بودند که آمریکا باید از نظر نظامی بر هر منطقه از جهان تسلط داشته باشد و با قدرتهای نوظهور منطقهای که ممکن است روزی سلطه جهانی یا منطقهای آمریکا را به چالش بکشند، به ویژه روسیه و چین مقابله کند.
این تئوری که برای اولین بار توسط ولفوویتز معاون وزیر دفاع آمریکا در سال ۲۰۰۲ مطرح شد و عملا در پیش نویس راهنمای سیاست دفاعی این کشور نیز جای گرفت.
بر اساس این تئوری آمریکاها باید در صدها پایگاه نظامی در سراسر جهان مستقر شوند و در صورت لزوم آماده مبارزه با جنگ های انتخابی چون جنگ افغانستان، عراق، لیبی، یوگسلاوی (صربستان) و اوکراین باشند و سازمان ملل نیز تنها باید در راستای اهداف آمریکا مفید باشد.
نئومحافظه کاران و جنگ اوکراین در اروپا
نئومحافظه کاران آمریکا عمدتا تحت تاثیر ولفوویتز از همان ایام معتقد بودند که آمریکا باید به انتخاب خودش جنگ راه بیاندازد (جنگ افروزی کند) و به دنبال گسترش شبکه امنیتی تحت رهبری خود در اروپای مرکزی و شرقی (مرز روسیه) باشد.
از اینرو آنها در مورد گسترش ناتو از طریق پیوستن اوکراین به آن حتی قبل از اینکه در سال ۲۰۰۸ به سیاست رسمی ایالات متحده تبدیل شود، در زمان جورج "دبلیو بوش" رئیس جمهوری پیشین آمریکا هم فشار آورده و عضویت اوکراین در ناتو را کلید تسلط منطقه ای و جهانی ایالات متحده می دانستند.
"رابرت کاگان" یکی از رهبران و مورخ و مفسر سیاسی نئومحافظه کار که همسرش "ویکتوریا نولاند" در دولت جرج بوش سفیر آمریکا در ناتو در دوران دولت جورج دبلیو بوش بود، استدلال های خود را در سال ۲۰۰۶ در این خصوص چنین توجیه می کرد: "از آنجایی که انقلاب های رنگی در اتحاد جماهیر شوروی (سابق) برای روس ها و چینی ها جز کودتادی حمایت شده از سوی غرب برای ارتقای نفوذ غرب در بخش های راهبردی جهان نیست،آیا آزادسازی موفقیتآمیز اوکراین که مورد تقاضا و حمایت دموکراسیهای غربی است، نمیتواند مقدمه الحاق آن کشور به ناتو و اتحادیه اروپا باشد – یا به طور خلاصه گسترش هژمونی لیبرال غربی؟"
جالب تر آنکه همین نولاند نئومحافظه کار که از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ معاون وزیر امور خارجه در امور اروپا و اوراسیا در دولت باراک اوباما هم بود و در آنجا به سرنگونی "ویکتور یانوکوویچ" رئیس جمهوری قانونی طرفدار روسیه در اوکراین کمک کرد به همراه دیگر اعضای خانواده اش (کاگان ها) همچنان در مسند هستند و خودش حتی در وزارت خارجه "جو بایدن" سیاست ایالات متحده را در قبال درگیری روسیه و اوکراین هدایت کرده و اکنون نیز چنین عمل می کند.
البته رابرت کاگان همسر نولاند بعدها به تأثیرات وخیم گسترش ناتو پی برده و به نقل از یک کارشناس گفت: کرملین به طور جدی برای «مبارزه برای اوکراین» آماده می شود.
در واقع شواهد حاکی است که نئومحافظه کاران آمریکا از سال ها قبل منتظر راه اندازی این جنگ به همراه همپیمانان خود در اروپا بودند اما فرصت آن را نیافته بودند.
حتی ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در جریان اجلاس سران کشورهای ساحلی دریای خزر یبا تاکید بر اینکه ناتو به ابزاری برای اجرای سیاستهای امریکا تبدیل شده است و درخواست از اوکراین برای ادامه جنگ نشان میدهد این کشور ابزار تحقق اهداف غرب است، گفت، آمریکا از سال ۲۰۱۴ میلادی در حال آماده سازی خود جهت رویارویی با روسیه بوده است.
به گزارش روز سه شنبه رشاتودی،وی افزود: غربی ها از اوکراین برای تثبیت نقش خود در جهان و تأکید بر سلطه و اهداف امپریالیستی خود بهره برداری میکنند، و از نظر ما هیچ نکته جدیدی وجود ندارد، ما به تلاشهای غرب برای قبولاندن منطق ”هر کس با ما نیست، علیه ماست“ به جامعه بین المللی عادت کرده ایم.
اشتباه محاسباتی نئومحافظه کاران آمریکا از جنگ اوکراین
نئومحافظه کاران آمریکا که برتری نظامی، مالی، فنی و اقتصادی واشنگتن را مزیتی برای دیکته خواسته های خود بر جهان می دانند، با علم بر اینکه کشورشان از دهه ۱۹۵۰ در هیچ درگیری منطقه ای پیروز نشد، همچنان از همان زمان برای تصرف اوکراین و تلاش برای گسترش ناتو در آن (ولو با مقاومت شدید روسیه) تاکید داشتند چون معتقد بودند که روسیه با تحریمهای مالی آمریکا و تسلیحات ناتو شکست خواهد خورد.
این طیف از سیاستمداران آمریکایی به ویژه مؤسسه مطالعات جنگ تحت مدیریت کیمبرلی آلن کاگان همچنان بر طبل وعده پیروزی اوکراینی ها در این جنگ می کوبند و در واقع همین نئومحافظه کاران حاضر در دستگاه دفاعی و دیپلماسی بایدن، او را به سمت این جنگ مخرب که می رود جهان را به خود مشغول کند، سوق می دهند.
در این حال غربی ها غافلند از اینکه روسیه هم با تشکیل ائتلاف هایی و راه اندازی جنگ گندم در سراسر جهان به راحتی تحریمهای اقتصادی غرب را کم اثر کرده و در این بین فقط اروپایی ها هستند که مجبورند تحت فشار آمریکا برای ادامه جنگ بیشتر تأثیر نامطلوب ناشی از آن را تحمل کنند.
ظاهرا خود آمریکایی ها هم دریافتند که نتیجه اقداماتشان در اوکراین تاکنون هم برای غرب و هم برای جهان نتیجه مطلوب نداشته است، حتی نشریه آمریکایی "نشنال اینترست - National Interest" سه روز قبل در گزارشی در مورد دورنمای تحریم های اقتصادی غرب علیه روسیه اعتراف کرد به اینکه: "اروپا و آمریکا عملا جنگی اقتصادی علیه روسیه آغاز کرده اند، اما باید این آگاهی ایجاد شود که افزایش ناامنی و تهدیدات بالقوه در تمام جهان می تواند از پیامدهای جدی این جنگ اقتصادی باشد."
نویسنده گزارش بر این باور است که "نتیجه بسته های تحریمی و فشارهای غرب علیه روسیه به احتمال زیاد تاثیر زیادی بر نتیجه جنگ اوکراین نخواهد داشت. چون از ابتدای جنگ اوکراین کشورهای فقیر دنیا درگیر پیامدهای اقتصادی و کمبود محصولات کشاورزی ناشی از جنگ اوکراین شده اند و اکنون کشورهای درحال توسعه و پیشرفته در حال ورود به چرخه درگیری با این مشکلات هستند."
در واقع با آغاز جنگ اوکراین بود که بحران کمبود محصولات کشاورزی، بویژه غلات و کالاهای اساسی غذایی در جهان کلید خورد و به رغم تمام برنامه های مقامات غربی، هیچ راه فراری از افزایش بی رویه قیمت ها و سپس اعتراض های اجتماعی در سطح جهان وجود ندارد.
پیروزی های اخیر روسیه، تعیین کننده سرنوشت جنگ
در هر صورت امروزه جنگ اوکراین به همراه تحریم های فزاینده کشورهای غربی علیه روسیه بدون هیچ دستاورد ملموسی برای آنها حتی با افزایش شکست های اوکراین جریان دارد و آنها پی برده اند که ادامه این روند برای شهروندان اوکراینی و کشورهای حامی آنها تاثیر منفی به دنبال خواهد داشت و همچنین دریافتند که با افزایش تورم در کشورهای خود بعد از اعمال تحریم ها علیه روسیه و بحران مواد غذایی از جمله غلات باید بهای اقدامات خود را به هر قیمتی بپردازند.
با این وجود پوتین رئیسجمهوری روسیه پیشتر گفته بود که عملیات نظامی روسیه تا دستیابی به اهداف اولیهاش ادامه خواهد داشت، مگر اینکه در مذاکرات به توافقی برسد که برای همه قابل قبول باشد.
به علاوه اینکه، پیشروی و پیروزی های پی در پی روسیه در این جنگ نشان می دهد که توانایی واشنگتن برای تامین مهمات و تسلیحات اوکراین به دلیل محدودیت ظرفیت تولید آمریکا و اختلال در زنجیره تامین مختل شده است.
به اعتقاد کارشناسان، محتملترین نتیجه جنگ فعلی در اوکراین این است که روسیه بخش اعظم اوکراین را فتح خواهد کرد، شاید اوکراین را محصور در خشکی یا در وضعیت مشابه همینطور باقی بگذارد، اما اروپائیان باید بدانند که ناامیدی از تلفات نظامی و پیامدهای رکود تورمی پس از جنگ و تحریم ها در اروپا افزایش خواهد یافت.
به تازگی اکثر رسانه های بین المللی و حتی آمریکایی از جمله نیویورک تایمز به پیروزی های روسیه در چندین جبهه از جمله در لوهانسک، لوگانسک و منطقه دنباس اعتراف کردند و حتی ستاد کل ارتش اوکراین روز دوشنبه اعلام کرد که پس از تصرف شهر لیسیچانسک در شرق این کشور، نیروهای روسی در حال پیشروی در منطقه شهری اطراف اسلاویانسک هستند تا کنترل چندین شهر در شمال و شمال شرق اسلاویانسک را به دست گیرند.
شبکه ۲ تلویزیون فرانسه هم با تعدادی از مردم اوکراین مصاحبه کرد و خوشحالی آنها از اینکه دیگر می توانند بار دیگر خود را روس تلقی کنند به تصویر کشید.
خبرگزاری دولتی اوکراین هم روز یکشنبه نوشت، آمریکا سامانههای موشکی توپخانه ای با تحرک پذیری بالا (هایمارس)، ۲۶ هزار و ۵۰۰ سامانه پرتابی و سایر سامانه های ضد زره، یک هزار و ۴۰۰ سامانه ضدهوایی استینگر، ۱۰۸ توپ هویتزر و ۷۵ هزار عدد زره بدن و کلاه ایمنی را به اوکراین ارسال کرده است.
این همه نشان می دهد که در این بین بیش از اوکراینی ها که به عنوان نیروی نیابتی آمریکا علیه روسیه می جنگند، خود اروپائیان قربانی این جنگ هستند چرا که بنا به پیش بینی مقامات آلمانی، ذخایر گازی این کشور تنها چند ماه پاسخگویی تقاضا گاز آن خواهند بود.
به گزارش خبرگزاری اسپوتنیک، «کلاوس مولر» رئیس آژانس شبکه فدرال آلمان روز دوشنبه در این باره گفت: در صورت توقف کامل واردات گازی از روسیه، ذخایر ما یک یا دو ماه دوام خواهد داشت. اگر ما دیگر گاز از روسیه وارد نکنیم، احتمالاً یک یا دو ماه (این ذخایر) دوام خواهد داشت.
پیش از این «راب جاتن» وزیر آب و هوایی هلند نیز در این باره هشدار داد که اگرچه کشورهایی همانند این کشور با زیرساخت و منابع قابل توجه ممکن است آسانتر آماده چنین بحرانی شوند، اما از پیامدهای آن در امان نخواهند بود.
وزیر آب و هوایی هلند در ادامه متذکر شد که اگر کشورهای اروپایی بتوانند تا پیش از اول نوامبر ذخایر گازی خود را تکمیل کنند، خوب است اما اگر دیگر کشورها بویژه کشورهای بزرگی چون آلمان، نتوانند ذخایر گازی خود را به ۸۰ درصد برسانند، در این صورت این (موضوع) اثر مخرب دومینوواری برای کل قاره اروپا خواهد گذاشت.
کشورهای اروپایی و آمریکا به بهانه جنگ اوکراین، تحریمهای مختلفی را علیه روسیه وضع کردند که واردات انرژی از این کشور یکی از این موارد است. تحریم انرژی روسیه، این کشورها را با بحران کم سابقه جهت تأمین تقاضای انرژی خود بویژه با در پیش بودن فصل سرما و زمستان مواجهه کرده است.
موضع گیری جدید اروپائی ها نسبت به ادامه جنگ در اوکراین
برخلاف ادعای جنگ افروزان نئومحافظه کار در آمریکا برای نزدیک بودن پیروزی برای اوکراین و در واقع اروپا، پیروزی های پی در پی اخیر روس ها در اوکراین و تاثیرات منفی طولانی شدن این جنگ بر اقتصاد اروپا و حتی آمریکا موجب شده است که کشورهای غربی یکی پس از دیگری به شکست خود در این جنگ اعتراف کرده و حتی زمزمه هایی به گوش می رسد مبنی بر اینکه رهبران اوکراین بزودی به درخواست روسیه در مذاکرات صلح تمکین کنند.
روز یکشنبه بود که «اولاف شولتس» صدراعظم آلمان در گفت وگویی اعلام کرد که هیچکس نمیداند روسیه تا چه زمانی عملیات نظامی خود را در اوکراین ادامه خواهد داد زیرا مسکو منابع قابل توجهی برای ادامه جنگ دارد.
به گزارش خبرگزاری تاس، وی با اعتراف به برتری های رئیس جمهوری روسیه، گفت: «ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه رهبر کشور بسیار بزرگی است که افراد زیادی در آنجا زندگی میکنند، با امکانات فراوان و او میتواند برای مدت طولانی به جنگ ادامه دهد.»
وقتی از صدراعظم آلمان پرسیده شد که اظهارات "ولادیمیر زلنسکی" رئیسجمهوری اوکراین درباره پایان درگیریها تا قبل از پایان سال (جاری میلادی) چقدر واقع بینانه است، شولز گفت: «بسیار دشوار است که قضاوت کنیم که آیا این پیش بینی واقعبینانه است یا خیر، زیرا روی زمین درباره جنگ تصمیمگیری میشود.»
پیشتر در ماه آوریل (اوایل اردیبهشت) ۲۸ تن از شخصیت های متنفذ آلمانی نیز در نامه ای سرگشاده به صدراعظم کشورشان از حزب سوسیال دموکرات از او خواسته بودند که سلاح های سنگین بیشتری را به اوکراین تحویل ندهد.
به تازگی در ایتالیا نیز "جیان میکالسین" ستون نویس روزنامه "ایل جورناله" نوشت: زمان آن است که غرب از حمایت از اوکراین شکست خورده دست بردارد و آن را به پای میز مذاکره با روسیه بکشاند تا از بدترین عواقب رویارویی با روسیه جلوگیری کند.
او همچنین این سوال را مطرح کرد که آیا ارزش دارد تا نشست گروه ۲۰ در اندونزی در ماه نوامبر (مهر) برای برگزاری نشستی بین روسیه و ناتو منتظر بمانند.
نخست وزیر انگلیس نیز که پیش از این همواره نسبت به خطر خستگی ناشی از طولانی شدن جنگ در اوکراین هشدار می داد به تازگی در اظهاراتی به شکست احتمالی این جنگ اعتراف کرد و با اعلام اینکه اگر پوتین بتواند اراده خود را در مذاکرات پیش رو بر اوکراین تحمیل کند، عواقب آن برای امنیت بینالمللی خطرناک خواهد بود، گفت: «بسیاری از کشورها میگویند این جنگ غیرضروری است و بنابراین فشار فزایندهای برای مجبور کردن اوکراینیها به یک صلح بد وجود خواهد داشت.»
"بالاز اوربان" مشاور بلندپایه نخست وزیر مجارستان نیز به تازگی گفت: "در حال حاضر چیزی که تجربه می کنیم این است که هرچه با تحریم های بیشتری موافقت کنیم، در وضعیت بدتری قرار می گیریم. روس ها چه؟ بله، تحریم ها به آن ها هم آسیب می زند، اما آن ها دوام می آورند. و حتی بدتر از آن این است که همچنان به پیشروی در اوکراین ادامه می دهند. بنابراین ما باید به فکر مذاکره، آتش بس، صلح و دیپلماسی باشیم، راه حل ما این است."
هشدار به اروپا نسبت به دام نئومحافظه کاران آمریکا برای آنها در اوکراین
بررسی اخبار و تحلیل های چند هفته اخیر پیرامون جنگ در اوکراین نشان می دهند که اروپائیان باید هوشیاری خود را حفظ کنند تا در دام جنگ افروزانی در آمریکا نیافتند که نه تنها به منافع آنها بلکه حتی به منافع واقعی کشور خودشان هم توجه ندارند.
آنها باید بدانند که «نومحافظه کاری» و «مداخله گرایی لیبرال» در آمریکا دو شاخه جعلی از یک جهان بینی دو بخشی هستند که راه را بر تفکر هوشیارانه در بین نخبگان سیاست خارجه آمریکا بسته اند.
آنها از زمان اعلام موجودیت خود جان هزاران انسان بیگناه را در عراق، افغانستان، لیبی و اوکراین تباه کرده اند. آنها معتقدند می توانند با زشت کردن چهره پوتین، اعتبار آسیب دیده آمریکا در جهان را ترمیم کنند. هر دوی این گروه ها همیشه ژست کسانی را می گیرند که از نظر اخلاقی در موضع برتر هستند. با این حال فقط وقتی چشمشان «فجایع انسانی» را می بیند که به نفع اهداف ژئو استراتژیک آمریکا باشد.
باید اذعان کرد اروپا و حتی جهان امروزه زیر ضربه روایتی قرار دارند که دم از قدرت و نفوذ آمریکا می زند اما کوچکترین مسئولیتی را در قبال پیامدهای اقدامات آمریکا و متحدانش در جهان نمی پذیرد.
بنابراین سیاستمداران اروپایی باید تاکنون به این نتیجه رسیده باشند که آمریکا عملا به دنبال حل و فصل صلح آمیز بحران اوکراین در این قاره نیست. به همین دلیل آگاهانه ضمانت های امنیتی مورد نیاز را به اوکراین نمی دهد و تلاش می کند تا بحران این کشور با ورود به فاز فرسایشی توان های نظامی، سیاسی و اقتصادی روسیه و بویژه اتحادیه اروپا را تا حد ممکن تضعیف کند.
آنها باید بدانند که آمریکا به ادامه جنگ و سوختن اوکراین نیاز دارد. چون کارخانه های تولیدی سلاح در آمریکا مدت ها بر روی پروژه اوکراین سرمایه گذاری کرده اند و هم اکنون نه تنها به اوکراین بلکه به تمامی کشورهای اروپایی در حال فروش سلاح هستند.