به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه ایرنا آیت الله مهدوی کنی در خاطرات خود میگوید: سال ها پیش کمیته امداد با همکاری صدا و سیما برای جمع آوری اعانات از گروه کر دعوت کرده بود. من در مسجد ابوذر با بیانی تند به این کار اعتراض و در دانشگاه امام صادق(ع) نیز اعتراض خود را تکرار کردم. گویا در ماه رمضان بود، من گفتم ما از دیگران توقع داشتیم که این کارها را انجام دهند ولی از کمیته امداد توقع نداشتیم. آخر این چه کاری است که شما انجام دادید؟ بیست سال از انقلاب گذشته است. شما این همه قبل و بعد از انقلاب پول جمع کردید. ۱۴۰۰ سال است مسلمانان این همه کارهای خیر، این همه مساجد، مدارس، بیمارستان ها و راه ها ساختند، شما گروه کر راه می اندازید؟ شما چرا آیات قرآن را نمی خوانید؟ چرا حدیث نمی خوانید؟ چرا قول پیامبر(ص) را نقل نمی کنید؟ یعنی چه؟ پسرها و دخترهای مردم با لباس های کذایی و آرایش کرده بیایند آواز بخوانند؟! بعد مردم را جمع کنید پول بگیرید؟ گفتم من از برادران کمیته امداد تعجب می کنم که این کارها را انجام می دهند.
همان ایام بود که مقام معظم رهبری افطاری می دادند، ما آنجا بودیم، آقای خاتمی (رییس جمهور وقت) هم بودند، آقایان کمیته امداد و آقای عسکراولادی هم بودند. آقای خاتمی به خنده گفت: آقای مهدوی! خوب شد که بالاخره یک دفعه هم که شده این آقایان دوستانتان را نقد کردی. گفتم من همین طوری هستم. کاری ندارم این ها کمیته امدادی هستند یا دوم خردادی. من با کار نادرست از که باشد مخالفم. کاری به این ندارم که طرفدار چه کسی و از چه گروهی هستند.
شاهد گرفتن در و دیوار
یک روز آقای نیری (سرپرست وقت کمیته امداد) با شورای مرکزی کمیته امداد به دانشگاه امام صادق(ع) تشریف آوردند و از من گله کردند که شما خوب بود اگر می خواستید نصیحتی بکنید تلفن می زدید و به ما می گفتید. گفتم درست است، من این حرف را قبول دارم، اما اگر شما در یک اتاق دربسته این کار را کرده بودید من هم در اتاق دربسته به شما تذکر می دادم. اما شما در مجلس عمومی و از طریق صدا و سیما به این کار دست زدید و مردم را دعوت کردید. به اعتراف خودتان از ابتدای خیابان اوین و هتل اوین تا زندان اوین مردم صف کشیده بودند و ماشین ها برای شرکت در آن مجلس باشکوه آمده بودند. چگونه از من می خواهید که پنهانی و با تلفن با شما صحبت و بی سر و صدا اعتراض کنم. من در مسجد دانشگاه در حضور دانشجویان و اساتید و کارکنان با دلی آکنده از درد و رنج، گفتم ای در و دیوار مسجد و ای دانشجویان و همکاران مسلمان شاهد باشید که من وظیفه خود را انجام دادم. مگر ما انقلاب کردیم که منکرات و ناهنجاری های پیش از انقلاب را تکرار کنیم و به نام دین و انقلاب، همان کارها را انجام دهیم و برچسب اسلامی و انقلابی روی آن بگذاریم؟ جناب آقای نیری! مردم از ما می پرسند پس آن حساسیت ها و سخت گیری های پیش از انقلاب چه شد؟ آیا آن محرمات و منکرات، پس از انقلاب حلال شده؟ آیا آن منکرات اکنون تبدیل به معروف شده؟ من از امثال شما برادران مومن و متعهد و خدوم تعجب می کنم که شما چرا برای جمع آوری اعانه به سنت های غربی روی آورده و سنت های اسلامی را فراموش کرده اید. مگر شما نمی گویید ما تابع فقاهت و روحانیتیم؟ آیا این است معنای پیروی از روحانیت و ولایت فقیه؟
حق با مهدوی است
اتفاقا جناب آقای عسکراولادی در همان ایام خدمت مقام معظم رهبری رفته بودند و از ایشان سوال کرده بودند که نظر شما به اشکال و اعتراض آقای مهدوی چیست؟ آقا فرموده بودند من فعلا نمی خواهم درباره کار رادیو و تلویزیون چیزی بگویم ولی شما کمیته امدادی ها کار خوبی نکردید و من کار شما را تایید نمی کنم. در اینجا حق با آقای مهدوی کنی است.
بالاخره دوستان حرف مرا پذیرفتند و عذرخواهی کردند و من به حسن نیت آنها اعتقاد دارم و برای آنها دعا می کنم.
منبع: خاطرات آیت الله مهدوی کنی. مرکز اسناد انقلاب اسلامی. چاپ سوم.۱۳۹۶