تهران- ایرنا- در فاصله ۱۳۲ روز تا آغاز جام جهانی ۲۰۲۲، تیم ملی فوتبال ایران در بدترین وضعیت ممکن به سر می‌برد و اطرافیانش دغدغه‌ هر چیزی را دارند اِلا موفقیت تیم ملی!

محسن رمضانی را به خاطر دارید؟ همان بازیگر نابینای فیلم به یادماندنی «رنگ خدا»؛ او امروز(دوشنبه ۲۰ تیرماه) ۳۶ ساله شد. علی در سکانس خاطره‌انگیزی از این فیلم جمله‌ای را بر زبان آورد که هنوز هم در یادها باقیمانده است: «میدونی چیه؟ هیچ‌کی منو دوست نداره.»

۱۳۲ روز تا آغاز جام جهانی ۲۰۲۲ قطر زمان باقیست؛ چیزی قریب به چهار ماه. در دنیای موازی احتمالا باید برای شروع این مسابقات لحظه‌شماری می‌کردیم. خیال‌مان راحت بود و تنها دغدغه‌مان روش و سیستمی بود که تیم ملی می‌خواست برای رویارویی با انگلیس، ولز و آمریکا خود را مهیا کند. به سلامتی بازیکنان در آستانه آغاز مسابقات می‌اندیشیدیم و به اولین صعود از گروه و تاریخ‌سازی فکر می‌کردیم. چه تفکرات زیبایی و متاسفانه زهی خیال باطل.

در دنیای واقعی اما تنها چیزی که همه ارکان فوتبال به آن واقف هستند این است که اوضاع تیم ملی چیزی فراتر از نگران‌کننده است. بدترین آماده‌سازی تاریخ برای این تیم در نظر گرفته شده است. تیمی که کمترین بازی دوستانه را بین تمام تیم‌های جام جهانی در پنجره اول به خود اختصاص داد. تیمی که سرمربی‌اش مشخص نیست و بازیکنانش به ۲ گروه تقسیم شده‌اند و مقابل یکدیگر ایستاده‌اند. تیمی که در محاصره منفعت‌طلب‌ها و شخص‌پرست‌ها قرار گرفته است. تیمی که هیچکس دوستش ندارد و نگرانش نیست.

بله. هیچکس دلش برای تیم ملی نمی‌سوزد. گروه‌ها و دسته‌های مختلف، جملگی به فکر منافع خود هستند. اینکه چه کسی بیاید و چه کسی نیاید. اینکه اگر ایکس بیاید چقدر به سود ما خواهد شد و اگر ایگرگ بر مسند قدرت بنشیند چه میزان به ضررمان تمام می‌شود. اینکه در این رودخانه گل‌آلود چه چیزی عاید منِ نوعی می‌شود.

فدراسیونی‌ها

آنها فقط به انتخابات فکر می‌کنند. پنجره اول را به عزل همتای خود گذراندند و حالا سرگرم لابی‌بازی هستند تا بتوانند همچنان در ساختمان سئول رفت و آمد داشته باشند و فقط «باشـــــند.» چطور و چگونه‌ و به چه قیمتی؟ اصلا اهمیتی ندارد. آنها تیم ملی را رها کرده‌اند و تنها به بقای خود می‌اندیشند. حالا در این میان تیم ملی هم در جام جهانی بدترین نمایش را با نسلی فوق‌العاده داشت، چیز مهمی نیست. مگر تا حالا از گروه‌مان صعود کرده‌ایم که این بار دفعه دومش باشد؟

پیشکسوتان

آه از پیشکسوت‌ها. اگر خودشان در داخل گود باشند همه چیز گل و بلبل است و وای از روزی که نباشند؛ آن وقت است که رنگ عوض می‌کنند و حرف‌های گذشته خود را به دست فراموشی می‌سپارند. احتمالا خداداد عزیزی را باید آیینه تمام‌نمای پیشکسوتان بدانیم. سال ۹۸ لب به تمجید از کارلوس کی‌روش گشود و خود را در حدی ندانست تا بخواهد درباره‌اش صحبت کند و جایش را خالی کرد اما حالا در هر فضا و موقعیتی مصاحبه می‌کند و مونولوگ تحویل می‌دهد که او را برنگردانید. «آقای عزیزی چه کار کردی که عده‌ای به این نتیجه رسیده‌اند که ای کاش در هشتم آذرماه ۱۳۷۶، ابراهیم تهامی آن توپ را گل می‌کرد؟»

کی‌روشی‌ها و آنتی‌کی‌روشی‌ها

امان از این ۲ گروه. حتی زمان هم نتوانست این آنها را آرام و منطقی کند و باعث شود تا کمی به نظرهای دیگران هم گوش کنند و دست از لجبازی‌های کودکانه بردارند. فقط کافی بود تا نام کارلوس کی‌روش برای تصدی پست سرمربیگری تیم ملی مطرح شود تا بار دیگر ۲ طرف ماجرا به جان هم بیافتند و از خجالت یکدیگر دربیایند. کی‌روشی‌ها همچنان او را تنها راه حل موفقیت می‌دانند و بر این باورند که یا مستر «سی‌کیو» یا هیچکس. آنها زیر بار اشتباهات سرمربی پرتغالی نمی‌روند و او را مجموعه‌ای از خلقیات و رفتارهای ناب می‌دانند و تاب کوچکترین نقدی را علیه کارلوس ندارند. از سوی دیگر مخالفان کی‌روش احتمالا چند شبانه‌روز است که خواب به چشم نداشته‌اند. آنها از هر تریبونی استفاده می‌کنند تا خطر بازگشت احتمالی او را از بین ببرند. حال می‌خواهد در فضای مجازی باشد یا یک برنامه تلویزیونی. آنها دقیقا نقطه مقابل طرف دیگر ماجرا هستند. میراث کی‌روش و تاثیرات مثبت و فراموش نشدنی‌اش در فوتبال ایران را نادیده می‌گیرند و تنها به حواشی و ناکامی‌هایش می‌پردازند. درگیری این ۲ گروه حوصله خیلی‌ها را به سر برده است.

بازیکنان تیم ملی

تیم ملی در چند سال اخیر مشکلات متعددی داشته و در همه‌ی این سال‌ها تنها دلخوشیِ فوتبال‌دوستان این بود که بازیکنان تیم ملی متحد و یکپارچه هستند و رفاقت عمیقی بین آنها وجود دارد. از چند ماه قبل شایعاتی مبنی بر ایجاد دودستگی بین ملی‌پوشان شنیده شد اما باورش دشوار بود تا اینکه چند روز قبل بیانیه‌های روزانه و شبانه صادر شد. دودستگی در آستانه جام جهانی نور علی نور و پودر نارگیل روی حلوا بود! ستاره‌های باتجربه تیم ملی با سابقه بازی در تیم‌های اروپایی پا را از دایره‌ اختیارات‌شان فراتر گذاشتند و به مسائلی ورود کردند که نباید. گویی آنها هم نمی‌دانند چه تورنمنتی در راه است. ما از آنها انتظار نداشتیم که اینگونه اختلافات درونی را عیان کنند.

اسکوچیچ

نتایج تیم ملی با دراگان اسکوچیچ خوب نه، درخشان بوده است. او تیم ملی را از منجلابی که دستپخت مارک ویلموتس بود، نجات داد و به سلامت راهی جام جهانی کرد. اما هیچوقت دراگان نتوانست در بیرون از زمین طرفداری پیدا کند. او سکوت کرد و سکوت. برایش اردو و بازی تدارکاتی مناسب ترتیب ندادند و او سکوت کرد. حق و حقوق بازیکنانش را پرداخت نکردند و سکوت کرد. قرارداد دستیارانش را به بدترین شکل ممکن تنظیم کردند و سکوت کرد. هیچوقت حمایت درستی از سوی فدراسیون دریافت نکرد ولی بازهم سکوت کرد. اسکوچیچ نه مردم، نه فدراسیون و نه حتی بازیکنانش را نتوانست قانع کند و به آنها بفهماند که سرمربی تیم ملی است و احترامش واجب. او با سکوتش سعی کرد تحت هر شرایطی صندلی‌ای که در اختیارش هست را نگه دارد و راهی قطر شود و در این میان حتی برای شخصیت خودش هم احترامی قائل نبود. ای کاش سرمربی تیم ملی کمی نگرانی و کاریزمای خود را به رسانه‌ها و مردم نشان می‌داد. شاید می‌توانست با این کار همچنان در جام جهانی روی نیمکت ایران بنشیند.

۲۰ تیرماه ۱۴۰۱ است و تنها چیزی که می‌توان درباره تیم ملی فوتبال ایران گفت این است که هیچکس تیم ملی را دوست ندارد. تیمی که در محاصره منفعت‌طلب‌ها گیر افتاده است.

برچسب‌ها