«مشروطه انقلابی ناتمام...» عنوان وبیناری است که به مناسبت یکصد و شانزدهمین سالگرد پیروزی انقلاب مشروطه برگزار شد و در آن دکتر «علیرضا ملاییتوانی» استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در خصوص موضوعاتی چون علل و زمینههای به وقوع پیوستن انقلاب مشروطه و نقش روشنفکران، روحانیان، بازرگانان، فضای بینالمللی و ... در این رویداد به سخنرانی پرداخت که در ادامه گزیدهای از این سخنرانی را میخوانیم:
مشروطه؛ انقلاب، نهضت یا جنبش؟
یکی از سوالاتی که در ابتدای این وبینار مطرح شد این بود که آیا اطلاق واژه انقلاب برای آنچه در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ به وقوع پیوست واژه مناسبی است یا خیر؟ ملاییتوانی در پاسخ این سوال اظهار میدارد میان بسیاری از افرادی که در مورد مشروطه سخن گفتهاند اختلاف نظر وجود دارد. برخی از آنها از عنوان نهضت، برخی جنبش و برخی دیگر از مفهوم انقلاب برای مشروطه استفاده کردهاند. برای حادثه مشروطه به دلیل ویژگیهایی که داشت بهتر است از واژه انقلاب استفاده کرد. گستردهترین مفهومی که بتواند بیشترین بار معنایی یک جنبش اجتماعی- سیاسی بزرگ را در تاریخ معاصر ایران با خود همراه سازد زیبنده این رخداد بزرگ است و از این رو در قالب پدیده و مفهومی به نام انقلاب یا نهضت میتوانیم از آن یاد کنیم.
مدرنیته؛ انگیزهای اساسی برای مشروطهخواهان
ملاییتوانی نویسنده کتاب «تکاپو برای آزادی» در ادامه به علل و زمینههایی که باعث به وقوع پیوستن انقلاب مشروطه در ایران شد چنین میپردازد: درباره علل انقلابها یا جنبشها یا نهضتها معمولاً جامعهشناسان سیاسی و پژوهندگان علوم سیاسی و همچنین تاریخنگاران ۲ دسته علل؛ یک سری علتهای ساختاری و یک سری علل بنیادی را شناسایی میکنند. این علل در گذر زمان یا در فاصله دورتری از انقلاب رخ میدهند و یک سری علتهای نزدیکتر یا به عبارتی سری جرقهها در آستانه انقلاب زده میشود که از ترکیب اینها پدیدهها بزرگی مثل انقلاب رخ میدهد.
در انقلاب مشروطه یک علت ساختاری- بنیادی وجود دارد که بقیه علتهای دور و نزدیک و جرقهها در پیوند با آن حادثه مهم بودهاند و آن حادثه مهم مدرنیته بود. مدرنیته مهمترین حادثه دورانسازی بوده که جهان را از قرون وسطی و دورهها میانه و پیشین متمایز میکند. با آمدن مدرنیته مجموعهای از دگرگونیهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که جهان جدید را شکل دادند به وجود آمد. این تغییرات هم در ساختار سیاسی باعث شد ما از نظمهای سنتی پادشاهی خودکامه استبدادی گذر و به سمت ساختارهای سیاسی دموکراتیک حرکت کنیم. ملاییتوانی: در انقلاب مشروطه یک علت ساختاری- بنیادی وجود دارد که بقیه علتهای دور و نزدیک و جرقهها در پیوند با آن حادثه اهمیت مییابند و آن علت مدرنیته است
در بُعد اجتماعی، ساختارهای جامعه پیشامدرن در هم میشکند و به سمت طبقات متوسط جدید و نیروهای اجتماعی نوظهور حرکت میکند که در نهایت از درون آن مفهومی به نام شهروندی و ملت پدید میآید. در آنجا همه عناصر جامعه دارای حق رای میشوند و میتوانند در سرنوشت خود دخالت کنند.
از منظر علمی، مدرنیته باعث میشود که آن نگرشهای سنتی به دانش تغییر کند و در واقع همه چیز قابل تحقیق کردن، قابل تجربه کردن، قابل زیر سوال بردن شود.
آن چه در غرب تحت عنوان مدرنیته تجلی پیدا کرد یک پدیده جهانی بود که نمیتوانست در جغرافیای اروپا محدود و زندانی بماند و ناگزیر بود که سرازیر شود به جهان دیگر. مدرنیته سرشتی دارد که در نهایت همه ملتها و همه اقوام در سراسر جهان تحت تاثیر قرار میدهد این به گمانم علت و علل پدیداری بسیاری از انقلابهای مدرن در سراسر جهان است. البته در کنار مدرنیته که علت و انگیزه اساسی بود رشتهای از حوادث دیگر رخ داد که زمینهها و بسترهای پیروزی انقلاب مشروطه را فراهم آورد.
جنگی که به دنبال آن مشروطه آمد و تکاپوی پیامآوران جهان جدید
پارلمان مهمترین دستاورد مشروطه بود و مهمترین بخش از قانون اساسی مشروطه ایران هم بر مفهوم پارلمان تمرکز یافت
به گفته این استاد دانشگاه، زمینه مهم وقوع انقلاب مشروطه را بعد از جنگهای ایران و روسیه میتوان مشاهده کرد و آن زمان است که ایرانیان با یک واقعیت بزرگتر مواجه شدند؛ یک ملت دیگر که گویی در یک دوره تاریخی متفاوتی با ما زندگی میکنند و از چنان ظرفیتهایی برخوردارند که ما از اساس از آن بیخبریم. این از یک طرف و تلاشی که برای نوسازی جامعه ایران صورت گرفت از طرف دیگر و به تدریج علتهای بلندمدت انقلاب را فراهم آورد. نخستین تغییرات در ساختار سیاسی را خود حکمرانان قاجاریه مانند عباس میرزا و قائم مقامها آغاز کردند و آموزشهای نوین را به ایران آوردند.
به تدریج اعزام دانشجو به خارج و تاسیس روزنامهها و تنوع آنها گسترش پیدا میکند. این عوامل موجب شد مجموعهای از آگاهیها از جهان جدید و شناخت ایران و موقعیت عقبماندهای که در آن است را پدید آید و امکان مقایسه با یک جهان خارج فراهم شود.
در کنار این، انبوهی از کتابها در مورد تحولات کشورهای اروپایی نوشته شد؛ این وضعیت امکان مقایسه ۲ جامعه نابرابر عقبمانده و پیشرفته را فراهم میکرد و مجموعه اینها بخشی از آگاهی را در ایران پدید آورد. بخش مهمی از این آگاهیها محصول فکری، فرهنگی و آموزشی بود.
ملاییتوانی به نقش برجسته روشنفکران در این انقلاب اشاره میکند و از آنها با عنوان سخنگویان منتقد جامعه عقبمانده ایران دوره قاجاریه نام میبرد و میگوید: روشنفکران پیامآوران جهان جدید بودند که میخواستند بخشی از دگرگونیهای جدیدی را که در جهان جدید رخ داده به ایران منتقل کنند و به همین دلیل انبوهی از آثار را نوشتند.
فروپاشی اقتصاد سنتی ایران بخشی از نارضایتیها را پدید آورد
بازرگانان مفاهیم پیچیده روشنفکران را میگرفتند و به زبان ساده به روحانیان منتقل میکردند و روحانیان به دلیل قدرت و نفوذ اجتماعی که داشتند به تودهها انتقال میدادند
دگرگونیها اقتصادی یکی دیگر از عواملی بود که زمینه وقوع انقلاب مشروطه را فراهم آورد. ملاییتوانی در تشریح این موضوع میگوید: ایران کشوری بود که به ویژه پس از صفویه منزوی شده بود اما با انقلاب صنعتی و پیشرفتهای که در داخل اروپا رخ داد ایران به تدریج از اقتصاد سنتی و محلی در پیوند با نظام جهانی اقتصاد قرار گرفت و صدور کالاهای صنعتی پیشرفته به داخل ایران، فروپاشی اقتصاد سنتی و به تبع آن نارضایتیهایی را پدید آورد. در این میان، بخشی از طبقه بورژوازی نیرومند هم شکل گرفت که هم حاملان تمدن جدید بودند و مزایای آن را میشناختند و هم با نیروهای موثر در جامعه ایران ارتباط داشتند و در گسترش روزنامهها تلاش میکردند. مجموع اینها زمینه به هم پیوسته از تحولات و نارضایتی نیروهای داخل را فراهم کرد که در یک انقلاب ناپایدار و تغییر وضع موجود به یک جمع بندی رسیدند و در نهایت زمینه را برای انقلاب فراهم کردند.
استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی میافزاید: علاوه بر مواردی که اشاره شد انبوهی از عللهای ریز دیگر را میتوان یافت که در به وقوع پیوستن انقلاب مشروطه نقش داشتند.
دستاورد مهم مشروطه
ملاییتوانی بر این باور است که آنچه میتوانست آرمان همه نیروهای معترض و منتقد را در ذیل یک مفهوم تجمیع کند عبارت بود از حاکمیت قانون و حاکمیت قانون در پارلمان تجلی مییافت. پارلمان مهمترین دستاورد مشروطه بود و مهمترین بخش از قانون اساسی مشروطه ایران هم بر مفهوم پارلمان تمرکز یافت.
پارلمان جایی بود که اراده و خواستههای ملت و نظارت و قانونگذاری ملت در آن تحقق پیدا میکرد بنابراین پارلمان در مفهوم کلان به اضافه حاکمیت قانون شعارهایی بود که میتوانست مجموعه اعتراضات را در چهارچوب خود بگنجاند. بنابراین مفهوم حاکمیت قانون، پارلمان و مجلس چیزی بود که میتوانست همه نیروهای معترض را ذیل خودش گردآوری کند و همه را برانگیزاند که در راه تحقق آن تلاش کنند.
در عرصه بینالمللی شکست روسیه از ژاپن بر پیروزی مشروطهخواهان تاثیرگذار بود البته این بدان معنا نیست که اگر فضای بینالمللی نبود انقلاب مشروطه به پیروزی نمیرسید
ائتلافی سهگانه که به مشروطه انجامید
از دید ملاییتوانی، تردیدی نیست سخنگویان و ایدئولوژیپردازان انقلاب مشروطه، روشنفکران بودند. آنها بودند که شناختی از مدرنیته غرب و تجربهی از زیستن در جهان جدید را داشتند و کارکردهای نظامهای دموکراتیک مدرن را از نزدیک دیده بودند اما در جامعه آن روز ایران که بیش از ۹۰ درصد مردم از خواندن و نوشتن محروم بودند طبیعتاً اجتماعی کردن این مفاهیم و برانگیختن تودهها فوق العاده کار سختی بود، بنابراین در این مورد بازرگانان که یک قشر ثروتمند و آگاه بودند و مزایایی قانون پارلمان را از نزدیک دیده بودند و به دلیل اینکه معتمد روحانیون و علما بودند میتوانستند نقش مهمی ایفا کنند.
بازرگانان مفاهیم پیچیده روشنفکران را میگرفتند و به زبان ساده به روحانیان منتقل میکردند و روحانیان به دلیل قدرت و نفوذ اجتماعی که داشتند به تودهها انتقال میدادند. این سه جریان حامل عوامل و انگیزه اصلی پدیداری انقلاب بودند. در کنار اینها، ایلات و عشایر و زمینداران ناراضی و حتی در دوران خاندان قاجار بخشی از شاهزادگان منتقد مانند یحیی میرزا که در دوران مشروطه شهید شد، نقش مهمی ایفا کردند.
تاثیر فضای بینالمللی بر پیروزی انقلاب مشروطه
در ادامه، ملاییتوانی با اشاره به تحولات بینالمللی که به سود مشروطه تمام شد، میگوید: شکست روسیه از ژاپن تاثیر روانی بسیار مثبتی روی معترضان انقلابی ایران گذاشت. بسیاری معتقد بودند این به دلیل کارآمدی نظام مشروطه بود که ژاپن داشت. دوم نقشی که بریتانیا ایفا کرد و ضربه کاری بر حاکمیت قاجاری وارد کرد که وابسته به روسها بود و زمینهای برای بستنشینی معترضان فراهم آورد.
البته این بدان معنا نیست که اگر فضای بینالمللی نبود انقلاب مشروطه به پیروزی نمیرسید بلکه باید گفت روحانیان با توجه به قدرت و نیروی اجتماعی که داشتند در نهایت انقلاب را به سمت یک سری تغییراتی پیش میبردند اما باید گفت تغییرات در کشورهای جهان سوم و ایران زمانی رخ داده که فضای بینالمللی مساعدتر شده باشد.