در سالیان مختلف شاهد ورود موجهای مختلف مهاجران افغانستانی در ایران بودهایم. موج اول مقارن با تجاوز شوروی به افغانستان در سالهای ۱۳۶۷-۱۳۵۷ بود. موج دوم به آغاز جنگهای داخلی در افغانستان در سالهای ۱۳۷۵-۱۳۶۸ برمیگردد. موج سوم با ظهور حکومت طالبان در سالهای ۱۳۸۰-۱۳۷۵ همراه است. موج چهارم با حمله نظامی آمریکا به افغانستان در سالهای ۱۳۸۴-۱۳۸۰ مقارن شد و در نهایت موج پنجم با ظهور داعش در منطقه و قدرت گرفتن دوباره طالبان شروع شد که از سال ۱۳۸۵ تاکنون همراه است.
بتازگی نیز دوباره با قدرت گرفتن طالبان شاهد ورود بسیاری از مهاجران افغانستانی به ایران هستیم به طوریکه به گفته «حسین امیرعبداللهیان» وزیر امور خارجه روزانه پنج هزار زن، کودک و مرد افغانستانی وارد مرزهای ایران شدهاند.
ورود مهاجران افغانستانی در حالی صورت گرفته است که در طی سالیان متوالی نه تنها پیش زمینه ذهنی مناسبی در مورد آنها شکل نگرفته بلکه حتی سیاستهای مرتبط و مناسبی در خصوص آنها نیز اتخاذ نشده است و در نتیجه این امر مسائل و مشکلاتی مانند بیگانه هراسی را رقم زده است. امری که خود چرخه نامطلوب پیامدهای دیگر را به دنبال دارد.
با توجه به اهمیت این موضوع در ابعاد مختلف پژوهشگر ایرنا با «پیمان حقیقت طلب» مدیر پژوهش انجمن مردم نهاد دیاران به گفت و گو پرداخت که بخشهایی از این گزارش را در ادامه میخوانید:
دلایل شکلگیری پدیده افغان هراسی در ایران
حقیقت طلب،در مورد دلایل بروز مساله افغان هراسی در ایران میگوید: در بطن جامعه ایران میتوان از پدیدهای به نام «افغانهراسی» نام برد. البته به نظر این پدیده به دورهی پس از تسلط دوبارهی طالبان برنمیگردد و ریشهای قدیمیتر دارد. جامعه ایران بیش از ۴ دهه است که با مهاجرت اتباع افغانستانی مواجه است. در این سالها مهاجران افغانستانی به عنوان «نیروی کار ارزان» مورد استقبال ایرانیان واقع شدهاند و کمتر شاهد این بودهایم که نخبگان و افراد سطح بالای افغانستانی مورد پذیرش قرار بگیرند . مهاجرت افغانستانیها در مدت این چند دهه به دو دلیل اصلی رخ داده است: نبود امنیت در افغانستان و اشتغال و کسب درآمد در ایران.
مهاجرت افغانستانیها در چند دهه اخیر به کشور به دو دلیل اصلی رخ داده است: نبود امنیت در افغانستان و اشتغال و کسب درآمد در ایرانوی میگوید: شرایط بازار کار ایران هم در چند دهه اخیر همواره به گونهای بوده که به نیروی کار مهاجران نیاز داشته است.
در دوران جنگ، تعداد زیادی از مردان ایرانی در جبهههای جنگ ایران و عراق حضور داشتند. در دوره پس از جنگ برای بازسازیها نیاز به نیروی کار بود و در دهههای بعد هم با افزایش فارغالتحصیلان دانشگاهی در ایران همواره در رده مشاغل سطح پایین کمبود نیرو وجود داشتهاست.
بنابراین نگاه مسلط ایرانیان به مهاجران افغانستانی به طور عموم کلیشه کارگر ساده است. همچنین به دلیل سیاستهای مهاجرتی، همواره از پذیرش رسمی مهاجران در دهههای اخیر سر باز زدهاند.
سالیان دراز است که نیروهای کار مهاجر افغانستانی به صورت غیرمجاز وارد ایران میشوند و به صورت غیرمجاز هم مشغول به کار میشوند. برای کارفرمایان ایرانی نیز غیرمجاز بودن این کارگران سبب شده تا هزینه بکارگیری آنان با نیروی مهاجر قانونی تفاوت داشته باشد.
حقیقتطلب ادامه میدهد: وقتی افراد به صورت غیرمجاز وارد یک کشور میشوند، مناسک ورود را نمیگذرانند و طبعا نوعی قانونگریزی در آنان نهادینه میشود که این قانونگریزیها بر تصور منفی جامعه ایران از مهاجران افغانستانی اثر گذاشته است.
از طرفی دیگر از ابتدای دهه ۷۰ موضوع حضور مهاجران افغانستانی در ایران بسیار امنیتی شد و تمایل به کاهش ورود ان ها به کشور افزایش یافت. ایجاد محرومیتهای ساختاری از خدمات شهروندی باعث شد که نگاهی منفی در بین مهاجران نسبت به ایران شکل بگیرد که در بعضی موارد به بغض و کینه هم تبدیل شد.
از سویی دیگر مطبوعات و رسانهها نیز به تولید محتواهای منفی پیرامون آثار منفی حضور مهاجران افغانستانی در ایران پرداختند. بیش از ۳۰ سال اخبار مربوط به مهاجران افغانستانی در ایران اخباری عمدتا منفی بود.
طبق مطالعات دانشگاهی در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۹۰ بیش از ۷۰ درصد اخبار مربوط به مهاجران افغانستانی مربوط به جرم و جنایت و در صفحه حوادث بوده و فقط ۵ درصد اخبار شامل نزدیکیهای فرهنگی بوده است.
میتوان گفت «افغانهراسی» حاصل یک کار چند دههای رسانهها و مطبوعات ایران است. فقط در مدت ۶ سال اخیر نگاه مطبوعات و رسانهها و تعدادی از سیاستگذاران نسبت به مهاجران افغانستانی به واقعیت نزدیک شده است.
گسلهای عمیق قومیتی و هزینههای سنگین آن
حقیقت طلب درباره دیگری هراسی میگوید: در این زمینه میتوان به کتاب «قبله عالم- ژئوپلتیک ایران» گراهام فولر مراجعه کرد. در این کتاب نویسنده به برخی ویژگیهای فرهنگی ایرانیان اشاره میکند که از قضا خیلی از جامعهشناسان ایرانی هم آن را تصدیق میکنند و در بابش کتاب نوشتهاند.
یکی از این ویژگیها این است که ایرانیان از یک سو به دلیل تاریخ و فرهنگ بسیار غنی و ریشهدار خود را سرآمد ملتهای دنیا میدانند و از سویی دیگر به دلیل شکستهای تاریخی و سلطهی بیگانگان احساس شکست عمیق دارند و این شکستها هم به دلیل تاریخ طولانی ایران از جانب ملل مختلفی بوده: یونانیها، اعراب، انواع ترکها، افغانها، روسها و کشورهای غربی. در پسزمینهی ذهنی ایرانیان شکستهای تاریخی حضوری پررنگ دارند.
برخی از این شکستها به دلیل محتوای آموزشی مدارس در ایران پررنگتر هستند. به عنوان مثال سقوط حکومت صفویه بر اثر شورش محمود افغان در متون تاریخی و درسی ارائه می شود که سبب شده ذهنیت بیگانه هراسی در ایران تقویت شود و این گرایش دیگری هراسی فقط شامل افغانها نیست و اعراب و ترکها و یونانیها و... را نیز به دلایل مسائل تارخی شامل میشود.
مهاجران نسل دوم و سوم افغانستانی در ایران یکی از قومیتهای جدید هستند که نمیتوان آنها را به مانند مهاجران تازهوارد، نگریستوی میگوید: نکته حائز اهمیت در مورد افغانستیزی پیچیدهتر بودن آن به دلیل حضور چند دههای مهاجران افغانستانی است. مساله مهم در مورد مهاجران افغانستانی این است که ما فقط با مهاجران تازهوارد مواجه نیستیم. ما در داخل ایران افغانستانیهایی داریم که نه تنها خودشان بلکه پدر و مادر و گاه پدربزرگ و مادربزرگشان هم در ایران به دنیا آمدهاند و در ایران بزرگ شدهاند و در محیط فرهنگی ایران رشد کردهاند و به غیر از ایران هم سرزمین دیگری را ندیدهاند.
به جرات میتوان گفت که مهاجران نسل دوم و سوم افغانستانی حاضر در ایران یکی از قومیتهای جدید هستند که آنها را نمیتوان افغانستانی صرف نامید و به مانند مهاجران تازهوارد، بیگانه نامید. باید دقت کرد پررنگ شدن گرایشهای افغانهراسی در میان ایرانیان در حقیقت موجب جدایی و دیگری انگاری این گروه ساکن در کشور ایران و ایجاد گسلهای عمیق نشود.
سیاست بازگشت و تداوم مشکلات مهاجران افغانستانی
حقیقتطلب در خصوص سیاستهای مهاجرتی میگوید: سیاست بازگشت، یکی از پررنگترین سیاستهای مهاجرتی ایران در دهههای اخیر در قبال مهاجران افغانستانی بوده است. این سیاست هنوز آنچنان که باید و شاید مورد بررسی کارشناسی قرار نگرفته است. اما با مراجعه به صحبتهای تصمیمگیران در سالیان مختلف متوجه میشویم که نگاه تصمیمگیران به حضور مهاجران افغانستانی همواره نگاهی موقتی بوده است.
از همان اولین موجهای حضور مهاجران افغانستانی این طور عنوان میشد که این مهاجران، مهمان ما هستند و وقتی که شرایط افغانستان بهبود یابد آنها به خانهی خود باز میگردند. اما شرایط افغانستان هیچ گاه آن قدر خوب نشد که مهاجران به کشور خود برگردند.
وی ادامه میدهد: به نظر می رسد مجموعهی قوانینی که در ۳۰ سال اخیر وضع شدهاند هم کاملا همسو با سیاست بازگشت هستند و اصلاح قوانین در ایران فرآیندی بسیار دشوار و زمانبر است.
ترویج ایران هراسی و افغان هراسی مذموم است
حقیقتطلب درباره تبعات ترویج افغان هراسی میگوید: ترویج دیدگاههای افغانهراسی از دو جنبه برای ایران تبعاتی منفی به همراه دارد: یکی واکنش این دیدگاه در کشور افغانستان و دیگری بیگانهسازی مهاجران نسل دوم و سوم حاضر در ایران.
ایرانهراسی و افغانهراسی، شکلگیری رفتارهای تعصبآمیز و نگاههای منفی و بسته شدن در گفتوگو میان اتباع دو کشور همسایه، همدین و همزبان و ایجاد بغض و دشمنی یک بازی کاملا باخت-باخت و یک تهدید جدی و کاملا مذموم است که به نظر میرسد بیگانگان و دشمنان خارجی و افراد ناآگاه در داخل به آن دامن میزنندوی می افزاید: در ایران افغانهراسی ایجاد میشود و به بهانههای مختلف در کشور افغانستان هم پدیدهی ایرانهراسی را رواج می دهند . اتفاقا چون ایرانهراسی پروژهی بسیاری از رسانههای غربی در سالیان اخیر بوده، موجسواری در مورد آن در افغانستان و هر کشور دیگری سادهتر صورت میگیرد. نمونه آن حمله به کنسولگری ایران در شهر هرات بوده است.
ایران هراسی و افغان هراسی، شکلگیری رفتارهای تعصبآمیز و نگاههای منفی و بسته شدن در گفتوگو میان اتباع دو کشور همسایه، همدین و همزبان و ایجاد بغض و دشمنی یک بازی کاملا باخت-باخت و یک تهدید جدی و کاملا مذموم است که به نظر میرسد بیگانگان و دشمنان خارجی و افراد ناآگاه در داخل به آن دامن میزنند.
حقیقتطلب افزود: از طرفی دیگر ما جمعیت میلیونی نسل دوم و سوم و حتی چهارم مهاجران افغانستانی حاضر در ایران را داریم. گرچه این مهاجران روی کاغذ و از نظر مدارک اقامتی افغانستانی به شمار میروند، اما از نظر فرهنگی به ایران بسیار نزدیکترند و بیشتر آنان کشور دیگری به جز ایران را هم تجربه نکردهاند. به هر حال چه به صورت رسمی بپذیریم و چه نپذیریم این جمعیت میلیونی ساکن ایران بوده و خواهد بود. رواج نگاههای افغانهراسانه سبب بیگانهانگاری این جمعیت در داخل میشود و این بیگانهانگاری به نوعی دامن زدن به شکافهای قومیتی است که بزرگترین تهدید برای کشور است.
راهکار چیست؟
حقیقتطلب راهکارهایی را در این زمینه به شرح ذیل ارائه میدهد:
۱- مهاجرت مانند همه مسائل سیاستی دیگر هم فرصت است و هم تهدید. در صورتی که در این زمینه به درستی سیاستگذاری شود و جوانب امر سنجیده شود فرصتهای بیبدیلی با خود به همراه دارد که در مورد مهاجران افغانستانی چشمههایی از آن را در سالیان اخیر دیدهایم. اگر هم به درستی سیاستگذاری نشود تبدیل به تهدید و هزینههای گزاف خواهد شد که متاسفانه تجربه این موضوع را نیز داشتهایم.
نکته مهم در مورد سیاستگذاری در مورد مهاجران افغانستانی در ایران این است که همه مهاجران افغانستانی را نباید یکسان مورد بررسی قرار داد و یک سیاست واحد را در قبال آنان اتخاذ کرد. توجه به انگیزههای مهاجرت اهمیت اساسی دارد ۲- نکته مهم در مورد سیاستگذاری در مورد مهاجران افغانستانی در ایران این است که همه مهاجران افغانستانی را نباید یکسان مورد بررسی قرار داد و یک سیاست واحد را در قبال آنان اتخاذ کرد. توجه به انگیزههای مهاجرت اهمیت اساسی دارد.
۳ - مهاجران افغانستانی گروههای مختلفی را شامل میشوند. از یک طرف ما نسل دومیها و سومیهای مهاجر حاضر در ایران را داریم. برای این گروه از مهاجران باید برنامههای ادغام در سرزمین ایران و ایجاد پلکان امید و اعطای حقوق شهروندی با جدیت طراحی و اجرا شود.
برای جذب مهاجران نخبه و فرهنگیان همدل با ایران باید برنامههای ویژهای را داشته باشیم. مهاجران کاری قسمت بزرگی از مهاجران ورودی از افغانستان را تشکیل میدهند.
تلاش برای رسمیسازی این مهاجران و ایجاد مناسک ورود قانونی و مبارزه با شبکهی قاچاق مهاجران و بالابردن هزینهی ورود غیرقانونی به ایران باید در دستور کار قرار بگیرد. برای این گروه از مهاجران نیاز نیست که برنامه جذب ویژهای وجود داشته باشد. کانالیزه کردن مهاجرتهای آنان بسیاری از آسیبها را کاهش میدهد.
۴- در ماههای اخیر با تسلط طالبان در افغانستان حجم مهاجرتها به ایران افزایش یافته است. برخلاف تصوری که وجود دارد موج جدید مهاجرتی به دلیل ناامنی در افغانستان نیست. با نگاهی به آمارهای اعلامی از سوی سازمان جهانی مهاجرت میبینیم که در سه ماه اول سال ۲۰۲۲ از هر ۱۰ مهاجر افغانستانی که به ایران آمده ۹ نفر مرد و ۱ نفر زن بودهاند. مردانه بودن مهاجرتها به ایران گویای این است که انگیزه بیشتر مهاجران اقتصادی است.
در حال حاضر حدود ۸۳ درصد از افراد بالای ۱۸ سال در افغانستان بیکار هستند. شرایط اقتصادی وخیم افغانستان پس از تسلط طالبان است که مهاجرتها به ایران را افزایش داده است.
ایران میتواند با سرمایهگذاری در شهرهای مرزی و فرستادن نیروی کار خبره ایرانی برای راهاندازی مراکز تولید در افغانستان هم داد و ستد مالی خود با این کشور را افزایش دهد، هم امنیت مرزی را زیاد کند و هم میزان مهاجرتهای غیرقانونی را کاهش دهد. بسیاری از این پیشنهادها سالهاست که ارائه شدهاند. اما هر چه قدر اجرای آنها به تعویق افتد، هزینههای مهاجرت گسترده افغانستانیها برای کشور زیادتر خواهد شد.