تهران- ایرنا- تهاجم آمریکا به کشورهای مختلف را نمی‌توان معادله‌ای تک مجهولی در نظر گرفت؛ در میان کلیه متغیرهای دخیل در سیاست خارجی آمریکا، منابع غنی طبیعی و معدنی کشورها نقشی مهم و تعیین‌کننده دارند و این ثروت‌ها در حمله‌های نظامی آمریکا مورد چپاول قرار می‌گیرد.

به گزارش ایرنا، وزارت نفت سوریه نهم اوت (۱۸ مرداد) بیانیه‌ای منتشر کرد و نیروهای اشغالگر آمریکا و مزدوران آن‌ها را به سرقت روزانه حدود ۸۳ درصد نفت این کشور (۶۶ هزار بشکه) از میادین تحت اشغال نیروهای آمریکایی و شبه نظامیان موسوم به «نیروهای دمکراتیک سوریه» (قسد) تحت حمایت آن‌ها در الحسکه در شرق و دیگر مناطق شمالی سوریه متهم کرد. بر اساس داده‌های این وزارتخانه، بخش نفت سوریه از ابتدای جنگ تا اواسط سال جاری حدود ۱۰۵ میلیارد دلار در نتیجه عملیات سرقت نفت آمریکا متحمل خسارت شده است.

منابع محلی در استان حسکه سوریه در ۶ اوت (۱۵ مرداد) گزارش دادند ارتش آمریکا ده‌ها تانکر نفت را غارت و به خارج از این کشور منتقل کرده است و این دومین محموله نفت سرقت شده توسط آمریکا در آن هفته است. نزدیک به ۲۰۰ کامیون نفتکش پر تنها در ماه ژوئیه توسط نیروهای آمریکایی به خارج از سوریه منتقل شدند.

واشنگتن در حالی رویه خود برای سرقت منابع سوریه برای فروش به خارج از کشور را تشدید کرده است که «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهوری سابق آمریکا، در اظهار نظری در سال ۲۰۱۹ اذعان کرد علت حضور نیروهای این کشور در سوریه، نفت است: «ما نفت (سوریه) را حفظ می‌کنیم. ما سربازان را فقط برای نفت پشت سر گذاشتیم».

به نوشته خبرگزاری پرنسا لاتینا، آمریکا به بهانه حمایت از گروه‌های شورشی علیه «بشار اسد» رئیس‌جمهوری سوریه در این کشور مداخله کرد. به رغم اینکه نیروهای آمریکایی خروج خود را از این کشور در سال ۲۰۱۸ آغاز کردند اما حضورشان همچنان در برخی مناطق ادامه دارد و روزانه ۷۰ هزار بشکه نفت را غارت می‌کنند.

پیشینه

کنترل منابع طبیعی استراتژیک کشورها همواره از انگیزه‌های آمریکا برای به راه انداختن جنگ‌های بی پایان و چند بُعدی علیه کشورها بوده است. مقاصد جنگی آمریکا در سندی با عنوان «دکترین جنگ نامنظم نیروهای مسلح ایالات متحده» که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد، به خوبی آشکار شده است. به نوشته تارنمای شبکه تلویزیونی تله‌سور، آمریکا در این سند با تعریف یک «میدان نبرد» مشخص با عنوان «کمان بی‌ثباتی» در خاورمیانه به دست‌اندازی به منابع مهم استراتژیک و انرژی این منطقه پرداخت و مقاصد جنگی خود را به اسم «منطقه امنیتی استراتژیک آمریکای شمالی» در خاورمیانه دنبال کرد.

«ایوا گولینگر» محقق و وکیل آمریکایی معتقد است این سند، مدل‌های جنگ نامنظم برای تحکیم هژمونی سیاسی آمریکا در سراسر این منطقه را نشان می‌دهد. در این شکل از جنگ نامتقارن، از تکنیک‌هایی مانند براندازی، نفوذ در جامعه مدنی، به کارگیری مکانیسم‌های عملیات روانی و ترویج هرج و مرج، بی ثباتی و نارضایتی برای ایجاد درگیری‌های داخلی و تضعیف ارکان قدرت استفاده می‌شود. چنان که در مورد سوریه می‌بینیم، قرار گرفتن آشکار آمریکا در یکی از طرف‌های درگیری و تامین مالی نیروهای نامنظم نیز یکی از اشکال این جنگ‌های نامتقارن را تشکیل می‌دهد.

به نوشته این رسانه اسپانیایی‌زبان، آمریکا از سال ۲۰۱۰ میلادی به طور مداوم و به منظور تداوم حضور و استقرار نظامیان خود در خاورمیانه و به ویژه سوریه، بودجه نظامی خود را افزایش داده است. در سال ۲۰۱۱، آمریکا ۴۱ درصد از مجموع هزینه‌های نظامی در جهان را به خود اختصاص داد و در سال ۲۰۱۴، مجموع هزینه‌های نظامی آمریکا به ۵۲۶ میلیارد دلار رسید که پنج برابر هزینه‌های این کشور در بخش بهداشت و آموزش برآورد می‌شد.

توجیه رسمی آمریکا برای تهاجم به کشورهای دیگر، استفاده مکرر از الگوی جنگ پیشگیرانه همچون ترویج بحران‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برای توجیه مداخله خود بوده، حال آنکه مسئله دست‌اندازی، غارت و چپاول منابع طبیعی کشورها از جمله اهداف اصلی و انگیزه‌های پشت پرده‌ای است که آمریکا همواره دنبال کرده است.  

اهمیت موضوع

«باراک اوباما» رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا به هنگام جنگ سال ۲۰۱۱ لیبی اعلام کرد: ما هر کاری که لازم است برای محافظت از شهروندان آمریکایی انجام می‌دهیم. این بالاترین اولویت ما است. ما به شدت استفاده از خشونت در لیبی را محکوم می‌کنیم.

نیروهای ناتو در مارس ۲۰۱۱ به دلیل نقض حقوق بشر و بحران انسانی وارد لیبی شدند و از آن سال به بعد، مجموعه‌ای تظاهرات مردمی و سیاسی در این منطقه به وقوع پیوست. این وقایع در نهایت منجر به سقوط دولت‌های بن علی در تونس و حسنی مبارک در مصر، تشدید خشونت‌ها در یمن و جنگ داخلی در لیبی شد. رویدادهایی که در کتابچه راهنمای جنگ‌های غیر متعارف آمریکا درج شده است. نیویورک تایمز در مقاله‌ای در سال ۲۰۱۶، یکی از اهداف آمریکا را علاوه بر سرنگونی «معمر قذافی»  رهبر سابق لیبی و نابودی این کشور را تصاحب ثروت طبیعی این کشور عنوان کرد.  

در همین حال «ادوارد مارکی» نماینده دموکرات و عضو ارشد کمیته منابع طبیعی مجلس آمریکا در آن زمان (۲۰۱۱) در مصاحبه با شبکه تلویزیونی ام‌اس‌ان‌بی‌سی ضمن موافقت با تصمیم اوباما و هم‌پیمانان آمریکا در مورد حمله نظامی به لیبی، علت اصلی حمله به لیبی را مسئله نفت خواند و گفت که ما به خاطر نفت در لیبی هستیم و دلیل دخالت ما تضمین ۵ میلیون بشکه نفت روزانه‌ای است که از اوپک وارد می‌کنیم.  

لشکرکشی به افغانستان بلافاصله پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به‌بهانه «جنگ علیه تروریسم» و بدون وجود دشمنی مشخص با این اعلام رسمی «جورج دبلیو بوش» آغاز شد: تحت دستور من، ارتش ایالات متحده یک سری حمله‌ها را به کمپ‌های آموزشی القاعده و تاسیسات نظامی طالبان در افغانستان آغاز کرده است.

نشریه لا وانگواردیا اسپانیا به دنبال خروج نیروهای آمریکا و ناتو از افغانستان پس از ۲۰ سال حضور بی ثمر در گزارشی با عنوان «منابع طبیعی؛ گنج پنهان افغانستان» نوشت: افغان‌ها روی منابع معدنی نشسته‌اند که به گفته منابع دولتی افغانستان، سه تریلیون دلار ارزش دارد. هنگامی که آمریکا در سال ۲۰۰۱ به افغانستان حمله کرد، در ماه اکتبر و به فاصله چند روز از حضور نظامیان، زمین شناسان آمریکایی به افغانستان وارد شدند و چنان که در دوران اکتشافات استعماری قرن ۱۹ اتفاق افتاد، دانشمندان تقریبا همیشه جا پای ارتش گذاشته‌اند. به این ترتیب، پس از ۱۱ سپتامبر، آمریکایی‌ها بلافاصله با حضور در افغانستان، به جست‌وجوی فلزات پرداختند.

به نوشته لا وانگواردیا، آمریکا که پیش از افغانستان برای کنترل و تضمین دسترسی به نفت جنگ‌هایی به راه انداخت، اکنون افغانستان را بدون استفاده از نفت قرن بیست‌ویکم یعنی مواد معدنی، ترک می‌کند.

شامگاه ۱۹ مارس ۲۰۰۳، «جورج دبلیو بوش» رئیس‌جمهوری آمریکا از دفتر خود در کاخ سفید خطاب به مردم گفت: در این لحظه، نیروهای آمریکایی و ائتلاف در نخستین مرحله عملیات نظامی هستند. هدف از اجرای این عملیات خلع سلاح عراق، آزاد ساختن مردم و حفظ دنیا از یک خطر بزرگ است. به این ترتیب آمریکا با فاصله کوتاهی از تهاجم و اشغال افغانستان، عراق را هدف جنگ‌افروزی خود قرار داد اما جنگ عراق سبب شد تا چرایی دقیق یورش نظامیان آمریکایی به عراق، بیش از پیش افکار عمومی را درگیر کند. در کنار اهداف پشت پرده آمریکا، دستیابی به منابع غنی نفت عراق از انگیزه‌های آمریکا برای حمله به این کشور بود. جورج بوش به منظور جلوگیری از خوانده شدن جنگ عراق با عنوان «جنگ نفت» از هر سخنی در مورد منافع نفتی این کشور خودداری کرد اما واشنگتن در حقیقت از آتش بحران عراق به جنگ انرژی با روسیه، چین و اوپک رفت.

در مقاله «عراق؛ جنگ به دلیل نفت» نوشته «اوسکار رِنه بارگاس» آمده است: هیچ یک از کارشناسان از اهمیت استراتژیک نفت برای ایالات متحده، بزرگترین واردکننده نفت خام جهان و این واقعیت که عراق دومین ذخایر بزرگ در جهان را دارا است، غافل نیستند. آمریکا تولید کننده بزرگ نفت است اما اقتصاد این کشور به سه برابر حجم نفت داخلی، نیازمند است. میزان واردات نفت آمریکا در سال ۲۰۰۱ به ۱۱.۶ میلیون بشکه در روز می‌رسید و بیش از ۲۰ درصد از این میزان از عربستان سعودی وارد می‌شد. به این ترتیب، این وابستگی برای مداخله نظامی دولت بوش در عراق کافی بود.  

«مهدی المشاط» رئیس شورای عالی سیاسی یمن به تازگی تصریح کرد: هرگز در برابر چپاول و غارت ثروت و منابع یمن سکوت نخواهیم کرد. مزدوران ائتلاف متجاوز آمریکا و عربستان همچنان به غارت منابع نفتی و گازی ملت یمن ادامه داده و پول حاصل از فروش نفت و گاز را به بانک ملی عربستان انتقال می‌دهند.

به نوشته خبرگزاری رسمی کوبا، جنگ آمریکا علیه تروریسم همچنین پای نیروهای این کشور را به یمن باز کرد. آمریکا از ۱۴ دسامبر ۲۰۰۹ به صورت آشکارا و با انجام ۲۸ حمله هوایی در درگیری این کشور خاورمیانه مشارکت داشت. عربستان با حمایت آمریکا، امارات و چند کشور دیگر از مارس ۲۰۱۵ به تجاوز نظامی به یمن و محاصره زمینی، دریایی و هوایی این کشور اقدام کرده است؛ بحران انسانی بی‌سابقه‌ای بر این کشور حاکم شده و مردم یمن از منابع طبیعی و ثروت کشورشان محروم هستند. این در حالی است که ائتلاف سعودی تحت حمایت آمریکا به چپاول ثروت این کشور به‌ ویژه نفت و گاز ادامه می‌دهد.

«کودتا علیه من برای کسب ذخایر لیتیوم بود». عبارتی که به تکرار در سال‌های اخیر از اوو مورالس رئیس‌جمهوری پیشین بولیوی شنیده‌ایم. از مناطق نفت‌خیز خاورمیانه که بگذریم، آمریکا با علم به ثروت‌های طبیعی سرشار آمریکای لاتین از نفت گرفته تا لیتیوم، همواره مدعی قیمومیت این به اصطلاح «حیاط خلوت» بوده است.  

در ژوئیه ۲۰۲۰، یکی از کاربران توییتر، «ایلان ماسک» مدیر شرکت تِسلا، پیشگام خودروهای الکتریکی در جهان را مورد سرزنش قرار داد و نوشت «ایالات متحده، کودتا در بولیوی را سازماندهی کرد تا ماسک به لیتیوم این کشور دسترسی داشته باشد». ماسک در پاسخ گفت «ما علیه هرکس که بخواهیم، کودتا خواهیم کرد! قبول کن!». از آن پیام توییتری تا کنون سابقه‌ای مگر اسکرین‌شات‌ها (نماگرفت) در یادداشت‌های خبری موجود نیست.

به گزارش سازمان زمین شناسی آمریکا، برآورد می‌شود ذخایر لیتیوم بولیوی معادل ۲۲ درصد کل ذخایر لیتیوم جهان است و بالاتر از همسایگانش شیلی با ۱۸ درصد و آرژانتین با ۱۶ درصد بزرگ‌ترین ذخایر لیتیوم جهان را دارا است. در ۱۰ نوامبر ۲۰۱۹، کودتا علیه دولت قانونی اوو مورالس رخ داد که طبق بررسی‌ها، توسط ایالات متحده سازماندهی و تامین مالی شده بود.

ارزیابی

«این چیزی نیست مگر انگیزه از میل به تسلط بر جهان، آمریکا خود را پلیس جهان می‌پندارد، آمریکا خود را صاحب جهان می‌داند و اینکه در جهانی چند قطبی به سر می‌بریم را درک نمی‌کند». این جمله‌های کوتاه از «خوان کارلوس الِمان» نماینده حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا در انتقاد از اقدامات کاخ سفید علیه این کشور آمریکای جنوبی را می‌توان به عنوان موجزترین تفسیر از رفتار آمریکا در قبال جهان ارائه داد.  

آمریکا اگر چه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در تلاش بود تا سمت‌گیری سیاست خارجی خود را بر اساس مشروعیت‌بخشی به هرگونه مداخله تهاجمی در چارچوب نظام تک‌قطبی به پیش راند اما سر برآوردن قدرت‌هایی همچون چین و روسیه، شکل‌گیری اتحادهایی همچون «بریکس»، تمایل روزافزون کشورها برای روگردانی از آمریکا به عنوان تنها گزینه بازیگری در عرصه جهانی و تقویت همگرایی‌های منطقه‌ای سبب شده‌اند تا کشورها با هوشیاری بیشتری اقدامات آمریکا را رصد کنند.

برتری نسبی در عرصه‌ اقتصادی در کنار موقعیت نظامی، فرهنگی، ایدئولوژیک، اجتماعی و سیاسی از جمله عواملی است که زمینه برای دستیابی آمریکا و سایر کشورها به جایگاه قدرت برتر را فراهم می‌کند. به این ترتیب، برتری در عرصه اقتصاد جهانی اگرچه از جمله انگیزه‌های قدرتمندی است که پای آمریکا را به هر نقطه از جهان باز می‌کند اما دخالت در کشورهای نفت‌خیز، کشورهای سرشار از منابع معدنی و ثروت‌های طبیعی همواره نیاز به بهانه‌هایی همچون مبارزه با تروریسم، دفاع از آزادی، تضمین امنیت، استراتژی دفاع پیش‌دستانه و ... داشته‌اند تا در پناه آن‌ها، کشورهای غربی به ویژه آمریکا بتوانند سیاست‌های خود را به اجرا بگذارند.

چنان که شاهد بودیم و هستیم، جنگ‌هایی چون عراق و افغانستان و سوریه زمینه برای دست‌اندازی آمریکا به منابع این کشورها را محقق و جنگ اوکراین و نقطه ضعف بزرگ اروپا در وابستگی به منابع انرژی روسیه، آمریکا را به بزرگترین تامین‌کننده گاز مایع (ال‌ان‌جی) در جهان تبدیل کرد. بر اساس گزارش اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده، آمریکا از اواخر سال ۲۰۲۱ به ظرفیت اسمی خود در تولید گاز مایع افزود و توانست با استفاده از نیاز اروپا، به مهمترین صادرکننده این کالا در بازار جهانی تبدیل شود.   

وابستگی به نفت وارداتی همواره دغدغه دولتمردان آمریکایی بوده است. بر اساس داده‌های اداره اطلاعات انرژی آمریکا، واردات نفت به آمریکا در سال ۲۰۲۱، ۱۹‌درصد افزایش یافت و به میانگین سه میلیون و ۲۰۰ هزار میلیون بشکه در روز رسید. بر اساس گزارش اویل پرایس، آمریکا در سال ۲۰۲۲ همچنان واردات بیشتری در مقایسه با صادرات خواهد داشت و وارداتش به میانگین سالانه سه میلیون و ۹۰۰ هزار میلیون بشکه در روز می‌رسد.  آمریکا تنها در سال ۲۰۲۰ برای نخستین بار از سال ۱۹۷۳ میلادی به صادرکننده صرف نفت (فروش بیشتر نسبت به واردات) تبدیل شد.

در نهایت اینکه تهاجم آمریکا به کشورهای مختلف یک معادله مشخص تک مجهولی نیست و نمی‌توان نقش ثروت‌های طبیعی و ملی کشورهای هدف را در حمله‌های گاه و بی گاه نظامی آمریکا از نظر دور داشت.