آسیبهای تعطیلی مدارس را در سه حوزه یادگیری شناختی، عاطفی و حسی حرکتی می توان بررسی کرد.
حوزه شناختی: می دانید حوزه شناختی بر اساس هرم بلوم شامل شش سطح است: دانش، درک و فهم، کاربرد، تحلیل، ترکیب و ارزیابی. در آموزش و پرورش و حتی آموزش عالی در ایران بر سطوح دانش و درک و فهم تأکید بیشتری می شود زیرا بیشتر حافظه محور، کمیتگرا و حجمگرا است در حالی که استاندارد سطح دانش ۱۲ درصد و درک و فهم ۸ درصد است. استاندارد سطح کاربرد ۲۴، تحلیل ۳۲، ترکیب ۱۶ و ارزیابی ۸ درصد است.
تفاوت وضعیت موجود تا وضعیت مطلوب در آموزش ما تقریبا زیاد است. علت این امر بیشتر کتاب های درسی و گرایش آموزش به طرف حافظه محوری است. حالا حتی در سطح دانش و درک و فهم، ما برنامۀ جامعی نداریم؛ برای مثال، در طراحی و تدریس این دو سطح نیز از نظریه و روش شناسی برجسته ای برخوردار نیستیم، حتی در آموزش معلمان نیز از پداگوژی شناخته شده ای پیروی نمی کنیم.
همچنین در کنار گرایش حجم گرای آموزش در ایران، مکتب یادگیری برجسته بیشتر رفتارگرایی باشد که بر اساس تمرین، تکرار، تداعی و تکلیف استوار است. نظریه های دیگر مانند شناختی، سازنده گرایی، ارتباط گرایی و ... کمتر مورد توجه است. ما ابتدا باید نظریه آموزش خود را مشخص کنیم و بدانیم که از هر نظریه به کدام شاخص بیشتر توجه داریم.
با شفاف سازی نظریۀ یادگیری، می توانیم آموزش را به سطوح بالای تفکر در هرم بلوم سوق دهیم، برای مثال سازنده گرایی و شناخت گرایی می تواند آموزش را به طرف خلاقیت، تفکر، کار گروهی سوق دهد.
برای این امر هم باید الگو، مدل و برنامه داشته باشیم؛ مثلا کدگذاری و سبک شناسی می تواند در این امر به معلمان و دانش آموزان کمک زیادی کند. کدگذاری به دنبال چیستی است و سبک شناسی به دنبال چگونگی. در واقع دو عنصری که در این دو سطح هرم بلوم نقش اساسی دارد.
معلمان باید بیشتر به این دو حوزه توجه کنند و زمینه تعامل و ارتباط معلمان و دانش آموزان را به وجود آورند و کمتر به آموزش حافظه محور و کنکوری توجه کنند.
متأسفانه آموزش مدارس کنکوری است و انگار رسالت بخش پرورش در آن فراموش شده گرچه در سند تحول بنیادین بسیار مورد توجه است. مدارس باید به ورزش، هنر و تئاتر بیشتر توجه کنند تا عقب ماندگی های بخش عاطفی و حسی حرکتی تا حدی جبران شود.
رسالت اصلی آموزش و پرورش این است که از حیطۀ شناختی تحول ایجاد کند و به سطوح بالای تفکر برسد، همچنین به سطوح عاطفی و حسی حرکتی بیشتر توجه کند.
فکر می کنم باید برای آموزش هوش زبانشناختی، روایی، اجتماعی، هیجانی، میان فردی، موسیقایی، جنبشی یا ورزشی برنامۀ گسترده و جامعی را تدوین کرد و تنها به هوش ریاضی منطقی بسنده نکرد. راهکار عینی این است که مدارس به داستان خوانی و داستان گویی و حتی داستان های علمی بیشتر بپردازند، به تئاتر و نمایش بیشتر توجه کنند تا ابعاد تربیتی بیشتری را پرورش دهند.
رسالت اصلی آموزش و پرورش این است که از حیطۀ شناختی تحول ایجاد کند و به سطوح بالای تفکر برسد و به سطوح عاطفی و حسی حرکتی نیز بیشتر توجه کند
همچنین به ورزشهای متنوع توجه بیشتری شود تا ابعاد جسمی و روحی دانش آموزان بیشتر پرورش یابد، به این واسطه امنیت و آرامش بیشتری در مدارس ایجاد میشود و خانواده ها نیز احساس بهتری خواهند داشت. البته برای روشن شدن جنبه های پزشکی این موضوع و جنبه های روانشناختی آن بهتر است با پزشکان و روانشناسان گفتگو کرد.
تأثیر حوزه عاطفی و حسی حرکتی بیشتر حوزۀ شناختی است زیرا بسیاری از فیلم ها و تدریس های برخط (آنلاین) می تواند بعد شناختی را پوشش دهد.
بی شک دانشآموزان پس از دو سال دوری از مدرسه از دیدن همکلاسی های خود خوشحال شدند و فضای مدرسه دوباره شاد و پویا شد. مدیران باید به فضای مدرسه و حال و هوای تازۀ آن توجه بیشتری کنند و برنامه هایی متنوعی برای جبران این دو سال دوری دانش آموزان از مدرسه داشته باشند و دیدگاه کنکوری را کمتر در آموزش برگزینند.
دانش آموزان در این دو سال از نظر هوش جنبشی، اجتماعی، هیجانی، میان فردی و حتی روایی و زبانشناختی آسیب های جدی دیده اند. ورزش، بازی، تئاتر، موسیقی، اردوهای تفریحی و اختصاص دادن قسمتی از زمان کلاس به ارتباط، تعامل و گفتگو می تواند در ترمیم آسیب های دوران کرونا نقشی مهم داشته باشد.
بررسیهای تطبیقی در کشورهای دیگر برای برنامه های پساکرونا نیز می تواند ایده ها و راهکارهای زیادی به ما ارائه دهد. یکی از کارهایی که آموزش و پرورش ما باید در این دوره انجام دهد، بررسی آسیب های دوران کرونا است که با روش های پدیدارشناسی و روایت شناسی است که احتمالا در این زمینه کارهای خاصی انجام داده اند، حتی مدیران مدارس می توانند در مدرسه خود دست به آسیب شناسی بزنند و برنامه ای پویا برای این امر تدوین کنند.
در این راستا ابتدا باید مشکلات و آسیب ها را در حوزه های مختلف با روش شناسی پژوهشی مثل دو روش فوق الذکر شناسایی و با استفاده از کدگذاری آنها را غربال و سپس برای درمان آنها و جبران مشکلات بازاندیشی و برنامه ریزی کرد.
بازاندیشی مهم ترین کار آموزش و پرورش است، حرکتی در که جنبش اصلاح مدرسه توسط شون در ۱۹۸۰ میلادی آغاز و موتور حرکت آن شد
بازاندیشی مهم ترین کار آموزش و پرورش است، حرکتی در که جنبش اصلاح مدرسه توسط شون در ۱۹۸۰ میلادی آغاز و موتور حرکت آن شد.
شما در انواع مختلف بازاندیشی مثل شناختی، عاطفی، گفتگویی، اتفاقی، کوچک، گسترده را می بینید که توصیف، روایت، تحلیل، تبیین، ارزیابی، مسأله یابی، فرضیه آزمایی، کشف راهحلهای مختلف و ... نقشی اساسی دارد. بازاندیشی فرایندی است به پهنای فضای آموزش و پرورش و به دارازای آسمان آن. اقدامات رسانهای نیز نوعی بازاندیشی است، اما همیشه باید به روش شناسی توجه کرد زیراکه بدون روش و نظریه ممکن است از ناکجاباد سر در آوریم.
بررسی و تحلیل روانشناختی، زبانشناختی، جامعه شناختی دوران کرونا و مطالعۀ تطبیقی آن، در شناخت آسیب های مختلف دوران کرونا ضروری و نیازمند اتخاذ خط مشی، برنامه و الگوهای جدید است.