شب طلایی قصه ای بالقوه جذاب دارد: در خانه مادربزرگ، همه خانواده دور هم جمع شدهاند که جشن تولدی برای مادربزرگ بگیرند. همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه داماد خانواده که به دلیل سفر در این مهمانی حضور نداشته، سرزده میرسد و شمش طلایش را میخواهد که چندین وقت قبل به امانت در خانه مادربزرگ گذاشته بودهاست.
با یک گشتن ساده متوجه میشوند که شمش طلا نیست و این آغاز کشمکشی بزرگ بین اعضای خانواده است. تمام افرادی که در آنجا حضور دارند، هر کدام انگیزههایی برای برداشتن شمش طلا دارند و این است که داستان به مرور به بحران پیچیدهتری تبدیل میشود.
اساسا قصه هایی که یک موقعیت ناآشنا را وسط می گذارند و از خلال آن، موضوعات دیگری را برجسته ساخته و نقد می کنند، یکی از پرکشش ترین داستان ها هستند؛ نمونه های ایده ئال این دست قصه ها را می توان در فیلم هایی چون غریبه های تمامعیار Perfect Strangers ۲۰۱۷ (درامی ایتالیایی که در سال ۲۰۱۶ به کارگردانی پائولو ژنووزه و نویسندگی پائولو کوستلا ساخته شده و چندین فیلم از روی این فیلم در کشورهای مختلف مانند لهستان، یونان، ترکیه، کره جنوبی و در مجموع ۱۸ بار ساخته شدهاست؛ به همین دلیل در ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۹، نام این فیلم در رکوردهای جهانی گینس به عنوان فیلمی با بیشترین بازسازی ثبت شده است) و یا فیلم سینمایی با آدولف چطورین؟ How About Adolf? (۲۰۱۸) (فیلمی به کارگردانی زونکه وورتمن بر اساس نمایشنامهای فرانسوی با عنوان «اسم» نوشته متیو دلاپورته و الکساندر دو لا پتولیه ساخته شده است)؛ دید. فیلم هایی که از خلال تمرکز بر یک شوخی و محور قراردادن یک موقعیت ناآشنا، شخصیت های قصه را به چالش می کشند و از خلال این چالش، آدم ها خود واقعی شان را بیرون می ریزند.
یعنی این چالش شخصیت های قصه را به جایی می رساند که دست از نمایش برمی دارند؛ جایی که ویترین زندگی شخصی و آنچه فرد تمایل دارد از خود نشان دهد کنار می رود و خود حقیقی یک آدم بدون ویرایش و ظاهرسازی برای دیگران به نمایش گذاشته می شود.
قصه یوسف حاتمی کیا اگرچه تلاش دارد تا چنین تعلیقی را ایجاد کند و حقیقت زشت افراد را از پس چهره به ظاهر موجه شان به تصویر بکشد اما در نتیجه نهایی و آنچه برای مخاطب به تصویر می کشد، موفق نیست؛ شب طلایی به لحاظ بصری اثرگذاری قدرتمندی ندارد و پس از زمانی مخاطب را خسته می کند.
این فیلم که از ۲۰ مرداد به اکران سینمایی درآمده، فروشی ۲۰۰ میلیون تومانی را تجربه کرده و نقدهای منفی متعددی را برانگیخته است. شاید اگر این فیلم را هر کارگردان فیلم اولی دیگری می ساخت، تیغ تیز انتقادات تا بدین حد بی اغماض وارد نمی شد اما سنگینی نام ابراهیم حاتمی کیا به عنوان پدر که اتفاقا تهیه کننده این فیلم نیز هست، موجب می شود تا منتقدان بر اساس سطح توقع خود واکنش نشان دهند.
ناگفته نماند که منتقدان سینمای حاتمی کیای پدر، اولین اثر سینمایی حاتمی کیای پسر را از آنجا که به گفته خودشان درگیر شعارزدگی و کلیشه های آرمانی و انقلابی نشده، اثری بهتر و قوی تر ارزیابی کرده اند و تلاش احتمالا آگاهانه یوسف حاتمی کیا برای جدا کردن مسیر ذهنی و فیلمسازی خود از پدرش را ستوده اند.
نکته دیگر این است که با وجود اسامی برجسته ای که در فیلم حضور دارند، بازی ها آنچنان که باید و شاید قابل قبول نیست و یوسف حاتمی کیا نتوانسته بازی قابل قبولی را بیرون بکشد.
از دیگر سو اساسا فیلم هایی که قصه خود را در فضایی ثابت و ساکن روایت می کنند، برای اثرگذاری بر مخاطب باید کشش و تعلیق قابل تاملی داشته باشند؛ کششی که تاثیر فضای بسته محیط پیرامون را به حداقل برساند و مخاطب را درگیر روایت خود سازد. دو فیلمی که پیشتر به آنان اشاره شد (غریبههای تمام عیار و با آدولف چطورین؟) نیز کاملا و تماما در یک فضای بسته خانه روایت می شوند اما به دلیل آنچه تحت عنوان تعلیق درست و مناسب عنوان می شود این اثرگذاری و همراه سازی مخاطب را به همراه دارند.
در نهایت بدترین قسمت شب طلایی (همانند بی شمار آثار سینمای ایران) پایان بندی آن است؛ پایان بندی شب طلایی هرچه را که فیلمساز تا لحظه پایانی کج دار و مریز بافته است، می شکافد و به تعبیری زیر میز می زند؛ پایانی که می توانست کمی شبیه تر به قصه تا اینجا و کمی کمتر شتاب زده باشد.
اگرچه اولین فیلم یوسف حاتمی کیا قابل مقایسه با اولین اثر پدرش در مقام کارگردان نیست اما نمی توان یکسره آن را رد و نفی کرد. همانطور که گفته شد شب طلایی زیر سنگینی اسم ابراهیم حاتمی کیا توقع و انتظار بسیاری را برانگیخته است؛ انتظاری که با درنظر گرفتن کم سن و سال بودن یوسف حاتمی کیا (متولد ۱۳۷۰) و جدایی کلی او از مشی پدر، موضوع را کمی بیشتر قابل تامل می سازد.