امروز حدود ۲۵ سال از آغاز روند خشک شدن دریاچه میگذرد و طی این مدت بطور متوسط هر یکسال تراز پیکر نیمه جان نگین آبی آذربایجان بیش از ۴۰ سانتی متر کاهش یافته است، کاهش ترازی که رفته رفته یک مشکل زیست محیطی را وارد فاز بحرانی کرد و به یک معضل اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی و سیاسی تبدیل شده است.
دریاچه ارومیه پس از سالها بی توجهی به عنوان میراثی سیاه از عملکرد ضعیف مدیریت منابع آبی در دولتهای گذشته، امروز به دست دولت سیزدهم رسیده و باری مضاعف بر مشکلات موجود در این شرایط سخت اقتصادی تحمیل کرده است.
خوشبختانه شخص رییس جمهور بارها با ورود مستقیم به این بحران زیست محیطی و اتخاذ سیاستهای لازم نشان داده که حساسیت ویژهای به احیای نگین آبی آذربایجان دارد، آیت الله رئیسی در اقدامی بی سابقه معاون اول دولت را به عنوان رییس کارگروه احیای دریاچه ارومیه برگزید و با یک نگاه تخصصی به منطقه جهت اتخاد تصمیمات کارشناسی، محمدصادق معتمدیان استاندار آذربایجانغربی را نیز به عنوان دبیر این کارگروه انتخاب کرد؛ همین تصمیمات در اوایل کار نشان داد که دولت به دور از شعار، یک نگاه واقع بینانه به احیای دریاچه ارومیه دارد.
نگارنده در این یادداشت سعی بر این دارد که جدا از شرح حال دریاچه، رویکرد مسوولان در چگونگی رفتار با این مشکل زیست محیطی و مدیریت افکار عمومی در این رابطه را نقد کند.
طی چند روز گذشته در حالیکه کاربران فضای مجازی همواره به وضعیت نامناسب دریاچه ارومیه به عنوان یک معضل اجتماعی پرداخته و احیای آن را به عنوان یک حق شهروندی مطالبه میکردند به یکباره برخی سیاسیون با یک نگاه حزبی و جریانی که نیم نگاهی نیز به انتخابات سال ۱۴۰۲ دارند، آتش بیار معرکه شده و تنور سوء استفاده آن ور آبیها را داغتر کردهاند.
در مرحله اول باید تاکید کرد احیای دریاچه ارومیه یک مطالبه ملی و به حق است و نباید با برخوردهای احساسی و سیاسی مسیر این مطالبه را تغییر داد؛ خشک شدن دریاچه ارومیه تبعات سنگینی زیست محیطی دارد و این پایان تلخ، تفاوتی بین جریانهای سیاسی و احزاب نخواهد گذاشت.
باید توجه کرد در شرایطی که دشمنان نظام اسلامی از هر فرصتی برای آسیب به ملت ایران استفاده میکنند، دریاچه ارومیه نیز بهانه خوبی خواهد بود تا با سوء استفاده از احساسات پاک مردم و بهره مندی از تکنیکهای متنوع اقناع، پشت شعارهای رنگارنگ اهداف شوم خود را دنبال کنند.
نباید به خاطر یک دستمال قیصریه را به آتش کشید؛ در شرایط فعلی نگاه انتخاباتی و سیاسی به بحث احیای دریاچه ارومیه نیز میتواند حاشیه ساز باشد؛ حتی نمایندگان مجلس نیز باید به دور از برخوردهای احساسی، خود در مقام پاسخگویی حاضر شوند نه به عنوان کسی که گویا همین دیروز نماینده مجلس شده، میخواهند زمین و زمان جز خودشان را مقصران این اتفاق معرفی کنند؛ نباید اجازه داد تا اظهارات احساسی به خوراک خبری رسانههای بیگانه تبدیل شود.
تعصب را کنار میگذاریم؛ اینکه فلان مسوول سالها در پستهای بلند پایه بوده و آن دیگری تجربه سالها ریاست دارد، دلیلی بر صحیح بودن رویکرد مدیریت افکارعمومی آنان در قبال یک مشکل زیست محیطی برای جلوگیری از بحران زایی نیست! سابقه نشان داده که خودنماییها همواره مانع از موقعیت شناسی میشود.
وقتی هزاران میلیارد تومان از صندوق توسعه ملی، آن هم با موافقت شخص رهبر انقلاب به ابَر طرح انتقال آب از جنوب آذربایجانغربی و مدول سوم تصفیه خانه فاضلاب ارومیه اختصاص مییابد و معاون اول رییس جمهور ریاست کارگره احیای دریاچه را بر عهده میگیرد، نشانگر آن است که حاکمیت یک رویکرد عقلانی برای احیای دریاچه ارومیه در پیش گرفته است؛ از آنجایی که طرحهای مهم انتقال آب با پیشرفت فیزیکی بیش از ۹۰ درصدی در آستانه بهره برداری قرار دارند، چرا باید نماینده یک جریان سیاسی صرفا برای خودنمایی، تمامی آنچه انجام شده را زیر سوال برده و اینگونه در افکار عمومی القا کنند که در سایه بی توجهی دولت به مطالبه مردمی احیای دریاچه، این آنان هستند که به عنوان منجی دریاچه آمدهاند تا همه را در فضای مجازی بازخواست کنند!
درک این موضوع به این اندازه سخت است که اَبر طرحهای میلیاردی انتقال آب هنوز به بهره برداری نرسیدهاند تا تاثیری در تراز دریاچه داشته باشند؟ آیا حتما باید در قالب اپوزیسون آتش بیار معرکه بود؟ اینکه با مردم شفاف بود و با توضیح اقدامات انجام شده و احترام به مطالبه زیست محیطی آنان، با جدیت بیشتری برای اتمام طرحها تلاش کرد، کار سختی است؟
بازگو نکردن وضعیت فعلی و برنامه دولت برای احیای دریاچه ارومیه یک آسیب جدی در حوزه جلوگیری از انحراف افکار عمومی است؛ تا جایی که رییس اسبق ستاد احیای دریاچه ارومیه که بارها وعده ناسرانجام اتمام طرح انتقال آب از زاب را تا سال ۱۳۹۷ سر داده بود، امروز در مقام مطالبهگر از عدم افتتاح این پروژه انتقاد میکند و احساسات پاک مردم نسبت به دریاچه ارومیه را سمت و سویی دیگر میبخشد.
چرا باید شرایط به گونهای رقم بخورد که علی جوانمردی از اعضای رسمی گروهک تروریستی دموکرات در شبکه صدای آمریکا با استناد به اظهار نظرهای احساسی مسوولان و جریانهای سیاسی، برای دریاچه ارومیه اشک تمساح بریزد و تنها راه حل را تجمع اعتراض آمیز مردم منطقه بداند؟ از کی تا حالا منافع مردم ایران برای تروریستهای دموکرات که دستشان به خون هزاران جوان آذری و کُردزبان آلوده است، مهم شده است؟
البته نیم نگاهی به عملکرد دولتمردان در آذربایجانغربی نشان میدهد که آنان نیز با رویکرد آماتور گونه خود، تخصص خاصی در بحران سازی دارند.
با وجود نگاه غیر تخصصی مدیران استانی به رسانهها، اصحاب رسانه فعال در منطقه همواره نشان دادند که توانایی بالایی در کمک به مدیریت بحرانهای مختلف دارند؛ به طور مثال در حادثه چند سال گذشته مهاباد که در آن ماجرا یک هتل نیز به آتش کشیده شد، این رسانههای استانی بودند که فقط در یک روز آن هم با دستان خالی در برابر رسانههای معاند نزدیک به رژیم صهیونیستی که به دلار پشتیبانی میشدند، قد علم کردند و با مدیریت صحیح افکار عمومی هم راستا با منافع مردم، تنور فتنه را خاموش کردند.
انحلال ستاد احیا و عدم تعریف یک مجموعه برای پاسخگویی در قبال وضعیت موجود، چالشی است که در کنار رسانه گریز بودن مدیران، پازل حرکتی بیگانگان را تکمیلتر میکند.
مدیرعامل شرکت آب منطقهای آذربایجانغربی از جمله مدیران مرتبط با دریاچه ارومیه است که عملا طی سال جاری در برابر رسانهها و افکار عمومی پاسخگوی وضعیت فعلی دریاچه نبوده و پیگیری خبرنگاران برای گفت و گو با او بی نتیجه مانده است؛ در عصری که معانی جدیدی از رسانه تعریف شده و عملا هر شهروند با گوشی هوشمند در دست خود به یک رسانه تبدیل شده است، نمیتوان با نگاه بسته و سانسور گونه به جنگ علیه باطل در مدیریت افکار عمومی رفت.
وقتی هیچ اطلاعی از آخرین وضعیت دریاچه در اختیار رسانههای رسمی و اصحاب رسانه متخصص این حوزه قرار نمیگیرد، به این معناست که ما در حوزه اقناع افکار عمومی و بیان حقایق با قلمهایی بدون جوهر به جنگ کسانی میرویم که از آنسوی مرزها و با میلیونها دلار هزینه، در تلاش برای تحریک احساسات قومیتی و سم پاشی، درصدد انحراف مطالبات به حق مردم بر میآیند.
حس مسوولیت شخص استاندار آذربایجانغربی به عنوان دبیر کارگروه ملی نجات دریاچه در احیای نگین آبی آذربایجان ستودنی است اما در حوزه عملکرد مدیران منابع آبی استان نباید این چنین گفت؛ احیای دریاچه ارومیه با مدیرانی که بدون هیچ ابتکاری و با حضور روتین در جلسات، منتظر تعیین تکلیف برایشان میمانند، پاشنه آشیل مقام عالی استان در توسعه و مقابله با بحران آبی است و خواهد بود.
نگارنده معتقد است در بحث جلوگیری از تبدیل مشکلی زیست محیطی دریاچه ارومیه به یک موضوع امنیتی، نقش موثر دانشگاهها را نیز نباید نادیده گرفت؛ هرچند الحمدالله در سایه تدبیر دورههای گذشته، دیگر نایی برای تشکلهای دانشجویی نمانده و عملا دانشگاههای ارومیه در مسیر تبدیل شدن به فشن شو یک سیر صعودی را طی میکنند، اما باید از ظرفیت کانونهای علمی و تشکلها در برگزاری سمینارها و کرسیهای آزاد اندیشی با موضوع دریاچه ارومیه نهایت استفاده را کرد و آنان را در این مسیر تقویت کرد.
قشر دانشجو به عنوان پیشروان جامعه اگر نسبت به تحریکات احساسی و برخوردهای غیر عقلانی، واکسینه شوند و یک رویکرد مطالبهگری بر پایه علمی در پیش گیرند قطع یقین نقش بسزایی در آگاهی جامعه خواهند داشت.
نگرانی مردم از خشک شدن دریاچه ارومیه به عنوان یک مشکل زیست محیطی یک مطالبه به حق است؛ باید توجه کرد که هرگونه برخورد احساسی و تحریک آمیز در مطالبه گری برای احیای دریاچه ارومیه سبب تقویت نگاه امنیتی و به تعویق افتادن احیای آن خواهد شد؛ احیای دریاچه ارومیه ناممکن نیست و تنها یک قدم به بهره برداری از ابر طرحهای انتقال آب به پیکره نگین آبی آذربایجان باقی مانده است.