تهران- ایرنا- «رویای سهراب» آخرین تلاش سینمای ایران در گونه بیوگرافی است که کمتر از ۲۰ روز به روی پرده بود و نتوانست بیشتر از ۵۵ میلیون تومان بفروشد، این روند می تواند سوال برانگیز باشد که چرا فیلم‌های بیوگرافی در سینمای ایران مخاطب ندارند.

به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، سینمای بیوگرافی یا زندگی‌نامه، یکی از مهیج‌ترین و پرمخاطب‌ترین گونه‌های سینمایی در سراسر جهان است. گونه‌ای که نه‌تنها در اکران مردمی مورد استقبال قرار می‌گیرد، بلکه در جشنواره‌های سینمایی بین‌المللی نیز موردتوجه قرار گرفته و افتخارآفرینی‌های بسیاری را رقم می‌زند. آخرین نمونه این افتخارآفرینی‌ها، به فیلم تار در جشنواره ونیز برمی‌گردد که علاوه بر استقبال بسیارخوب منتقدان از این فیلم، موفق شد جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن را از آن خود کند.

کیت بلانشت درحالی موفق به دریافت جایزه ونیز شد که در نقش نخستین رهبر ارکستر زن تاریخ آلمان ظاهر شد و تحسین‌های بسیاری را متوجه بازی خود کرد. هم‌چنان‌که فیلم بلوند که گوشه‌ای از زندگی مرلین مونرو را شامل می‌شد، در همین جشنواره ونیز، با اقبال خوبی روبرو شد.

سینمای بیوگرافی در ایران، علیرغم تولیدات پراکنده‌ای که در طول یک دهه به خود می‌بیند، گونه چندان محبوب مخاطبان نیست. اگرچه برخی از این فیلم‌ها نظیر موقعیت مهدی، با استقبال مواجه می‌شوند، اما عموم آثار از این دست، چندان با فروش خوبی بدرقه نمی‌شوند. نمونه اخیر این قبیل آثار، فیلم رویای سهراب است که به بخش‌هایی از زندگی سهراب سپهری می‌پردازد که علیرغم یک اکران ضعیف و برخورداری از سالن‌هایی اندک، توانست کمتر از ۲۰ روز بر روی پرده طاقت بیاورد تا درنهایت با گیشه کمتر از ۵۵ میلیونی، یک شکست محض را در اکران سالیانه کشور تجربه کند.

قطعا سهراب سپهری، از آن میزان ظرفیتی برخوردار است که هم، تعداد سالن بسیاری به فیلم زندگینامه او اختصاص دهند و هم، میزان فروش آن اثر از این ارقام فراتر رود اما چه اتفاقی برای فیلم‌هایی از این دست رخ می‌دهد که موجب پدید آمدن این اکران‌های ضعیف می‌شود؟

مهم‌ترین مساله‌ای که در مورد دیده نشدن عمده آثار بیوگرافی در سینمای ایران می‌توان به آن اشاره کرد این است که کارگردانان و تهیه‌کنندگان و در ادامه، پخش‌کنندگان، چندان این گونه را جدی نمی‌گیرندمهم‌ترین مساله‌ای که در این زمینه می‌توان به آن اشاره کرد این است که کارگردانان و تهیه‌کنندگان و در ادامه، پخش‌کنندگان، چندان این گونه را جدی نمی‌گیرند. در کمتر آثار سینمای بیوگرافی ایرانی بوده که بازیگران چهره، عهده‌دار نقش‌های اصلی بوده‌اند و در ادامه، این روند نمی‌تواند به جذب مخاطب کمک کند حال آن‌که در تقریبا تمامی آثار بیوگرافی هالیوودی، بازیگرانی شناخته‌شده برای بازی در آن نقش انتخاب می‌شوند و همان بازیگر می‌تواند به نوبه خود، تاثیر بسزایی در میزان استقبال از آن اثر داشته باشد.

ضمن آن‌که سازندگان این‌گونه آثار، نهایت تلاش خود را به کار می‌بندند تا ضمن وفاداری به حقیقت، از وجوه تاثیرگذاری که به رضایت بیشتر مخاطب کمک می‌کند، بهره‌مند شوند. متاسفانه این مهم، در بسیاری از آثار بیوگرافی در سینمای ایران چندان جدی گرفته نمی‌شود مثلا برخی از این فیلم‌ها، به‌صورت سیاه‌وسفید هستند که چندان برای مخاطب، دلنشین نیست.

هم‌چنین برخی روابط و کانال‌هایی که برای این‌گونه آثار می‌تواند مفید باشد نیز از سوی سازندگان، دنبال نمی‌شود. به عنوان مثال، اگر در مورد همین فیلم رویای سهراب، انجمن‌های طرفدار و صفحات مجازی حامی این شاعر، در حرکتی سنجیده، دور هم جمع می‌شدند، آن زمان می‌دیدیم که روند استقبال از این فیلم، تا چه اندازه متفاوت می‌شد هم‌چنان‌که دیدیم این اتفاق برای موقعیت مهدی رخ داد و به چه نتایج مطلوبی هم رسید. اما متاسفانه غفلت از این  ‌موارد سبب شده تا متاسفانه سینمای بیوگرافی در ایران، هم‌پای آثار مشابه در سطح بین‌الملل رشد نکرده و دیده نشود.

سینمای ایران هم‌چنان‌که در برخی گونه‌های خود نظیر سینمای اجتماعی، دفاع مقدس و تاحدودی کمدی، شاهد یک یا چندین دوره پوست‌اندازی بوده، در گونه‌های دیگر، هنوز به این میزان بلوغ نرسیده است. به عنوان مثال سینمای وحشت یا همین سینمای بیوگرافی، محبوب‌ترین گونه‌های سینمایی جهان هستند که متاسفانه در ایران، با تولیداتی اندک، نتوانسته‌اند به یک جریان‌سازی هوشمند برسند و به همین دلیل، از محل اعراب چندانی در کلیت ساختار تولیداتی و البته فروش کل سالیانه کشور برخوردار نیستند که در این زمینه، علاوه بر تلاش بخش خصوصی برای ورود به این گونه‌ها، سازمان سینمایی نیز باید با سهولت‎ بخشی به روند اداری این پروژه‌ها، سهم خود را در جهت رونق بیشتر تولیدات این گونه‌ها و تسریع در روند حرفه‌ای آنها به انجام برساند.