تهران- ایرنا- ۵۷ سال از تولد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با رویکرد و اهداف کلانی چون تلاش برای تغییر وضعیت جامعه کودکان و نوجوانان از حیث فرآیند تولید آثار هنری و همچنین بحث آموزش و تربیت هنرمندان برای ریل‌گذاری مسیر تعالی این گروه هدف می‌گذرد.

رسالتی که طی قریبِ شش دهه فعالیت این کانون عظیم و بزرگ با فراز و فرودهای مختلفی همراه بوده‌است. با نگاهی به عمده فعالیت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی؛ خاصه طی دو دهه ۶۰ و ۷۰ خورشیدی که نخستین دهه مربوط به سال‌های حماسه‌سازی دفاع مقدس و دیگری مربوط به سال‌های بعد از جنگ تحمیلی و سازندگی ایران عزیز انقلابی و اسلامی است؛ شاهد اوج درخشش در حوزه برنامه‌ریزی و امور اجرایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای نسل کودکان و نوجوان آن دو دهه‌ لبریز از شرایط سخت هستیم.

اتفاقی که در دهه ۸۰ و ۹۰ خورشیدی شاهد به بار نشستن حاصل آن بودیم چراکه بسیاری از آن کودکان و نوجوانان در قامت هنرمندان و نویسندگان شناخته‌شده کشورمان در دو عرصه ملی و بین‌المللی درخشیدند. این خود مهر تأییدی بر فعالیت درخشان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان طی دو دهه نخست بعد از انقلاب است.

با ورود به دهه ۸۰ و تجربه‌ی دهه‌ی بعدی آن یعنی آخرین دهه قرن پیشین خورشیدی؛ با نقطه مقابل توفیق‌های دو دهه نخست کانون مواجه می‌شویم. اتفاقی که از سوی فعالان عرصه فرهنگ و هنر به‌ویژه آن‌هایی که در حوزه کودکان و نوجوانان مشغول فعالیت بوده‌اند در قالب تذکارها، یادداشت‌ها، گفتگوها و پیشنهادها به مسئولان مختلف همان دوران انتقال داده شد. اما چه حیف که سیاست‌های توسعه‌ای در دهه ۸۰ و ۹۰ بیشتر نگرش کمی داشت. این خود به آفتی بدل شد تا همین نگاه کمی‌گرایانه نیز دامن فعالیت کیفی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در دو دهه دوم عمرش بگیرد.

درست در همین بزنگاه و با توجه به‌همین آسیب‌های مدام در حال تکرار و تکرار و تکرار بود که با روی کار آمدن دولت سیزدهم و مبتنی بودن یکی از کلان‌ترین مباحث فرهنگی و هنری این دولت بر بیانیه گام دوم رهبر معظم انقلاب، در حوزه توجه ویژه و اختصاصی به نوجوانان و در ادامه مقوله جهاد تبیین با محوریت برنامه توسعه کشور سبب شد تا یکی از اصلی‌ترین سیاست‌های کلان فرهنگی دولت مردمی سیزدهم بر حوزه کودکان و نوجوانان و اهمیت ویژه و توجه انحصاری به این نسل به‌عنوان نسل آینده‌ساز ایران در سده جدید هجری خورشیدی استوار شود.

اگر مبتنی بر تمامی نظریه‌های توسعه جامعه شناختی؛ «کودکان و نوجوانان هر جامعه‌ای را به‌عنوان بزرگ‌ترین ثروت‌های آن جوامع در مسیر توسعه و پیشرفت بدانیم»؛ با نگرش به فعالیت‌ها و سیاست‌های حوزه کودک و نوجوان طی دهه ۸۰ و ۹۰ خورشیدی به‌وضوح به این مهم پی می‌بریم که ساختارهای رسمی در ارتباط مستقیم با مخاطبان هدف این گروه (کودک و نوجوان) نتوانستند آن‌گونه که شایسته و بایسته تربیت فکری و فرهنگی و هنری آن‌ها است؛ برنامه‌های خود را تدوین و تنظیم کنند.

حتی با نگاه نقادانه می‌توانیم بر این مسئله تأکید کنیم که خلأهای ساختاری برای پرورش نسل جدید؛ همواره به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین کلیدواژه‌های آسیب در حوزه سیاست‌های کلان حوزه کودک و نوجوانان طی دهه‌های ۸۰ و ۹۰ خورشیدی است.

همه این‌ها دست‌به‌دست یکدیگر داد تا با سیاست کلان فرهنگی دولت سیزدهم در عصر و زمانه حاضر یعنی پشت سر گذاشتن ۲۲ سال از هزاره جدید میلادی و تجربه قریب به یک‌سال از سده جدید خورشیدی؛ به‌وضوح بتوان این آسیب را دریافت که نسل امروز کودک و نوجوان کشورمان در یک رویارویی بزرگ تمدنی با جهانِ جدید - اعم از شرق و غرب - قرار دارد.

این مهم بر هیچ‌یک از مدیران فرهنگی کشور پوشیده نیست. به‌همین سبب است که حضور خلاقانه در این شرایط نیاز به محتواهای درخور، قابل‌توجه، مبتنی بر برنامه‌ریزی و استوار کردن بسیاری از برنامه‌های کشور بر حوزه کودکان و نوجوانان دارد. این آیا مگر چیزی غیر از اهداف کلان نظام جمهوری اسلامی ایران است؟

مساله اینجاست که چرا تنها با رسانه‌ای شدن یک خط خبری -درخواست وزارت ارشاد برای صدور مجوز واگذاری کتابخانه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور - چنین آشوب و قیل‌وقالی از سوی برخی از هنرمندان و نویسندگان در راستای دفاع از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بدون توجه به متن آن خبر رسانه‌ای شده، جامعه را درنوردیده؟

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در قالب گزارش رسانه ای و در مواجهه با همان قیل‌وقال‌های صورت‌گرفته افراد همیشه منتقد بر هر سیاست؛ راهکار و توصیه به نظام‌مندی در حوزه فرهنگ و هنر، بر این اصل تأکید کرده که شخص وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی یکی از اعضای هیات‌امنای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است و دراین‌میان حضور وزیر آموزش‌وپرورش نیز به‌عنوان یکی دیگر از اعضای هیئت دولت در رأس امور برنامه‌ریزی؛ سیاست‌گذاری و اجرای کلان برنامه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان  درخور اهمیت و توجه است!

چه آن‌که این دولت‌مردان با توجه به قدرت برنامه‌ریزی و نحوه اجرای نهادهای حاکمیتی چون وزارت آموزش‌وپرورش و فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ پیش‌از انجام هر کاری بر لزوم برگزاری کارگروه‌های تخصصی با حضور کارشناسان برای هر رخداد و اتفاقی تاکید دارند.

آن‌چه باعث این قیل‌وقال نسبت‌به یک گزاره خبری شده اولین پرسشی که نظر اهل صبر، تأمل و تعمق را به خود جلب می‌کند آن است که تمامی این منتقدان که این سه اصل را در هجمه نقدشان فراموش کرده‌اند آیا به این مهم توجه داشته‌اند که در آن گزاره خبری شده؛ هیچ قید قطعی مبنی‌بر واگذاری تام و تمام کتابخانه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان؛ به نهاد کتابخانه‌ها در قالب شکل خبری و رسانه‌ای وجود نداشته!!! آیا به این مسئله توجه داشته‌اند که هیچکدام از دو وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و آموزش‌وپرورش نسبت‌به نهایی شدن این اتفاق ذیل مجموعه‌های روابط‌عمومی خود خبری را منتشر نکرده‌اند!!!.

همه این‌ها نشان‌دهنده این مسئله است که آن گزاره صرفاً در شکل خبری و با کمی اغماض در حد پیشنهاد مطرح‌شده و تا زمان برگزاری نشست‌ها، کارگروه‌های تخصصی، بحث و گفت‌وگو با کارشناسان و افراد خبره در این حوزه شاهد به وقوع پیوستن چنین اتفاقی نبوده؛ نیستیم و نخواهیم بود!!!

چه آن‌که اصل مهم این اتفاق از زمان روی کار آمدن دولت سیزدهم بارها در سخنان و صحبت‌های آیت‌الله رئیسی به شکل مکرر به گفتار و بیان نشسته است که برای هر اقدامی در دولت مردمی؛ مسئله اهمیت و جایگاه مردم در قالب شور، مشورت و بحث‌های کارشناسی با اهل فن صورت خواهد گرفت و به‌هیچ‌وجه هیچ فردی حتی در بدنه اعضای هیات دولت به شخصه نه قانونی را تصویب و نه قانونی را به شکل شخصی ملغی خواهد کرد.

به‌همین سبب است که در مواجهه با یک گزاره خبری منتشرشده مواجه شدن با چنین سیل قیل‌وقال‌ها و هجمه‌هایی بیش‌از هرچیزی مؤید این نکته است که آن سه‌گانه صبر؛ تامل و تعمق در میان جمعیت اهل هیاهو به عناصری گم‌شده بدل شده است.

از سویی‌دیگر حتی اگر با نگاه عرفی و مبتنی بر آموزه‌های دینی و شریعت اسلام نیز به چنین اتفاقی نگاه کنیم به‌وضوح به اصلی به نام «برائت» برمی‌خوریم. این اصل و جایگاه آن‌چنان رفیع و بزرگ است که حتی در ضرب‌المثل های ایرانی نیز جای خود را باز کرده و همواره ما در مواجهه با هر اتفاقی می‌گوییم «اصل بر برائت است مگر عکس آن ثابت شود!».

حال پرسش این است مگر اصل بر برائت نباید باشد؟ آیا مسأله‌ای به ثبوت رسیده -مانند واگذاری کتابخانه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نهاد کتابخانه‌ها – آن هم بدون کار کارشناسانه که چنین هجمه‌هایی را با خود به‌همراه داشته؟ یا آن جماعت اهل قیل‌وقال حتی اصلی‌ترین بُن‌مایه‌های عرف و شرع فرهنگ ایرانی را نیز فراموش کرده‌اند؟