اداره کل پژوهش و بررسیهای خبری ایرنا در تلاش است تا در سلسله مطالبی یاد و اثر استادان و پژوهشگران ایران اسلامی را که بر اثر بیماری کرونا از دنیا رفتند، زنده کند. در همین ارتباط در گزارشی پژوهشی با عنوان «نظریهپردازی که رژیمهای بینالمللی را میشناخت» حیات علمی و آثار دکتر ابومحمد عسگرخانی مورد بررسی قرار گرفته است.
دکتر «روحالله قادری کنگاوری» دانشیار روابط بینالملل و عضو هیات علمی دانشگاه جامع امام حسین (ع) مطلب ذیل را در مورد دکتر عسگرخانی تحریر کرده است:
استاد عسگرخانی برای من بیش و پیش از هرچیز معلم اخلاق بود. ایشان دارای شخصیتی متواضع و متوازن بود که چه در محیط دانشگاه و چه بیرون از فضای علمی و آکادمیک همواره به صداقت، درستی، حسن نیت، پاکی و پاکدستی شناخته میشد و در برخورد با دیگران خود را مقید و متعهد به رعایت موازین اخلاقی میدانست؛ گو اینکه ایشان هرجا احساس تکلیف میکرد ملاحظات و مسائل شخصی برایش اصلا مطرح نبود. شاید باور نکنید اگر بگویم که استاد جان عزیزش را هم در همین مسیر فدا کرد. وی با وجود وضعیت جسمی شکنندهای که به خاطر عمل جراحی سالها پیش داشت اما چون احساس کرد که باید از گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه سیاست خارجی و بینالملل در افکار عمومی دفاع کند بیمحابا در سخنرانیها و برنامههای عمومی در کمپینهای انتخاباتی آیتالله رئیسی اخیر شرکت میکرد که گویا در یکی از این سفرها به ویروس کرونا مبتلا میشود و شد در نهایت آنچه نباید میشد و همه ما و خانواده محترمشان را داغدار کرد. او حتی برای یک لحظه هم از فکر تشکیل دولت انقلابی و قوی غافل نبود.
وی سال ۱۳۸۳ در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران صندوقی را برای کمک به دانشجویان بیبضاعت تشکیل داد و پولی را که از محل فروش کتاب «رژیمهای بینالمللی» بابت حقالتالیف به ایشان تعلق میگرفت به آن صندوق اختصاص میداد و نشان داد که چقدر وضعیت دانشجویان برایش اهمیت دارد.
استاد صاحب کرسی بود و مساله داشت. استاد بیمساله و بیدغدغهای نبود لذا ادبیات جدیدی را وارد کشور و رشته روابط بینالملل کرد که پیش از این نبود یا با نگاه بومی و ایرانی عجین نشده بود. مثلا در بحث رژیمهای بینالمللی این اواخر ایشان تاکید و اصرار داشت که کشورهای اسلامی ضد نظام سلطه باید به موازات ائتلافسازی دست به نوعی رژیمسازی هم بزنند و پیشنهاد مشخص ایشان تدوین «رژیم بین المللی اسلامی مقاومت، صلح و امنیت» بود تا اصول، قواعد، هنجارها و رویههای تصمیمگیری مختص به خود ملل منطقه شکل بگیرد. استاد در حوزه نظر و عمل، سرشار از ایده و ابتکار عمل بود. کار تکراری و تقلیدی انجام نمیداد، تولید میکرد، تبیین میکرد و تجویز میداشت. به عبارت دقیقتر سیاست خارجی را در حوزه نظر و عمل با هم میدید و در تحلیلهای خود ملاحظات راهبردی کشور را در نظر میگرفت. به معنای دقیق کلمه علم نافع بود. به همین خاطر شاگردپروری برای استاد بسیار بسیار اهمیت داشت و توجه میکرد که چه شاگردانی را برای کشور و نسلهای آینده تربیت میکند.
اوایل خیلی از همکاران و حتی مسئولان حرفهای ایشان را که حاصل سالها سختی و مرارت کار و فعالیت علمی شبانهروزی در خارج از کشور بود، نمیفهمیدند و درک نمیکردند که استاد از چه صحبت میکند و چرا اینقدر در حوزه امنیت هشدار میدهد. هنوز هم به نظرم عمق بسیاری از حرفها و نظرات ایشان را نفهمیدیم. استاد حداقل دو دهه از همه ما جلوتر بود. کمتر مینوشت و بیشتر سخن میگفت شاید احساس میکرد که این طور موثرتر است چرا که حوصله علمی و سطح مطالعه مسئولان امر مشخص است. بیش از هر چیز مصاحبه و سخنرانی میکرد. وی بیش از آنکه به مخاطب خود دیتا و اطلاعات بدهد روی دیدگاه و طرز تلقی مخاطب از سیاست و امنیت بینالملل و نیازهای روز کشور متمرکز میشد و تغیر میداد.
دکتر عسگرخانی در مقدمه کتاب بنده با عنوان «نظریه مقاومت و نظریههای غربی روابط بینالملل»، مطالعه روابط بینالملل را بر چهار پایه اساسی استوار میدانست: محور اول عشق به خودشناسی و خودیابی. محور دوم عشق به جامعه و مردم. محور سوم عشق به حاکمیت و دولت و در نهایت محور چهارم عشق رسیدن به درجه کمال انسانیت. اینها چهار مسئولیت خطیری است که دکتر عسگرخانی همه ما را به ویژه دانشپژوهان رشته روابط بینالملل را به آن دعوت میکرد.
من از استادم آموختم که ورود به هر نوع دیپلماسی و مذاکره با بیگانگان، بدون پشتوانه قدرت، امنیت و بازدارندگی ملی، خیانت و نوعی فاجعه ملی است. لذا من به عنوان شاگرد مکتب دکتر عسگرخانی معتقدم دیپلماسی هستهای ما دو راه بیشتر ندارد یا غنیسازی کامل full enrichment را تثبیت میکند یا آرام آرام و به تدریج به سمت غنی سازی صفر zero enrichmet خواهد رفت و یا خواهند برد. راه سومی و راه حل بینابینی جز فرسایش توان و ظرفیت دیپلماتیک کشور وجود ندارد. بنابراین شاید بتوان میراث بزرگ دکتر عسگرخانی را در یک جمله این چنین بیان کرد: «حفظ امنیت خودبنیاد، متکی بر بازدارندگی حداکثریِ بیقید و شرط». چرا که استاد هیچ حد و مرزی را برای توسعه فناوری و دستیابی به فناوریهای نوین مطلقا قبول نداشتند و حق ایران و نسل آینده ما میدانستند.
به هر حال خد را شاکرم که نظام جمهوری اسلامی با وجود همه فشارها، تهدیدها، جنگها، خرابکاریها، مانع تراشیها و... در مسیر امنیت و قدرت ملیاش خللی وارد نشده و ایرانی که تا دیروز تحریم تسلیحاتی میشد تا سلاح وارد کشور نکند برای حق دفاع از خود، امروز در گام دوم انقلاب باز هم تحریم تسلیحاتی میشود اما این بار نه برای واردات سلاح که برای جلوگیری از صادرات سلاح و تجهیزات پیشرفته دفاعی و نظامی به کشورهای دوست و هم پیمان. ببینید از کجا به کجا رسیدیم. همه اینها به یک دلیل است: جرات ایستادن روی پاهای خود، همین.
حرف آخرم این است اگرچه که فوت نابهنگام استاد عسگرخانی داغ بزرگی را بر دل ما و همه دوستدارانش گذاشت اما دشمنان این مرز و بوم بدانند ایران سالها است از مرز بازدارندگی نظامی عبور کرده و هیچ تهدیدی نمیتواند ملت ایران را به زانو درآورد و انشاءالله ثمره این امنیت و این خوداتکایی، زمینه رشد و شکوفایی اقتصادی کشور عزیزمان را فراهم خواهد کرد و غرب هم بالاخره دیر یا زود باید با این واقعیت انکارناپذیر کنار بیاید و ایران قوی و مستقل را بپذیرد و در معادلات جهانی خود لحاظ کند.
*عضو هیات علمی دانشگاه جامع امام حسین (ع)