مسئله مشترک در مراودات آبی ایران و افغانستان در طی ۱۱۵ سال تسهیم آب بوده است. چالشهای متعدد برآمده از تسهیم آبهای مشترک در حدی حائز اهمیت است که میتوان ادعا کرد آب یکی از مهمترین مسائلی است که روابط خوب میان دو کشور ایران و افغانستان را که پیوندهای ناگسستنی بسیاری در زمینههای تاریخ، زبان، فرهنگ و قرابتهای نژادی دارند، تحت شعاع قرار داده است.
درک تاریخ تعاملات ۱۱۵ ساله اخیر برای تبیین بهتر سیاستهای هیدروپلیتیکی ایران و افغانستان الزامی است. زیرا تاریخ مانند آینهای است که با نشان دادن گذشته، حرکت به جلو و آینده را آسانتر و کم هزینهتر میکند. از این رو، هدف این نوشتار بررسی تعاملات آبی ایران و افغانستان در سه دوره یعنی دوره حکومت اول طالبان، دوره حامد کرزای و دوره محمد اشراف غنی است. هدف از این بررسی تبیین سیاستها جمهوری اسلامی ایران در مراودات با حکومت جدید طالبان است.
دوره حکومت اول طالبان
در تمامی دوران حاکمیت اول طالبان (۱۳۷۵) در افغانستان، دو مسأله باعث ایجاد خاصترین نوع روابط در مراودات سیاسی دو کشور ایران و افغانستان شد؛ یکی مسئله تسهیم آب هیرمند و دیگری موضوع به شهادت دیپلماتهای ایرانی در مزار شریف. این عوامل باعث شد که مراودات تجاری بین دو کشور در آن سالها به شدت تنزل یابد. از منظر اقلیمی نیز سال آبی ۱۳۷۸-۱۳۷۹، سالی همراه با کمآبی و خشکسالی بسیار شدید بود که در نهایت هر سه هامون خشک شدند و سطح گودزره و مساحت و عمق چاهنیمهها (مخازن ذخیره آب شرب و کشاورزیِ منطقه سیستان) به شدت کاهش یافتند.
کاهش بارندگی از یک سو و اختلاف نظرهای ناشی از دیدگاههای ایدئولوژیک سران دو کشور ایران و افغانستان از سوی دیگر، طالبان را به این نتیجه رساند که برای تحت فشار قراردادن جمهوری اسلامی ایران، آب ورودی به ایران را با بستن سد کجکی و ارغنداب به طور کامل قطع کند. ایران در واکنش به بسته شدن سد کجکی و ارغنداب توسط طالبان، طی نامهای به تاریخ ۲۱ آذر ۱۳۸۰ش (۲۰۰۱م) به دبیرکل سازمان ملل اعلام کرد که بسته شدن آب هیرمند مشکلات شدیدی را برای ساکنان منطقه ایجاد کرده است.
لذا در دوره اول طالبان برای مواجهه با مسأله آبهای مشترک، ایران اعتراض خود را نسبت به اقدامات افغانستان به سازمان ملل اعلام کرد. این سطح از مناقشه نمایانگر امنیتیشدن مناقشه آب هیرمند بین ایران و حاکمیت وقتِ افغانستان است. به طور کلی، بررسی تعاملات ایران و افغانستان در دوره اول حاکمیت طالبان در این کشور نشان میدهد بر سر مسئله آب اجماع و همکاری نبوده است.
دوره حامد کرزای
در دورۀ پساطالبان ایران در بازسازی افغانستان مشارکت کرد و اعتباراتی برای بازسازی افغانستان اختصاص داد. حامد کرزای رئیس جمهور وقت افغانستان (۱۳۸۰-۱۳۹۳ش)، در اسفند سال۱۳۸۰ به ایران سفر کرد و با مقامات ایران دیدار کرد. در این سفر، دو کشور ایران و افغانستان سند همکاری امضا کردند که در بند سیزدهم آن طرفین بر اجرای معاهده ۱۳۵۱ش برای تقسیم آب هیرمند تأکید کردند. بر اساس این توافق، گروه کارشناسی برای بازدید از سد کجکی اعزام شد.
در سال ۱۳۸۲، بر اساس توافق روسای جمهور دو کشور و بازدید گروههای کارشناسی دو کشور مقرر شد که به مدت ۵۰ روز آب رودخانه هیرمند از محل سد کجکی به میزان ۵۰ متر مکعب در ثانیه بطرف ایران رها سازی شود. تعاملات سازنده ایران و افغانستان در آن دوره سبب شد در سال ۱۳۸۳، کمیته مشترک کمیساران آب برای تطبیق معاهده آب رودخانه هیرمند ایجاد شود.
در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد در ایران نیز دو کشور روابط نزدیکی داشتند تا جایی که مرکز تجاری جمهوری اسلامی ایران در افغانستان توسط بخش خصوصی با دیدگاه کاملاً اقتصادی با مجوز رسمی از سوی سازمان توسعه تجارت ایران در اسفندماه ۱۳۸۸ افتتاح شد. در فروردینماه ۱۳۸۹ چهارمین نمایشگاه بازرگانی جمهوری اسلامی ایران در کابل با حضور انوارالحق احدی، وزیر تجارت و صنایع افغانستان، جماهیر انوری وزیر عودت و مهاجرین افغانستان و فدا حسین مالکی سفیر جمهوری اسلامی ایران در کابل افتتاح شد. در اردیبهشتماه سال ۱۳۸۹ همایش آشنایی با فرصتهای تجاری ایران در افغانستان با حضور رئیس کل سازمان توسعه تجارت ایران و سفیر ایران در کابل برگزار شد. هدف از برگزاری این همایش بررسی فرصتهای تجاری افغانستان و چگونگی حضور صادرکنندگان و شرکتهای ایرانی در این منطقه بود.
جمیع این مناسبات نشان میدهند در این بازه مراودات اقتصادی ایران و افغانستان بسیار پررنگ بود تا جایی که چندین همایش مشترک میان دو کشور برگزار شد. مراودات خوب اقتصادی و سیاسی در مناسبات آبی نیز منعکس شد و این مهم سبب شکلدهی به کمیته مشترک کمیساران آب هیرمند بین ایران و افغانستان شد. موضوع آب هیرمند در این بازه، یکی از موضوعات مورد مذاکرۀ رؤسای جمهور دو کشور بود. اما نکته حائز اهمیت آن است که در این دوره، افغانستان تمایل بیشتر برای «دولتسازی» داشت. به همین دلیل اگر چه در سطح جلسه کمیساران چالشهای جدی وجود داشت، اما چالشها در سطح رسانه و عموم جامعه مطرح نبود. به عبارت دیگر، آب عاملی برای ملتسازی در افغانستان نشده بود.
دوره اشرف غنی
در دوره اشرف غنی کشورهای غربی با نفوذ بیشتر در این کشور، درصدد سنتزدایی از افغانستان برآمدند. حضور آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی در افغانستان و فضای باز رسانهای در این کشور تا حدودی مردم افغانستان را به سمت فرهنگ غرب متمایل کرد. تا جایی که بعضاً دیده میشود به خاطر نفوذ رسانهای غرب در افغانستان، برخی از مردم این کشور نگاه منفی نسبت به اشغال کشورشان توسط آمریکا نداشتند.
به طور خاص ذکر این نکته حائز اهمیت است که بدانیم غنی، تحصیل کرده آمریکا بود. او در سال ۱۹۶۷ از دبیرستان اورگن در آمریکا دیپلم خود را گرفت، سپس به بیروت رفت و در سال ۱۹۷۷ مجدد به آمریکا بازگشت و ۲۴ سال در آنجا زندگی کرد. وی فوق لیسانس و دکترای خود را در رشته مردمشناسی دانشگاه کلمبیا در نیویورک گرفت. پس از تحصیل و کار در محیط دانشگاهی، اشرف غنی در سال ۱۹۹۱ وارد دنیای سیاست شد و به بانک جهانی پیوست. غنی که تا سال ۲۰۰۹ شهروند آمریکایی بود، با این وجود در سال ۲۰۰۱ به افغانستان بازگشت و به عنوان وزیر اقتصاد منصوب شد. در سال ۲۰۰۹ غنی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری افغانستان شد. او در این زمان تصمیم گرفت از شهروندی خود بگذرد که بتواند برای ریاست جمهوری افغانستانی که در اشغال آمریکا بود، کاندیدا شود. در آن مقطع روزنامه فایننشیال تایمز در تیتر خود عنوان کرد «غنی غربگراترین کاندیدا در میان همه کاندیدای انتخاباتی افغانستان».
مردم افغانستان اشتیاق زیادی برای غنی نشان ندادند. او در نهایت با کمتر از ۳ درصد آرا در مقام چهارم دچار شکست در رقابت انتخاباتی شد اما در سال ۲۰۱۴، فرصتی با ارزش به وجود آمد و غنی خودش را در یک قدمی دستیابی به ریاست جمهوری افغانستان دید. از دیدگاه دولتهای غرب، اشرف غنی جانشینی کامل برای کرزای بود. زیرا اگر چه حامد کرزای، در ابتدا خودش را به عنوان دست نشانده وفادار غرب نشان داده بود، اما در پایان دوران حکومتش در سال ۲۰۱۴، کرزای تبدیل به منتقد تند دولت آمریکا شد. چنانچه که واشنگتن پست در تیتر خود از اون به عنوان «متحدی که در طول ۱۲ سال ریاست جمهوری تبدیل به مخالف شد» یاد کرد. با این وجود اشرف غنیِ غربگرا برای جامعۀ افغانستان قابل پذیرش نبود. بنابراین وقتی در رقابتهای انتخابات ۲۰۱۴ شرکت کرد، با ظاهری متفاوت ظاهر شد، لباسهای سنتی پوشید و سخنرانیهایش را مملو از لفاظیهای ناسیونالیستی کرد. تا جایی که نیویورک تایمز در تیتری اظهار کرد اشرف غنی از یک تکنوکرات تبدیل به پوپولیست شده است و برای کسب حمایت رقبایش از تشدید غرور ملی افغانستان استفاده میکند.
اشرف غنی از آب به عنوان یکی از مهمترین ابزار توسعه سیاست پوپولیستی خود استفاده کرد. آب برای افغانستان بسیار حائز اهمیت است و نمود آن در ضربالمثلهای متعدد رایج در این کشور دیده میشود. اما استفاده ابزاری برای تشدید عواطف ملی و ترویج روحیه ناسیونالیستی مختص اشرف غنی است و برساخت هویت بر اساس آب در راستای سیاست پوپولیستی اشرف غنی بوده است. در این میان، آب هیرمند نیز بیش از هر چیز دیگر بازیچه دست اشرف غنی شد. در دوره اشرف غنی آب رودخانه هیرمند عامل غیریتسازی ایران و افغانستان بود. زیرا در این دوره اشرف غنی کاملا تحت تأثیر تحریکات آمریکا بود و خواست اشرف غنی در استفاده از آب علیه جمهوری اسلامی ایران برای امتیازگیری همسو با خواست آمریکایی ها بود. لذا استفاده هویتی از آب تا حدودی برساخت دوره اشرف غنی و نگاه تکنوکراتها است. به عبارت دیگر، غربگرایی برساخته شده توسط اشرف غنی در افغانستان و راهبرد فاصله گرفتن و دیگریسازی از جمهوری اسلامی ایران نیازمند ابزار بود. آب در آن دوره ابزار هویتساز برای افغانستان و تشدید عواطف ملی و در عین حال دیگری سازی با ایران و نزدیک شدن بیشتر با غرب بود. زیرا به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، آب مهمترین عامل اثرگذار بر تعاملات دو کشور از گذشته تا حال بوده است.
تلاش برای ملتسازی از دیگر اهداف اشرف غنی برای غیریتسازی با استناد به آب بود. در این دوره، دولت مرکزی با توهم اتمام دوره دولتسازی در صدد ملتسازی برآمد و غیریتسازی با همسایگان به ویژه جمهوری اسلامی ایران را روزنهای برای تشدید حس وطنپرستی پنداشت. اشرف غنی تلاش داشت تا غیریتسازی به واسطه منابع آب مشترک با ایران، دولت افغانستان را در ایجاد هویت ملی و همبستگی اجتماعی یاری دهد. لذا ناسیونالیسم آبی با ابزارهای استعارهای، بصری، سمعی و سخنرانیهای احساسی در دستورکار اشرف غنی بود تا روحیه ملی در خصوص آبهای مشترک جاری از افغانستان به کشورهای پاییندست را تشدید کند. برای نمونه، اشرف غنی، رئیس جمهور سابق افغانستان در موارد متعدد تلاش داشت با ایجاد دلبستگی و تشدید عواطف ملی نسبت به آب و ذهنیت «آب برای ما است= Our Water» را در میان مردم تشدید کند. او در کنفرانس سه روزه ملی آب تحت عنوان آب و انکشاف پایدار در کابل اشاره کرد که «آب، آبروی ماست و حفظ آبرو هدف ملی ماست» و تأکید داشت باید «آبروی خود را مدیریت کنیم». او همچنین در افتتاح فاز سوم ساخت سد کمالخان اذعان داشت «آب ما دیگر هدر نخواهد رفت و آب ما سرمایه ماست».
غنی در سال ۱۳۹۵ به ایران سفر کرد و با رهبر ایران دیدار کردند. در این دیدار تأکید آیتالله خامنهای بر این بود که دو کشور باید هر چه سریعتر مسأله آب رودخانههای مرزی دو کشور را برطرف نمایند و فرمودند: «چنین مسائلی نباید موجب نقار و گلهمندی در روابط دو کشور همچون ایران و افغانستان شود که مرز، فرهنگ و نیازهای مشترکی دارند شود». با این وجود، در همان سال اشرف غنی در چهارمین کنفرانس ملی آب اعلام کرد آب یکی از عوامل مهم در همکاریهای منطقهای است و با تدوین چارچوبهای حقوقی و قراردادهایی بر اساس منافع دو جانبه یا چند جانبه میتوان زمینه استفاده بهتر از آن را فراهم کرد. او گفت که کشورهای همسایه باید از ساخت بندها و شبکههای آبی در افغانستان حمایت کنند و نگران نباشند زیرا «آب که مدیریت نشده باشد، تقسیم نمیشود. آب که در بند و شبکه نباشد، چطور تقسیم شود؟»
به طور کلی، در دوره اشرف غنی آب رودخانه هیرمند عامل غیریتسازی ایران و افغانستان بود. زیرا در این دوره اشرف غنی کاملا تحت تأثیر تحریکات آمریکا بود و خواست اشرف غنی در استفاده از آب علیه جمهوری اسلامی ایران برای امتیازگیری همسو با خواست آمریکایی ها بود. لذا استفاده هویتی از آب تا حدودی برساخت دوره اشرف غنی و نگاه تکنوکراتها است. به عبارت دیگر، غربگرایی برساخته شده توسط اشرف غنی در افغانستان و راهبرد فاصله گرفتن و دیگریسازی از جمهوری اسلامی ایران نیازمند ابزار بود. آب در آن دوره ابزار هویتساز برای افغانستان و تشدید عواطف ملی و در عین حال دیگری سازی با ایران و نزدیک شدن بیشتر با غرب بود. زیرا به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، آب مهمترین عامل اثرگذار بر تعاملات دو کشور از گذشته تا حال بوده است.
دوره جدید حاکمیت طالبان
در آیندهای نزدیک چالش دولت-ملتسازی روبهروی حاکمان جدید افغانستان نیز است و دولت- ملتسازی دیر یا زود در وجه اهمیت حکمرانان این کشور قرار خواهد گرفت. این مهم ناگریز با میزانی از ملیگرایی همراه خواهد بود، ضرورتاً الگویی بومی از غیریتسازی و درک اجتماعی مبتنی بر خودی-غیرخودی (یا حتی دوست –دشمن) را بازتاب خواهد داد. در این میان مشخصاً طالبان به جلب نظر فضای بینالملل برای به رسمیت شناخته شدن و به ویژه جمهوری اسلامی ایران نیاز دارد، لذا در صحبتهای خود اشعار ناسیونالیستی آبی ابراز نخواهد کرد اما از سویی دیگر، مسئله آب در افغانستان ملی شده است و هر گاه حقابه جمهوری اسلامی ایران رهاسازی شود، طالبان از سوی عموم جامعه تحت فشار قرار میگیرد.
به همین اگر در دولت کرزای آب ابزاری برای دولتسازی بوده است و اگر در دولت اشرف غنی آب ابزاری برای ملتسازی بوده است، در دوره طالبان، آب ابزاری برای هم دولتسازی و هم ملتسازی است. لذا جمهوری اسلامی ایران باید این مسئله را مد نظر قرار دهد که مسئله آب ایران و افغانستان، تنها مسئله بر سر آب نیست. سابقه تاریخی دوره اول حکومت طالبان نیز گویای آن است که مسئله آب از جمله مسائل اساسی میان ایران و افغانستان خواهد ماند.
جمعبندی
افغانستان از سالهای ۱۹۵۰ پروژه توسعه دره هلمند و استفاده از منابع آبی رود را در دستور کار جدی خود داشته است و تقریباً تمامی حکمرانان افغانستان توسعه پروژه دره هلمند را در دستور کارِ جدی خود داشتهاند و درصدد صیانت از آب این کشور بودهاند. برای افغانستان صیانت از آب، توسعه زیرساختهای آبی و ساخت سد عامل اساسی ملتسازی است و راهی برای ماندن در قدرت از گذشته تاکنون بوده است، به منظور دریافت آب، چانهزنیهای صرفاً در قالب جلسه کمیساران کافی نخواهد بود.