تهران- ایرنا- زنان، کلید واژه بسیاری از مسائل اجتماعی این روزهای جامعه ایران است و در این شرایط باید بیشتر از همیشه به این فکر کرد که چرا مسائل مربوط به زنان حالا بسیار مهمتر از همیشه شده و برای حل مشکلات زنان چه باید کرد و امنیت جامعه چقدر در گروی امنیت روانی زنان است؟

زنان در طول تاریخ نه فقط در جامعه ایرانی، بلکه در همه جوامع مورد تبعیض واقع شده و نادیده انگاری درباره این بخش مهم جامعه موجب بروز مشکلاتی شده که در لایه‌های مختلف رسوخ کرده و هر از گاهی در قالب‌ها و شکل‌های مختلف سر بر می‌آورد و منجر به التهاب اجتماعی می‌شود.

زن نزد ایرانیان قدیم از مقام والایی برخوردار بوده و از نظر حقوقی و مقام اجتماعی با مرد مساوی و برابر بود. از طرفی بسیاری از تمدن‌های باستان به یاری زنان شکل گرفت و حتی به نوعی می‌توان رشد و شکوفایی در عرصه‌های مختلفی مانند اقتصاد را مرهون تلاش زنان دانست. اما چه اتفاقی می‌افتد که زنان به مرور با تبعیض مواجه شده و اعطای مقام‌های قطره چکانی به زنان از طرف جامعه مرد سالار، با افتخار بیان می‌شود. چه اتفاقی می‌افتد که نسبت به امنیت روانی زنان بی‌توجهی شده و در نتیجه امنیت جامعه به خطر افتاده و مورد سوء استفاده مخالفان قرار می‌گیرد.

قانون اساسی چه می‌گوید؟
در بخشی از مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران درباره زنان می‌خوانیم: «خانواده واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی انسان است و توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل خانواده که زمینه‌ساز اصلی حرکت تکاملی و رشد یابنده انسان است اصل اساسی بوده و فراهم کردن امکانات جهت نیل به این مقصود از وظایف حکومت اسلامی است، زن در چنین برداشتی از واحد خانواده، از حالت (شیی بودن) یا (ابزار کار بودن) در خدمت اشاعه مصرف زدگی و استثمار، خارج شده و ضمن بازیافتن وظیفه خطیر و پر ارج مادری در پرورش انسان‌های مکتبی پیش‌آهنگ و خود همرزم مردان در میدان‌های فعال حیات می‌باشد و در نتیجه پذیرای مسئولیتی خطیرتر و در دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهد بود.»

همچنین در اصل بیست و یکم قانون اساسی کشورمان می‌خوانیم: «دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد: ایجاد زمینه‌های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او.»

ابراهیم شفیعی سروستانی دارای سطح ۴ مدارج حوزه علمیه قم و کارشناس ارشد حقوق جزا و جرم شناسی در سال ۱۳۸۶ در شماره ۲۵ مجله حوراء که ماهنامه داخلی علمی، فرهنگی و اجتماعی زنان در دفتر مطالعات و تحقیقات زنان است، در مقاله‌ای نوشته: این پرسش مطرح است که آیا سیاست‌گذاری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها، قانون‌گذاری‌ها و اقدامات اجرایی مرتبط با زنان در دو سه دهه گذشته به‌گونه‌ای بوده که کرامت و ارزش انسانی آنان را آن‌گونه که قانون اساسی خواسته، پاس دارد و زمینه‌های مساعد برای رشد شخصیت‌شان را فراهم کند یا خیر؟ متاسفانه باید گفت با وجود تلاش‌های زیادی که در سال‌های اخیر برای ارتقای شخصیت فردی و جایگاه اجتماعی زنان در نظام جمهوری اسلامی صورت گرفته، هنوز زنان کشور ما به جایگاه مطلوبی که در خور آنان است دست نیافته‌اند و هویت انسانی زنان چنان‌که باید به رسمیت شناخته نشده است.

آیا سیاست‌گذاری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها، قانون‌گذاری‌ها و اقدامات اجرایی مرتبط با زنان در دو سه دهه گذشته به‌گونه‌ای بوده که کرامت و ارزش انسانی آنان را آن‌گونه که قانون اساسی خواسته، پاس دارد و زمینه‌های مساعد برای رشد شخصیت‌شان را فراهم کند؟وی ادامه می‌دهد: برای روشن شدن این موضوع به چند عرصه از عرصه‌های مهم فرهنگی، اجتماعی که به نظر می‌رسد شخصیت و جایگاه انسانی زنان در آنها دستخوش آسیب شده است،‌ اشاره می‌کنیم. در عرصه خانواده که مهم‌ترین صحنه بروز و ظهور جایگاه و موقعیت خطیر زنان است،‌ همچنان شأن و منزلت زنان دستخوش تعصب‌ها و جهالت‌های مردانی است که بدون هیچ بهره‌ای از اخلاق اسلامی، حقوقی را که از سوی شرع برای مدیریت و هدایت خانواده به آنها ارزانی شده،‌ دستاویزی برای ظلم مضاعف به زنان قرار می‌دهند. متاسفانه اقداماتی هم که در چند سال گذشته برای دفاع از حقوق زنان در عرصه خانواده، صورت گرفته، نه تنها کمکی به اصلاح این وضع نکرده بلکه جامعه ما را با بحرانی تازه روبه‌رو کرده و منجر به تزلزل بنیان خانواده شده است.

شفیعی سروستانی بیان می‌کند: در عرصه اجتماعی بسیاری از زنان سرپرست خانوار که حمایت‌های ناچیز دولت تکافوی مخارج سنگین آنها را نمی‌دهد،‌ به مشاغل سخت و طاقت‌فرسا یا مشاغلی که تناسبی با شأن انسانی آنها ندارد، روی آورده‌اند و هیچ چشم‌انداز روشنی هم برای اصلاح این وضع وجود ندارد.
بسیاری از دختران و زنان جوانی که محصول دستگاه‌های آموزشی و رسانه‌های تبلیغی نظام جمهوری اسلامی به شمار می‌آیند،‌ بی‌هیچ درکی از مقام و منزلت زنانه‌شان تنها به عرضه جاذبه‌های جنسی خود برای جلب توجه مردان روی آورده‌اند و چنان غرق در مدها و آرایش‌های واراداتی شده‌اند که حتی مجالی هم برای فکر کردن به شخصیت انسانی خود پیدا نمی‌کنند.

وی ادامه می‌دهد: رسانه‌های دیداری و شنیداری نظام جمهوری اسلامی تاکنون از ارائه یک چهره موفق از زن مسلمان ایرانی عاجز بوده‌اند و در سریال‌ها و فیلم‌هایی که ارائه می‌دهند تنها به ارائه چهره‌ای کلیشه‌ای و منفعل از زنان و دختران بزک‌ کرده‌ای که درگیر عشق‌های مثلثی و گاه زنجیره‌ای می‌شوند، بسنده کرده‌اند. این در حالی است که در سال‌های اخیر شاهد بوده‌ایم که در بسیاری از سریال‌های خارجی از زنان چهره‌هایی فعال، مثبت و با انگیزه به تصویر کشیده می‌شود که از جمله می‌توان به سریال‌هایی چون «بازگشت به خانه»، «پزشک دهکده»، «جواهری در قصر» و حتی «پرستاران» اشاره کرد.

در رسانه‌های مکتوب نیز با بازگشت موج مخرب الگوسازی هنرپیشگان، خوانندگان و تبدیل آنها به ستاره‌های محبوب نسل جوان روبه‌رو هستیم. تا آنجا که چاپ تصاویر درشت هنرپیشگان زن سینما و تلویزیون روی جلد و صفحات داخلی به ابزاری برای جلب مخاطب و فروش بیشتر این مجلات تبدیل شده است. با توجه به آنچه گفته شد به نظر می‌رسد ضروری‌ترین رویکرد در همه برنامه‌ریزی‌ها، سیاست‌گذاری‌ها،‌ قانون‌گذاری‌ها و طرح‌های اجرایی مرتبط با زنان باید توجه به صیانت و پاسداری از هویت انسانی زنان مسلمان کشورمان و تلاش در جهت ارتقای جایگاه و شخصیت آنان در خانواده و اجتماع باشد.

فشارهای بیهوده اجتماعی بر زنان
زنان به عنوان بنیان خانواده در نقش‌های مختلف همسر، مادر، خواهر و دختر در سال‌های متمادی تحت تاثیر فشارهای مختلف اجتماعی قرار داشته و هنوز هم برخی از این فشارهای بیهوده ادامه دارد. حال آن‌که زنان به مرور و در دهه‌های اخیر توانستند با توانمندی‌های خود و با وجود موهبت‌های قطره چکانی جامعه مرد سالار، برخی مسندها را در اختیار بگیرند و تصمیم‌گیر و قانون‌گذار و مجری قانون شوند و در این زمینه توانمندی‌های خود را به اثبات رسانده‌اند.

فشارهای عجیب و بیهوده‌ای مانند ممنوعیت رفتن زنان به استادیوم‌های فوتبال که چندی پیش در حوزه پژوهشی ایرنا به آن پرداختیم و موارد بسیار دیگری که جامعه به خوبی از آن آگاهی دارد، موانعی برای پتانسیل بالقوه جامعه زنان شکل داده و تا زمانی که اتفاق دلخراشی نیفتد، جامعه به این فکر نمی‌افتد که برای زنان چه کردیم و چه انتظاری داریم و چرا با فشارهای بیهوده به دنبال اعمال نظر سلیقه‌ای هستیم و چرا با نشنیدن مشکلات زنان، باعث انباشته شدن اعتراض به تبعیض می‌شویم.

امنیت برای زنان و افزایش سرمایه اجتماعی
امنیت واژه‌ای است که معانی و مفاهیم گسترده و قابل تفسیر فراوانی دارد. مفهومی که می‌تواند از ابعاد روانی تا جسمانی قابل ارزیابی باشد. ولی قدر مسلم اگر امنیت در همین دایره گسترده تعریف، چه در ابعاد روانی و چه در ابعاد جسمانی وجود نداشته باشد، منجر به کاهش سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی به حاکمیت هر کشوری شده و آرامش خانواده‌ها را سلب می‌کند.

مرجان دبیری کارشناس رفاه اجتماعی و کارشناس ارشد مدیریت فرهنگی در سال ۱۳۹۷ در مقاله‌ای با عنوان «امنیت اجتماعی زنان و چالش‌های پیش روی آنان» نوشته بود: شهرها از نظر امنیت، جاذبه‌ای برای زنان ندارند و آنها هنگام تردد در سطح شهر فاقد امنیت جسمی و روحی لازم هستند که این امر به ویژه در زمینه حمل و نقل و جابه‌جایی در شهر بیشتر آشکار می‌شود؛ زیرا مولفه‌های امنیت اجتماعی مانند امنیت احترام و آبرو، به طور مساوات رعایت نشده یا کلا نادیده گرفته می‌شود و امنیت اجتماعی زنان یعنی حالت بی‌خطری و فقدان تهدید نسبت به سکونت و معیشت و آبرو و روابط اجتماعی زنان با تلنگری مورد تعرض قرار می‌گیرد.

وی ادامه می‌دهد: فرق است بین امنیت و احساس امنیت. «امنیت» مفهومی است که با جرم و آسیب ارتباط پیدا می‌کند و بُعد کمّی دارد اما «احساس امنیت» بیشتر امری کیفی و ذهنی است. احساس ایمنی آن است که من در درون خودم این احساس را داشته باشم که امنیت دارم و تهدید نمی‌شوم، حال ممکن است این احساس با امنیت و ایمنی تناسب داشته یا نداشته باشد. از این رو احساس امنیت از جمله مقولات مهم در هر جامعه‌ای به شمار می‌رود و مقدمه لازم برای حیات هر نظام سیاسی و اجتماعی است.
 

آنتونی گیدنز یکی از مشهورترین جامعه شناسان بریتانیایی ادعا می‌کند که نیاز به داشتن احساس امنیت یا پرهیز از اضطراب در روابط اجتماعی، نه یک پدیده شناختی، بلکه یک پدیده عاطفی است که در ناخودآگاه انسان ریشه دارد و او آن را «امنیت وجودی» می‌نامد.

جهانگیر جهانگیری استادیار بخش جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز در سال ۱۳۹۲ در مقاله‌ای با عنوان «بررسی عوامل موثر بر امنیت اجتماعی زنان» نوشت: زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه، گروه آسیب‌پذیری هستند که امنیت آنها از راه‌های گوناگون در معرض تهدید قرار دارد. احساس امنیت مقوله‌ای فراتر از صرف وجود امنیت در جامعه است.

این استادیار جامعه شناسی ادامه می‌دهد: امنیت اجتماعی هر جامعه یکی از نیازهای اساسی است. امنیت در مفهوم عینی آن اندازه‌گیری فقدان تهدید علیه ارزش‌هاست. در مفهوم ذهنی آن، فقدان احساس ترس از این‌که به چنین ارزش‌هایی حمله خواهد شد. در دنیای امروز درباره امنیت و مفاهیم آن برداشت‌های گوناگونی در جامعه مشاهده می‌شود که گاهی منظور از آن، امنیت فردی است. یعنی حیثیت و آبروی افراد در امان باشد و مورد تجاوز و تعدی افراد و دستگاه‌های حکومتی قرار نگیرد. در برخی موارد نیز منظور از امنیت همانا امنیت اجتماعی است. یعنی طراحی سیستم امنیتی چنان باشد که مال و جان مردم جامعه در امان باشد.

وی می‌نویسد: امروزه نگاه به مسائل و آسیب‌های امنیتی می‌تواند از زوایای گوناگونی انجام شود که بخش عمده آن گریبانگیر زنان جامعه است که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند.

سالانه ۲ تا ۴ میلیون زن مورد خشونت واقع می‌شوند. هر زن در طول عمر خود ۲۰ تا ۳۰ درصد احتمال دارد که در معرض خطر خشونت قرار گیردفشار بر زنان، از خانه تا خیابان و محل کار
نکته دردناک ماجرا این است که فشار بر زنان از خانه تا خیابان و محل کار ادامه دارد. در جامعه‌ای که به علت تحریم و تورم و فشارهای سخت اقتصادی، کار کردن فقط یکی از اعضای خانواده نمی‌تواند تکافوی هزینه‌ها را بدهد و زنان نیز مجبور می‌شوند خارج از خانه مشغول به کار شوند، فشارهای مختلف اجتماعی بر زنان و جای خالی فرهنگ‌سازی و از آن طرف، فرهنگ‌سازی‌های اشتباه، به فشار روز افزون بر زنان منجر شده است. زنانی که گاهی در خانه تحت فشارهای روانی و جسمانی قرار می‌گیرند، در خیابان با برخوردهای عجیبی از طرف مردان روبه‌رو شده و در محل کار نیز با مشکلاتی مانند حقوق کمتر نسبت به مردان، نداشتن بیمه، تعرض کلامی و جسمانی مواجه می‌شوند. اینجاست که باید پرسید جامعه ما در طول این سال‌ها برای زنان چه کاری کرده است؟‌

جهانگیری، استادیار بخش جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز در مقاله «بررسی عوامل موثر بر امنیت اجتماعی زنان» می‌نویسد: بر اساس آمارهای سازمان جهانی بهداشت، سالانه ۲ تا ۴ میلیون زن مورد خشونت واقع می‌شوند. هر زن در طول عمر خود ۲۰ تا ۳۰ درصد احتمال دارد که در معرض خطر خشونت قرار گیرد. از بین افراد مسن، ۱.۸ میلیون نفر مورد بدرفتاری قرار می‌گیرند. در بیشتر کشورها بیش از ۲۰ درصد زنان در معرض عواقب منفی و غیرضروری ناشی از خشونت هستند.
 


این جامعه شناس ادامه می‌دهد: بر اساس آمارهای سازمان جهانی بهداشت، بررسی‌های انجام شده در برخی از کشورها نشان می‌دهد ۱۰ تا ۱۵ درصد از زنان بیان می‌کنند که توسط شرکای جنسی و نزدیک خود، برای داشتن رابطه جنسی تحت فشار قرار می‌گیرند. در نقاط مختلف دنیا بین ۱۶ تا ۲۵ درصد از زنان از خشونت‌های جسمی در رنج بوده‌اند.

یکی از عمده‌ترین مسائل و مشکلات زنان، کمبود امنیت است که این مساله در ردیف نخستین دغدغه‌های زنان قرار گرفته و چه بسا این امر سبب محدودتر شدن فعالیت زنان در محیط‌های عمومی شده استوی در بخش دیگری از این مقاله می‌نویسد: تا زمانی که از نظر فرد، امنیت در جامعه وجود نداشته باشد، پس احساس امنیت نیز نخواهد کرد. تا زمانی که زنان در مدرسه، دانشگاه، محیط کار، مکان‌های عمومی، خیابان و سایر اماکن احساس آرامش نداشته باشند، احساس امنیت نیز نخواهند کرد. پس نگرانی از تجاوز، آزار و اذیت در محیط کار، احساس خطر در رفت‌وآمد در سطح شهر همگی می‌توانند در احساس امنیت اجتماعی زنان موثر واقع شوند.

نتایج طرح «نیازسنجی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زنان کشور» که توسط مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری انجام شده، نشان می‌دهد یکی از عمده‌ترین مسائل و مشکلات زنان، کمبود امنیت است که این مساله در ردیف نخستین دغدغه‌های زنان قرار گرفته و چه بسا این امر سبب محدودتر شدن فعالیت زنان در محیط‌های عمومی شده و حضور زنان در شهر را به عنوان یک شهروند فعال با مشکل مواجه می‌کند.

باید پذیرفت که امنیت جامعه در گروی امنیت روانی زنان است. زنانی که نقش‌های مختلفی در خانواده و جامعه بازی می‌کنند و در هر کدام از نقش‌های زنانگی خود، بار امنیت روانی و اجتماعی جامعه را نیز بر دوش می‌کشند. دختران و زنان این سرزمین در عرصه‌های مختلف ورزشی، علمی، فرهنگی و حتی سیاسی سرآمد بوده و هستند و روا نیست برخی برخوردهای خشن با این بدنه مهم جامعه شکل بگیرد و امنیت کل جامعه را به خطر بیندازد. اگر در این زمینه سوزنی به خود و سیاست‌ها و تصمیم گیری‌ها نزنیم و همه چیز را به گردن دیگران بیندازیم، میزان سرمایه اجتماعی کاهش پیدا کرده و جامعه به سمت و سویی می‌رود که با انباشته‌شدن اعتراض‌های مدنی مواجه خواهیم شد.

اگر زنان یک جامعه حال خوبی داشته باشند و تبعیض‌های ناروا و برخوردهای نادرست درباره آنان کاهش پیدا کند، حال خانواده‌های آنان و در نتیجه همه جامعه بهتر خواهد شد. بنابراین باید به این توجه شود که زنان نه فقط نیمی از جامعه، بلکه تقریبا همه جامعه از لحاظ امنیت روانی محسوب می‌شوند.