اَلسَّلٰامُ عَلَیک یٰا عَلِی ابْنَ مُوسَی الرِّضٰا الْمُرْتَضٰی
سلام بر تو ای امام هشتم! کوچههای توس هنوز بوی عطرآگین تو را میدهد و آوای غریب ملائک هنوز در طواف حریم کبریاییات به گوش میرسند.
یا امام رضا! از مظلومیت ات چه بگویم که با دانههای انگور خواستند تو را مسموم کنند؟ از خراسان چه بگویم که سرزمینش جانت را گرفت؟
اکنون تنها امیدم شده خراسان و هر بار که دلم میگیردT دوست دارم به نزدت بیایم و با نیایش و عبادت در حرمت از خداوند فرصتی جدید در زندگی بخواهم.
هر روز به شوق تکرار خاطره تو و آهو، آهوی دلمان از هر جا رمیده میشود؛ دوان دوان در سایه تو مأوا میگیرد تا دست تو مثل ابری سخاوتمند بر نیازش ببارد.
یا امام رضا ! این فوج ها که می بینی آمده اند، تنها آمده اند، پیر و جوان، پیاده و سواره؛ آمده اند که به آغوش گرم تو پناه ببرند.
این مردمی که می بینی، سیاه پوش و مغموم آمده اند، گویی زخمی و مسموم آمده اند، با حالتی معلوم آمده اند که گویی این حرم را از خانه های دور
و نزدیک خود بیشتر دوست دارند؛ اینان که چون آسمان اشک می بارند.
پیر و جوان سینه زنان و زنجیرزنان آمده ایم، در غم امام مهربان آمده ایم، با اشک و فغان در پی نشان آمده ایم، تا امشب در کنار تو پناه گیریم.
یا امام رضا! امروز، نه تنها خیابان های خراسان که تمام جان های عاشقانت، به گلدسته و رواقت ختم می شود.