شهید حسن آبشناس جامی از اهالی خونگرم و با صفای گنبدکاووس است که در یکم مرداد سال ۱۳۴۸ در روستای گوگل از توابع شهرستان مینودشت دیده به جهان گشود، ادب و نزاکت خاص وی بالاخص احترام به پدر و مادر و کمک به آنها، باهوشی و ذکاوت، نماز سر وقت خواندن و روزه گرفتن، شرکت مستمر در نماز جماعت ابتدا در مسجد امام رضا (ع) محله «سیدآباد» و در ادامه در چند مسجد دیگر این محله و حضور در مناسبتهای مذهبی از همان دوران کودکی و نوجوانی وی را متفاوتتر از سایر برادران و خواهران خود کرده بود.
به گفته برادر بزرگ شهید حسن آبشناس، حرکات و سکنات برادر شهیدمان بالاخص رعایت ادب، پیشی گرفتن در سلام کردن به دیگران، احترام به پدر و مادر و بزرگترها و کمک به دیگران از همان دوران کودکی و در ادامه دوران نوجوانی و ورود به جوانی او را از دیگر فرزندان خانواده متمایز کرده بود و به گفته خیلی از آشنایان و فامیل و حتی همسایگان چهره شهید، چهرهای آسمانی بود.
حسین آبشناس که ۱۰ سالی با برادر شهیدش اختلاف سنی دارد و از فرهنگیان بازنشسته است، افزود: برادرم از ۱۲ سالگی در منزل پدری اتاق جداگانه داشت و شبها نماز شب میخواند و با خدا راز و نیاز و به گریه و زاری میپرداخت.
وی اضافه کرد: حسن در دوران تحصیل از دانش آموزان نخبه بود و همیشه نمرات عالی میگرفت، پدرم او را در رشته برق ثبتنام میکند اما مدیر دبیرستان «کاووس» که بعدها مختومقلی فراغی نامگذاری شد، با توجه به نمرات و استعداد برادرم به من زنگ زد و گفت، برادرت دانش آموز نخبهای است بگذارید در رشته تجربی (علوم طبیعی) ادامه تحصیل دهد.
برادر شهید آبشناس ادامه داد: من با پدرم مشورت و او را متقاعد کردم تا برادرم در رشته تجربی مشغول تحصیل شود تا پزشک شود تا به مردم خدمت کند و انصافا حسن در این رشته هم هر سال با نمرات عالی قبول میشد و واقعا استعداد بسیار بالایی داشت.
وی، قرائت روزانه قرآن با صوت بسیار زیبا در مراسم آغازین کلاس درس مدرسه، حفظ بودن نیمی از نهجالبلاغه، شرکت مستمر در مراسم تشییع شهیدان دوران دفاع مقدس و دیدار و سرکشی از خانواده معظم شهدا از از دیگر خصوصیات اخلاقی شهید حسن آبشناس برشمرد و گفت: برخی دوستان و همسایگان ما که در مراسم تشییع جنازه شهدا شرکت میکردند، میگفتند: برادرت همیشه زیر تابوت شهدا از خدا درخواست شهادت میکند.
برادر دانش آموز شهید حسن آبشناس افزود: حاج آقا سنایی از همسایگان ما و از مداحان مسجد امام رضا (ع) که در زمان جنگ پایگاه بسیج ثامنالائمه و از مراکز اعزام رزمندگان محله به جبهه بود، آنها میگفت: برادرت سیمای آسمانی دارد و حرکات و وجناتش نشان میدهد که عاشق شهادت است و شهید خواهد شد.
حسین آبشناس اضافه کرد: برادرم وقتی ۱۶ ساله بود برای نخستین بار در قالب نیروی بسیجی به جبهه اعزام شد و چون سن او پایین بود، شناسنامه خود را دستکاری کرد، مسوولان اعزام متوجه شده بودند اما به خاطر اصرار او و در نهایت رضایت پدرم به جهبه اعزام شد و سه بار هر بار سه تا چهار ماه در جهبه میماند.
وی گفت: حسن در جهبه «آر پی جی» زن بود و در آخرین باری که قبل از عملیات کربلای ۱۰ به خانه آمد، سال چهارم دبیرستان بود، قبل از بازگشت به جهبه، دست و پای خود را حنا کرده و لباس تمیزی پوشید، بهش گفتیم «چرا دست و پا را حنا کردی و لباس مرتب پوشیدی؟» گفت: «چون عملیات داریم من باید حتما برگردم» که در نهایت ۳۱ فروردین ۱۳۶۶ در همین عملیات و در منطقه سردشت براثر ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
آبشناس اضافه کرد: روز اعزام آخر برادرم، داماد ما مانع رفتن او شد و میگفت: نگذارید حسن بره، او شهید میشه؟ اما در نهایت با اصرار شهید و موافقت خانواده به جهبه اعزام شد و در سن ۱۸ سالگی به آرزویش که شهادت در راه خدا بود، رسید.
وی گفت: خبر شهادت برادرم را چند نفر از سپاهیان گنبدکاووس ابتدا به من که مدیر دبیرستانی در مینودشت بودم دادند و گفتند که برادرت زخمی شده من باور نکردم و گفتم راستش را بگویید که گفتند شهید شده و خودت به پدر و مادر اعلام کن که چنین کردم و پس از تشییع، پیکر پاکش را در گلزا شهیدان امامزاده یحیی بن زید (ع) این شهرستان به خاک سپردیم.
برادر شهید آبشناس همچنین از عشق و علاقه خاص جوانان اوائل انقلاب و دوران جنگ تحمیلی به امام خبر داد و بیان داشت: من در دبیرستانی که مدیر بودم یکبار برای اعزام به جبهه از دانش آموزان سال آخر که ۳۸ نفر بودند پرسیدم که چه کسانی علاقه دارند به جبهه بروند، ۳۴ نفر دست خود را بلند کردند.
آبشناس افزود: الان هم جوانان زیادی عاشق انقلاب و رهبری هستند و اگر حوادث مشابه رخ دهد بدون تردید در صحنه دفاع از کشور و رهبری حضور خواهند یافت.
وی با ابراز گلهمندی از برخی کم توجهیها در انتقال ارزشهای دوران دفاع مقدس به نسل جوان اضافه کرد: هرچه بیشتر رشادتها و ایثارگریهای رزمندگان و شهیدان ما به نسل جوان منتقل شود، آنها کمتر فریب تبلیغات سوء دشمنان را خواهند خورد.
برادر شهید آبشناس همچنین از تشکیل گروه جهادی به نام برادر شهیدش از سه سال پیش و پس از وقوع سیل اوائل سال ۱۳۹۸ در گلستان خبر داد و گفت: این گروه ۱۰ نفره که زیر نظر مرکز نیکوکاری «باب الحوائج» محله سیدآباد گنبدکاووس فعالیت دارد، تا کنون اقدامات خوبی در کمک به نیازمندان و ساخت یا بهسازی خانه یا سرویس بهداشتی انجام داده است.
همچنین خواهر کوچکتر شهید حسن آبشناس هم در گفت و گو با ایرنا، گفت: شهید همیشه اهل نماز اول وقت بود و در نماز سجدههای طولانی و گریه میکرد، من چند سالی از او کوچکتر بودم، حسن از کلاس پنجم به مسجد میرفت و در نماز جماعت شرکت میکرد.
زهرا آبشناس افزود: یکبار عمویم که درمسجد متوجه سجده طولانی و گریههای برادرم شده بود به شوخی به پدرم گفت، وقت زن گرفتن پسرت شده آستین بالا بزن. برادرم اهل نمازشب بود و این کار را هر شب همراه با مناجات، دعا، گریه و زاری به درگاه خدا انجام میداد، اهل قرآن بود و مرتب قرآن میخواند.
وی اضافه کرد: برادرم از همان دوران نوجوانی و جوانی به من و دیگر دختران فامیل و آشنایان توصیه میکرد، همیشه حجاب خود را رعایت کنیم، وقتی صحبتهای امام خمینی (ره) از تلویزیون یا رادیو پخش میشد، اشک میریخت و میگفت: باید گوش به فرمان رهبر باشیم تا دشمنان نتوانند به کشور آسیب بزنند.
شهرستان ۴۱۱ هزار نفری گنبدکاووس از زمان پیروزی انقلاب تاکنون حدود ۵۲۰ شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.