به گزارش ایرنا، در میان معاونتها و بخشهای زیرمجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت امور هنری این وزارتخانه پردامنهترین و پرنوسانترین معاونت ها به شمار میرود.
اداره کل هنرهای نمایشی، اداره کل هنرهای تجسمی، دفتر امور موسیقی و دفتر آموزش و توسعه فعالیتهای هنری بهعنوان چهار نهاد کلان هنری ذیل دامنه فعالیتهای معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت میکنند.
وظایفی که اجرا و نظارت بر آنها از ۱۶ آذر ۱۴۰۰ با حکم محمد مهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بر عهده محمود سالاری قرار داده شده است.
برهمین اساس خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) با هدف مرور یک سال فعالیت معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (مدیریت، برنامهریزی، اجرا و نظارت) دولت سیزدهم و به طور اخص در این گزارش در حوزه تئاتر با سالاری به گفتوگو پرداخته است.
اول مجوز متن و بعد تمرین
صحبت در حوزه تئاتر را با یکی از حاشیههایی که طی چند وقت اخیر گریبانگیر این هنر شدهاست آغاز میکنیم. البته پیشاز این هم در قالب گفتوگوهایی که با شما در ایرنا داشتیم به بحث صدور مجوزها اشاراتی داشتید. با روی کار آمدن مدیریت جدید اداره کل هنرهای نمایشی و همچنین تغییری که در مدیریت شورای نظارت و ارزشیابی این اداره کل صورت گرفته است شاهد تغییر رویکردها در حوزه سیاستگذاری هستیم. در همان گفتوگوها از زبان شما شنیدیم که «از قانون حمایت میکنید». اما مساله این است که قانون تا چه حد از هنرمندان حمایت میکند؟
متاسفانه در حوزه هنر؛ سندهای بالادستی کمی داریم. سندهای بالادستی کمک میکنند تا اتفاقات را در حوزه اجرا با جزئیات رقم بزنیم. البته خوشبختانه اسناد بالادستی در حوزه تئاتر به نسبت موجود و پاسخگو است. اما بهعنوان مثال این اسناد بالادستی در حوزه موسیقی وجود ندارد. آن اسناد بالادستی میتواند به ما کمک کند تا در اجرای سیاستهای کلان اگر ضعفهایی وجود داشته باشد آنها را برطرف کنیم.
اما همچنان معتقدیم که قانون فصلالخطاب است. قانون به صراحت میگوید شورای نظارت و ارزشیابی باید نمایشی را ببیند و آن اثر بعد از صدور مجوز به اجرا برسد. اما دراینمیان شاهدیم که گاهی سالنهای خصوصی بعضاً شیطنتهایی میکنند. مثلا با هنرمند قرارداد میبندند؛ درحالیکه هنوز در نخستین گام متن او مجوز نگرفته است هنرمند تمرینهای خود را انجام میدهد و وقتی کار بهجایی میرسد که متن اصلاً از سوی شورای نظارت و ارزشیابی مجوز نمیگیرد؛ هنرمند نقدهایی را مطرح میکند که من اینهمه تمرین کردهام و یا انتقاداتی از این دست را میشنویم.
این خیلی طبیعی است و اصلاً مسئله غیرقابل درکی نیست که اول باید مجوز متن گرفته شود؛ سپس کار تمرین آغاز شود. وقتی مجوز متن گرفته نشده است؛ هیچ هنرمندی نمیتواند مدعی باشد که من چند ماه تمرین کردهام! بخشی از نقدها و حاشیههای پیش آمده صدور مجوز ارزشیابی و نظارت (که طی چند وقت اخیر در حوزه تئاتر شاهدش بودیم) از این مساله بسیار ساده ناشی میشود.
برای برطرف شدن این شائبهها؛ اداره کل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیانیهای را صادر کرد. بیانیهای که همین حرف را میزند؛ که هنرمند عزیز! تا زمانیکه متن شما مجوز نگرفته است چرا تمرین میگذارید؟ چرا پلاتویی اجاره و گروهی را با خود همراه میکنید؟ نکته مهم آن است که باید جلوی این اتفاق گرفته شود. این امری واضح و بدیهی است که قانون هر آنچه که هست باید اجرا شود. نص صریح قانون میگوید که شورای نظارت و ارزشیابی، اصلیترین و تنها نهاد رسمی صادر کننده مجوز اجرای اثر نمایشی است. بنا بر همان قانون نیز بعد از صدور مجوز نیز باید پای آن بایستیم تا جلوی کار گرفته نشود. تا به امروز نیز این کار را انجام دادهایم.
در حوزه تئاتر اگر بازبینی مجدد و تذکر به گروه را شاهد هستیم مدلول آن است که برخی گروهها به تعهدات اولیه پایبند نمیمانند
در ادامه اتفاقات دیگری را نیز شاهدیم. به عنوان نمونه؛ گروهی مجوز میگیرد اما آرامآرام از آن تعهدات اولیه فاصله میگیرد. خب بار دیگر این وظیفه ما است تا با حضور اعضای شورای ازشیابی و نظارت و دیدن آن اثر؛ تذکرات ابتدایی به گروه داده شود.
در حوزه تئاتر اگر بازبینی مجدد و تذکر به گروه را شاهد هستیم مدلول آن است که برخی گروهها به تعهدات اولیه پایبند نمیمانند.
قوانین نانوشته تئاتر را کنار بگذاریم
به نقد دیگری که این روزها با صدای بلندتری در رسانهها بازتاب داده میشود برسیم. نسل میانی تئاتر - که از آن بهعنوان نسل طلایی تئاتر ایران نیز یاد میکنند - اغلب این انتقاد را دارند و صریح نیز آن را مطرح میکنند که بارها برای اجرا در سالنهای دولتی تقاضا دادهایم، اما مسئولان فقط ما را سر دواندند و مجوزی برای اجرا در سالنهای دولتی به ما نمیدهند. پاسختان به این نقدها چیست؟
خود را موظف به پاسخگویی تمامی پرسشها، انتقادهای هنرمندان و رسانه میدانیم. پاسخ این نقد نیز آن است که، در بازار امروز و مبتنی بر جریان جاری آن عزیزان نیز باید مانند جوانان رقابت کنند و شاهد نتیجه کارشان باشیم. تا زمانیکه ما سالنهایی با درجهبندی هنری خاص و مشخص نداریم، منِ مدیر براساس میل و سلیقه نمیتوانم جلوی فعالیت یک جوان را بگیرم و بر اساس همان میل و سلیقه، سالن را در اختیار یک هنرمند پیشکسوت قرار دهم.
این نکته و رویکرد را پیش از این نیز در نشست با پیشکسوتان بزرگوار تئاتر در قالب گفتوگو به آنها عرض کردهام و بار دیگر تکرار میکنم. یک سالن طی ۱۲ ماهِ سال چند بار میتواند زیر بار اجرا برود؟ روزهایی که یک اجرا تمام میشود، گروهی برای اجرای بعدی میخواهد دکور خود را بزند؛ ایام عزاداری و سوگواری را نیز از روزهای تقویم کم کنیم؛ ببینیم که چند روزِ سال یک سالن میتواند زیر بار اجرا باشد.
طبیعتاً تعداد سالنهای ما بسیار محدود است و همه نیز علاقهمندند که در تئاترشهر؛ سالن اصلی یا سالن چهارسو اثر خود را صخنه ببرند و کفِ کفِ انتظارشان سالن قشقایی است! حال بیاییم همان مواردی که گفتم را احصا کنیم، ببینیم چند روزِ مفید میتوانیم در این سالنها کار به صحنه ببریم. یک اثر نمایشی میتواند ۳۰ یا ۴۰ روز اجرا شود. با یک ضرب و تقسیم ساده در خوشبینانهترین حالت ممکن به ۵۰ اثر در طول یکسال هم نمیرسیم.
جوان بودن دلیل خوبی برای منع هنرمندان جوان از اجرا در سالن های مهم نیست.
اسپیلبرگ در ۲۱ سالگی فیلم «دوئل» را ساخت؛ یا اورسن ولز در ۲۴ سالگی اثر درخشان «همشهری کین» را میسازد. به استدلال اینکه یک نفر جوان است نمیتوانیم به او سالن ندهیم و به خلاقیت و فاخر بودن اثرش توجهی نکنیم. بهنظرم این متر؛ متر خوبی نیست!
هنرمندان پیشکسوت بر چشم ما جا دارند و همه آنها عزیز ما هستند. اما صرف سن بالا رفتن بهمعنای فاخر شدن کار نیست! بسیاری از هنرمندان را داریم که آن «جان» و «آن» هنری در سالهای آخر از آنها گرفته شده است و آثار سالهای آخر عمرشان بهجای آنکه باعث افتخارشان باشد، باعث شده که هیمنه هنریشان از بین برود. یک زمانی ما در کشور آنقدر سالن داریم که میتوانیم بگوییم کسی که دهه اول کارش است در این سالن؛ در دهه دوم فعالیتش در آن سالن؛ با ورود به دهه سوم فعالیتش در سالنی دیگر اجرا رود.
اگر چنین زیرساختی داشتیم قطعاً طبقهبندی میکردیم و پلهپله هنرمندان بالا میآمدند. در صورت داشتن چنین شرایطی این نقد درست بود که چرا شما به کسی که پنج سال بیشتر نیست وارد فعالیت تئاتر شدهاست سالن تئاترشهر را دادهاید! اما این چنین نظاممندی و زیرساختی نداریم. وقتی این امکانات را نداریم باید با ساز و کارها و نظاممندی داشتهها و ظرفیتهای خود، مجموعهها را پیش ببریم.
من معتقدم فاخر بودن و شایسته بودن اثر تئاتری؛ مثل بسیاری از آثار شایسته دیگری که در شهرستانها هستند و دیده نمیشوند، باید ملاک اصلی فعالیت هنرمندان قرار گیرد. نمیتوانیم بگوییم که تئاتری که در مشهد تولید میشود نباید در سالن اصلی تئاترشهر اجرا شود. مشهد، اصفهان، شیراز، بوشهر و تبریز هر کدام از آنها یکی از قطبهای اصلی و شاکله قدیمی هنر تئاتر ایران را تشکیل میدهند. اینها قطبهای تئاتری ایران هستند. حالا ما به صرف اینکه اسم هنرمند مشهور نیست یا به گوش همه آشنا نیست که نمیتوانیم سالن را از او دریغ کنیم.
ملاک فاخر بودن اثر تئاتری به شهرت و روی جلد بودن هنرمند نیست!!
اگر قرار است با این رویکرد و پارامترها حرکت کنیم و اجراها را بسنجیم باید هنر را ببوسیم، به کناری بگذاریم و بگوییم هر کس که مشهور است؛ هرکس که روی جلد مجله است؛ بیاید و کار اجرا ببرد. ما نمیخواهیم این کار را انجام دهیم. میگوییم کار فاخر یعنی هر اثری که توسط هر هنرمندی که تولید شده باشد، مترو معیار فاخر بودن را داشته باشد؛ حتی اگر عوامل آن مشهور نیستند، حق دارند بیایند و خود را عرضه کنند. اگر شورایی آنجا کار میکند و با متر و معیار ارزشیابی هنری؛ آن کار را پسندیده پس باید آن اثر اجرا شود. باید واقعیت را با تمامی ابعادش حتی اگر تلخ باشد؛ دید و گفت!
گاه شما نمایشی را میبینید که توسط هنرمندی بزرگ در تئاترشهر اجرا میشود؛ اما تنها ۱۵ تماشاچی دارد. از ۳۰۰ و خردهای صندلی؛ ۱۰ صندلی میزبان مخاطب است و مابقی صندلیها نیز مهمانها نشستهاند. فروش بلیت این ادعا را ثابت میکند. آن اثر نمایشی هنرمند صاحب اسم و رسمی را بر پیشانی خود دارد. اما تماشاچی تئاتر آنقدر فرهیختگی دارد که سره را از ناسره تشخیص دهد.
رویکرد و نگاه ما نیز بر این استوار است و معتقدیم سالنهای تئاترشهر و سالنهای دولتی تعدادش آنقدر زیاد نیست که بتوانیم به همه بگوییم در این سالنها اجرا بروید. باید سازوکاری برای آن گذاشت که نخست تقاضاها کاهش پیدا کند و دو دیگر آنهایی که میدانند در این مجموعه نمیتوانند اقبال تماشاگر داشته باشند وارد میدان نشوند.
ارائه فرهنگ ایران در بستر جشنوارههای بینالمللی
جشنواره تئاتر صاحبدلان بعد از ۱۲ دوره برگزاری به شکل ملی (سراسری) برای نخستین بار در دولت سیزدهم رخت بینالمللی بر تن کرد. با توجه به این مهم که در نگاه کلان اداره کل هنرهای نمایشی که از نظر بودجه به شدت در مضیقه است؛ بینالمللی کردن این جشنوارهها و نظایر دیگر این دست از رویدادهای تئاتری بیشتر شکل پررنگتر کردن کمی گرایانه کارنامه مدیران را دارد یا دنبال کننده اهداف خاصی است؟ اگر هدفی هست با این بودجهها خوانش ندارد. چگونه میتوانیم یک رخداد را بینالمللی کنیم بدون آنکه کیفیت بینالمللی را از آن انتظار داشته باشیم؟
نقد و پرسش شما کاملاً درست است. البته معتقدم بحث بینالمللی شدن جشنوارهها تا جاییکه انقباضات بودجهای اجازه دهد قابل توجه است. ببینید اگر میخواهیم به صدور هنر و فرهنگ توجه کنیم باید مراودات دو طرفه ایجاد کنیم. وقتی ما از گروهی دعوت میکنیم بنا بر شیوهنامههای موجود آنها نیز موظفاند که گروههای ما را متقابلاً دعوت کنند.
اگر میخواهیم هنر و فرهنگمان رشد و صدور پیدا کند راهی جز این نداریم. وقتی میگوییم بینالمللی؛ این خدمتی به گروهها است. اگر با توجه به بودجه و ظرفیت یک جشنواره آن را بینالمللی برگزار نکنیم به شکل مستقل بودجهای نداریم که گروهها را بفرستیم. بهانهای نیز نداریم. بینالمللی کردن جشنوارهها کمک میکند تا آن بهانه جور شود. واقعیت آن است که وقتی میان هزینههایی که ما برای دعوت و میزبانی از گروههای خارجی برای حضور در جشنوارههایمان نسبت به هزینههایی که آنها برای میزبانی از گروههای ما انجام میدهند سنجشی انجام دهیم به وضوح در مییابیم که میزان هزینه کرد ما نسبت به عمل متقابل آنها بسیار کمتر است. این هم به دلیل همان اختلاف ریال و دلار است که همه نسبتبه آن اشراف و آشنایی داریم. اگر بخواهیم خودمان گروهها را اعزام کنیم امری پرهزینه است. اما در شکلگیری این مراودات فرهنگی و با توجه به آن شیوهنامهها ماجرا میتواند به شکلی متفاوت اتفاق بیفتد.
در اینکه برخی از این جشنوارهها شان و بضاعت بینالمللی شدن ندارند کاملاً موافقم و جلوی این را تا جاییکه میشود گرفتهایم و نگذاشتهایم که این اتفاق بیفتد؛ اما از آن طرف وقتی میبینیم که جریانی میخواهد ایران را منزوی کند؛ میخواهد در سطح بینالملل اسم ایران را از حوزههای فرهنگ و هنر محو کند؛ میخواهد فقط در برخی جاها اسم ایران باشد؛ باید نسبتبه این فضا مقابله کنیم. برای مقابله با این فضا یکی از راهکارهایش آنست که جشنوارههای خود را بهانهای برای آمدن دیگران، دیدن فضای ایران و به عبارتی ارائه کردن خودمان قرار دهیم.
همه این دلایلی که گفتم بخش مهمی از تغییر رویکرد برخی از جشنوارههای سراسری به شکل بینالمللی است. بههیچوجه بحث آمار کمی گرایانه برای کارنامه مدیران نیست. حداقل من این تفکر را هیچ گاه نداشتهام.
حُسن کمیسیون فرهنگی حال حاضر آن است که به نگاه کارشناسانه وزارتخانه باور دارند
باز هم پییش از این در گفتوگویی با ایرنا درباره حاشیه یکی از نمایشها به این نکته اشاره کردید که یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس نقدی را مطرح کرده بودند. وقتی شما وی را خطاب قرار دادید که آیا خودتان کار را دیدهاید؟ پاسخ آن بوده که شنیده است! شما اشاره کردید که نمیشود براساس شنیدهها چنین نقدی را وارد کرد. تعامل و انتظار نسبتبه بدنه معاونت هنری و ادارات کل تابعه آن به عنوان مجری سیاستها با کمیسیون فرهنگی انتظار بیجایی نیست؛ اما همیشه در حد آرزو مانده است! اگر جشنواره فیلم را کنار بگذاریم که اغلب مسئولان برای دیده شدن در این جشنواره حضور پیدا میکنند؛ دیگر جشنوارههای ما کمتر شاهد حضور بدنه وزرا و یا اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس است. برای تحقق آن آرزو سیاست اجرایی در دست اقدام دارید یا خیر؟
رابطه من با دوستان کمیسیون فرهنگی به دو دلیل؛ نخست آنکه شناختی نسبتبه اغلب این دوستان دارم و دو دیگر سفرهایی که با اعضای کمیسیون فرهنگی داشتهام که در آن سفرها ارتباطمان بیشتر نیز شد رابطهای مبتنی بر نگرش قانونی و تعامل بیشتر است.
نباید فراموش کنیم اولویت پرداخت اعضای کمیسیون فرهنگی به کلان فرهنگ، از حوزه کتاب گرفته تا روزنامه، مطبوعات، موسیقی، تئاتر و هنرهای تجسمی استوار است. البته این اولویت بهمعنای آن نیست که تمرکز این اعضا بیشتر بر برخی حوزههای فرهنگی است. در همین کمیسیون بهعنوان مثال آقای دکتر منتظری اشراف خوبی به حوزه تئاتر دارند. در مورد آن نمایش نیز خودشان آن اثر را دیده بودند. بقیه اعضا نیز دغدغههای مختلف و متعددی دارند.
حُسن این کمیسیون که الان در مجلس حضور دارد آن است که اعضای آن این باور را دارند که اگر تشخیصی در وزارتخانه داده میشود حتماً کارشناسی شده است. در یک کلام آنها یاریگر ما هستند و مانع نمیشوند. این نکته؛ نکته بسیار قابلتوجهی است. شما هم برای ما دعوا درست نکنید.(خنده)
تاکید شخص وزیر بر افزایش مطلوب بودجه تئاتر
برسیم به بحث شیرین بودجه...! بودجه تئاتر چقدر قرار است افزایش پیدا کند؟
خدا را شاکریم که در حوزه تئاتر امسال تلاش کردیم بودجه قابلتوجهی مدنظر داشته باشیم. در وزارتخانه نیز شخص آقای وزیر بر افزایش مطلوب بودجه تئاتر تاکید داشتهاند. هنوز هم ناامید نیستیم که آن بودجه افزایش بیشتری پیدا کند. الان میتوانم بگویم که بالای ۴۰ درصد بودجه تئاتر در سال جاری رشد پیدا کردهاست و شاید بیشتر از این هم بشود.
در حوزههای فرهنگ و هنر بودجه محقق شده؛ بودجهای که در نهایت تخصیص پیدا میکند همواره اولویت است. امسال بودجه افزایش نسبی خوبی پیدا کرده و هنوز هم ناامید نیستیم؛ چرا که آقای اسماعیلی قولهایی دادهاند که بازهم چانهزنی کنند و بتوانند بودجههای بهتری را گرفته و باز هم شاهد افزایش بودجه باشیم.
افزایش بودجه تنها مختص به عرصه هنرهای نمایشی نیست و در تمامی عرصههای زیرمجموعه معاونت هنری تلاش کردیم تا آن بودجه افزایش پیدا کند.
نگهداری؛ تجهیز و بهسازی سالنهای تئاتر با ساخت سالن دو مقوله متفاوت است
حال که بحث به بودجه رسیده؛ به این نکته هم اشاره کنیم که سفری را نمیتوان پیدا کرد که جناب دکتر اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در آن سفر حضور داشته باشند و در مورد اختصاص بودجه به سالنهای تئاتری نپردازند. از نخستین تا آخرین سفرشان این رویکرد را شاهدیم و عددهای اختصاص یافته نیز عددهای کوچکی نیستند! پیشتر از زبان شما شنیدیم که «کار ساختوساز بر عهده وزارت فرهنگ و ارشاد نیست. وزارتخانه و معاونتهای آن مانند معاونت امور هنری مجری و برگزارکننده مراسم هستند.»... این به نوعی سیاست دوگانه در وزارتخانه به شمار نمیآید؟
بحث تعمیر، تجهیز و نگهداری با ساختن ساختمان و سالن تئاتری دو مقوله متفاوت از یکدیگر هستند. تقریباً در همه سفرهای استانی که خودم حضور داشتم بحث تکمیل، تعمیر و نگهداری بهعهده معاونت امور هنری است. وقتی سالنی ساخته میشود و آن را در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار میدهند، بیشک باید برای تعمیر، تجهیز، نگهداری و بهسازی آن هزینه شود.
بار دیگر تأکید میکنم که کار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ساختوساز نیست؛ اما وقتی سالنی ساخته میشود و برای بهرهبرداری در اختیار بدنه وزارت فرهنگ قرار میگیرد، نگهداری، تجهیز و روزآمد کردن آن برعهده وزارتخانه است.
بهعنوان مثال وقتی سالن تئاتری در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و پروژکتورهای آن سوخته یا صحنه نیازمند تعمیر است؛ باید برای آن هزینه کرد. عمده هزینههایی که در سفرهای استانی به آن اشاره میفرمایید در حوزه تعمیر و نگهداری یا تکمیل پروژههاست.