تهران- ایرنا- مهران رجبی هنگام بیان خاطره‌ای از دوستان شهیدش، بغض کرد و نتوانست داستان شهادت آنان را به پایان برساند. به این جمله اکتفا کرد که «خیلی سخت است و بقیه‌اش را نمی‌توانم بگویم»، سخنان خود را به پایان رساند. 

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا مهران رجبی یکی از میهمانان مراسم بزرگداش هفته دفاع مقدس در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. رجبی در ابتدا خاطره ای از خبر خواندن خود گفت و سپس با اشاره به اغتشاشات اخیر از نامردی فضای مجازی سخن گفت و در پایان با بیان خاطره ای از نحوه اعزام خود برای اولین بار به جبهه های جنگ، به نحوه شهادت دو نفر از دوستانش اشاره کرد ولی نتوانست خاطره خود را به پایان ببرد و زمانی که میهمانان، سکوت و سپس بغض رجبی را دیدند با ذکر یک صلوات، مجلس را ادامه دادند.

رجبی در ابتدا درباره اشتباه گرفتن مجری شبکه خبر با مرحومه نامداری سخن گفت و افزود: زمانی که مجری برای خواندن خبر آماده می شد، به او گفتم من غیر از اذان و خبر همه کار کردم. صدایم به درد اذان نمی خورد ولی اجازه بدید اخبار بگویم. ظاهرا از گوشی به مجری گفتند اجازه بدهید اخبار بگوید. کاغذ را گرفتم که ریز نوشته بود و من سواد فرزخوانی نداشتم. آن زمان که روبروی مجری نمایشگری برای خواندن خبر نبود، مجریان خبر چند کلمه را از روی کاغذ می خواندند و بعد دوربین را نگاه می کردند و ادامه خبر را می خواندند.

وی افزود: خبر اول درباره وزارت اطلاعات بود و به نظرم به قدری مهم بود که اگر تپق می زدم، می گفتند عمدی بوده است. به همین دلیل گفتم اجازه بدهید، سرم را بلند نکنم و به دوربین هم نگاه نکنم. گفتند اشکالی ندارد. شروع کردم به خواندن خبر و گفتم آقای حیدر مصلحی وزیر اطلاعات... تا آخر خبر را خواندم. خودم نفهمیدم که چه گفتم ولی ظاهرا مردم فهمیدند. 

این بازیگر سینما و تلویزیون با اشاره به فضای روزهای اخیر و اغتشاشات یک هفته گذشته گفت: در فضای مجازی توهین های بسیاری دریافت کردیم که شما چرا لال شده اید و چیزی نمی گویید. باید به نفع ما بگویید و اگر سکوت کنید به نفع آنهاست. وقیح ترین مطالب در پشت دیواری به نام فضای مجازی منتشر می شود. در این مدت گردانندگان اصلی فضای مجازی و نه مردم یعنی افرادی محدود طراحی می کنند و برخی تحت تاثیر آن قرار می گیرند. آنها سکوت را به نفع نظام می دانستند و به همین دلیل توهین می کردند.

وی افزود: برای یکی از افرادی که فحش داده بود، نوشتم اگرچه فضا، مجازی است ولی درگاه، حقیقی است و یک روزِ حساب و کتابی هم وجود دارد. هرگاه خواستی دعا کنی فکر کن یک حق الناس به گردن داری که به کسی توهین کردی. با ارسال چند پیام به این دختر، در نهایت آن دختر قبول کرد که اشتباه کرده و من گفتم باید رضایت آن افراد را جلب کنی. گاهی حواسمان نیست و همه کاری می کنیم در حالی که ممکن است فردا، شب اول قبر ما باشد و هیچ چک تضمینی برای کسی صادر نشده است. 

رجبی با اشاره به عکس معروفی از دفاع مقدس گفت: همیشه به این عکس نگاه می کردم که چقدر غرورآفرین است به گونه ای که آتش در چشمان رزمندگان است و مانند آهن هستند و همه اینها را در عکس می دیدم. 

این هنرمند پیشکسوت با بیان خاطره ای گفت: اولین حضورم در دفاع مقدس بعد از شهادت شهید مصطفی چمران بود. با توجه به سازماندهی ضعیف در ابتدای جنگ، ما را به جبهه اعزام نمی کردند تا این که با برخی از اعضای بسیج ناحیه یک کرج پرسیدیم که چگونه اعزام شویم؛ گفتند باید به اصفهان بروید. چند روز در پادگان اصفهان آموزش دیدیم ولی حوصله آموزش نداشتیم. به همین دلیل رفتیم مقر شهید چمران در اهواز و دوستان، مرا به عنوان سخنگوی جمع فرستادند جلو و چند سوال عقیدتی از من پرسید و در نهایت ما را به پادگانی فرستادند تا این که گفتند می خواهیم خط شکن انتخاب کنیم و من که نمی دانستم خط شکن چیست دستم را بالا بردم و بقیه هم دستانشان را بالا بردند.

وی افزود: پس از دو هفته آموزش، زمانی که به عملیات طریق القدس اعزام شدیم، فهمیدیم که ما باید در سه محور 45 نفره، خط را بشکنیم. ساعت 11 شب حمله کردیم ولی باید بدانید به راحتی نمی توان چنین حالتی را تصور کرد. چون این رزمندگان تا نیم ساعت بعد به شهادت می رسیدند. آن شب فسنجان را داخل پلاستیک دادند و آخرین شام بسیاری از رزمندگان بود. در آن محور دو نفر از دوستانم به نام های محمدحسن ناصری و ماشاءالله لطفی به خط عراق نرسیدند و... خیلی سخت است. بقیه اش را نمی توانم بگویم.