جمله طنزی وجود دارد که، به این دلیل در ایالات متحده کودتا نمیشود که آمریکا در واشنگتن سفارت ندارد! این جمله شاید در ظاهر شوخی به نظر برسد اما با نگاهی به تاریخچه مداخلههای آمریکا در سایر کشورها که از تلاش برای راهانداختن جنگ داخلی، تغییر حکومت، کودتا تا مداخله مستقیم نظامی را شامل میشود، میبینیم ریشه در واقعیت دارد.
«استفن کینزر» در کتاب «سرنگونی؛ یک قرن تغییر رژیم با دخالت امریکایی از هاوایی تا عراق» نوشته است آمریکا در دوران جنگ سرد، ۷۲ بار برای تغییر حکومت در سایر کشورها اقدام کرد؛ حالا جان بولتون که سالها در سیاست خارجی آمریکا نقشهای مهمی داشته، به طور رسمی اینها را تائید میکند. از جمله آخرین این تلاشها میتوان به حمایت آمریکا از «خوآن گوآیدو» و به رسمیت شناختن ریاست جمهوری وی در ونزوئلا به جای «نیکولاس مادورو» در سال ۲۰۱۹ اشاره کرد.
«استفن کینزر» در کتاب «سرنگونی؛ یک قرن تغییر رژیم با دخالت امریکایی از هاوایی تا عراق» نوشته است آمریکا در دوران جنگ سرد، ۷۲ بار برای تغییر حکومت در سایر کشورها اقدام کرداز دیگر نمونههای تلاش آمریکا برای تغییر حکومت میتوان به کودتای سیا و دستگاه اطلاعاتی انگلیس علیه دولت محمد مصدق، نخست وزیر وقت ایران در سال ۱۹۵۳، کودتای سیا علیه «خاکوبو آربنز،» رئیسجمهوری وقت گوآتمالا در سال ۱۹۵۴ که سبب بروز جنگ داخلی ۳۶ ساله و کشته شدن دستکم ۲۰۰ هزار نفر شد، اشاره کرد.
در این فهرست میتوان نام دهها کشور دیگر را هم گذاشت که کنگو، کوبا، لبنان، عراق، برزیل، پاناما، شیلی، بولیوی، آرژانتین و هائیتی بخشی از آن است.
سال ۲۰۰۲ «جورج بوش» رئیسجمهوری وقت آمریکا کشورهای ایران، کرهشمالی و عراق را در آنچه محور شرارت خواند، قرار داد و با این کار به نوعی به مداخلههای احتمالی آیندهاش (یک سال بعد آمریکا به عراق حمله کرد)، مشروعیت داد.
واشنگتن پست در یادداشتی که در سال ۲۰۱۶ منتشر کرد نوشت: یکی از روشهای موفق آمریکا برای مداخله در کشورهای دیگر، مداخله در انتخاباتهای آنان است و با این روش تلاش میکند کشور هدف را به جنگ داخلی، بیثباتی و کشتار گسترده بکشاند.
«فیلیپ بامپ» از روزنامهنگاران برجسته واشنگتن پست میگوید: از ۱۹۸۲ یعنی زمانی که جان بولتون به دولت ریگان پیوست، آمریکا در مجموع حدود ۳۵۰ تلاش برای مداخله در کشورهای دیگر به اشکال مختلف داشته که در ۱۹۱ مورد آن شخص بولتون پست حساسی داشته است؛ بنابراین اذعان این فرد به برنامهریزی برای چنین اقداماتی از سوی آمریکا قابل توجه است؛ هرچند به گفته تحلیلگران، آمریکا در بیشتر موارد در دستیابی به اهداف طولانیمدت خود از مداخله در کشورها، شکست خورده است.
پرونده سوریه
معمولا وقتی صحبت از آغاز بحران سوریه میشود، روایت از مارس ۲۰۱۱(اسفندماه ۱۳۸۹) آغاز میشود که گروهی از دانشآموزان در درعا روی دیوار با اشاره به موج بیداری اسلامی (بهار عربی) که مدتی بود در کشورهای عربی آغاز شده بود، نوشتند «حالا نوبت توست دکتر» که منظور برکناری «بشار اسدِ چشم پزشک» بود. پس از آن این دانشآموزان بازداشت شدند و این خبر پخش شد که نیروهای امنیتی آنان را به شدت شکنجه کردهاند که البته بعدها در این روایت به صورت جدی تشکیک ایجاد شد اما به هرحال این اخبار سبب تظاهرات مردم در حمایت از این دانشآموزان و آغاز بحران شد.
اما برای درک درست آنچه در سوریه رخ داد باید حداقل به سال ۲۰۰۲ برویم. جان بولتون معاون وقت وزارت امور خارجه آمریکا در سال ۲۰۰۲ گفت: سوریه، لیبی و کوبا نیز آنسوی محور شرارت قرار دارند و این کشورها را هم به عنوان دولتهای شرور معرفی کرد.
آمریکا در سال ۲۰۰۴ به بهانه حمایت سوریه از تروریسم، تحریمهای اقتصادی سنگینی را علیه این کشور اعمال کرد. پیش از بحران سال ۲۰۱۱ سوریه، کشاورزی در سوریه بسیار گسترش یافته بود و گفته میشود حدود ۴۰ درصد از شهروندان سوریه در آن زمان به کشاورزی وابسته بودند اما ۵ سال پیش از آغاز بحران، سوریه با یکی از بدترین خشکسالیهای تاریخ خود مواجه و این موضوع سبب شد حدود ۸۰ درصد از دام و احشام تلف شوند. سازمان ملل نیز در سال ۲۰۱۰ اعلام کرد خشکسالی در این کشور سبب شده ۲ تا ۳ میلیون نفر از مردم سوریه به فقر مطلق بروند.
در واقع پیش از آغاز اعتراضها در درعا که در نهایت به بحران، جنگ داخلی، ورود نظامیان خارجی و گسترش تروریسم در این کشور منجر شد، به صورت پراکنده اعتراضهای مردمی علیه وضع اقتصادی در شهرهای مختلف برپا می شد.
رسانههای کشورهای عربی به ویژه الجزیره در این سوریه مخاطب فراوانی داشت و از همان ابتدای ناآرامیها، ضمن پوشش گسترده اخبار، به دلیل رویکرد قطر، اخبار مبالغهآمیز و گمراهکننده علیه دولت بشار اسد منتشر میکردپس از قدرت گرفتن گروههای مختلف تروریستی در سوریه نیز همین آب به عنوان سلاح استفاده میشد و تروریستها با استفاده از تخریب منابع آبی علیه گروه مقابل میجنگیدند.
اکنون با در نظر گرفتن این نکته که مجموعه عوامل اقتصادی و اجتماعی که بخشی از آن ناشی سوءمدیریت، تغییرات زیست محیطی و همچنین تحریمهای غرب علیه سوریه بود، بدنهای از نارضایتی در این کشور شکل گرفته بود.
از سوی دیگر، رسانههای سایر کشورهای عربی به ویژه الجزیره در این کشور مخاطب فراوانی داشت که از همان ابتدای ناآرامیها به صورت گسترده اخبار را پوشش میداد و در مواردی به دلیل رویکرد دولت قطر، اخبار مبالغهآمیز و گمراهکننده علیه دولت بشار اسد منتشر میکرد.
تحقیقات زیادی هم درباره انتشار اخبار جعلی یا اخبار نادرست و گمراهکننده از سوی رسانههای غربی درباره حوادث سوریه انجام شده که نشان میدهد از ابزارهای مختلف برای افزایش فشار علیه دولت اسد و کنار زدن او استفاده شده است.
در سال ۲۰۱۱ گزارشی در استراتفور منتشر شد که نشان میداد «بندر بن سلطان» سفیر سابق سعودی در آمریکا با همکاری «جفری فلتمن» سفیر سابق آمریکا در لبنان، برنامهای با جزئیات دقیق برای سرنگونی دولت سوریه طراحی کردهاند.
برابر این طرح که با بودجه ۲ میلیارد دلاری برنامهریزی شده بود، قرار شد با سوءاستفاده از خواسته سوریها برای آزادی و ایجاد اصلاحات، انقلابی تمام عیار اجرا شود. به عنوان مثال در جزئیات این طرح آمده است افرادی «داد زن» در میانه ازدحام حضور پیدا کنند و شعار دهند. اگر هیچکس به آنان حمله نکرد و اعتراضی نکرد، عدهای دیگر با برنامهریزی قبلی به آنان حمله کنند و این موضوع تصویری فوقالعاده به رسانهها میدهد.
در این طرح آمده بود شورایی از وزیران، تاجران و مقامهای امنیتی باید تشکیل شود که از سوی آمریکا، فرانسه، عربستان سعودی و مصر به رسمیت شناخته شود. در هر تجمع که باید در نقاط شلوغ مثلا در مساجد پس از برپایی نماز برگزار شود، سه گروه از افراد باید قرار بگیرند: دادزنها، عکاس و افراد مخفی. دادزنها باید شعار دهند،؛ افراد مخفی به آنان یورش ببرند و عکاسان هم تصویر تهیه کنند.
این طرح برای سه منطقه شامل شهرهای بزرگ، شهرهای کوچک و روستا با ۵ شبکه برنامهریزی شد:
گروه نخست: شامل جوانان بیکار و تحصیلکرده که به صورت غیرمتمرکز به هم متصل میشوند.
گروه دوم: شامل اراذل و مجرمان که اغلب از نقاط دورافتاده و ترجیحا غیرسوری هستند.
گروه سوم: شامل جوانان از اقلیتهای قومی و مذهبی که تحصیلات کمی دارند. این افراد باید زیر ۲۲ ساله باشند.
گروه چهارم: شبکه رسانهها متعلق به رهبران جامعه مدنی که از سوی اروپا و نه آمریکا تامین مالی شوند.
گروه پنجم: شبکه سرمایهای که تجار، بانکها و صاحبان شرکتهای مستقر در دمشق، حلب و حمص را به هم متصل میکند.
با استفاده از افراد عضو در این شبکهها اتفاقات زیر باید محقق شود:
_ آموزش به گروه دوم برای قتل و تک تیراندازی
_ آموزش به گروه دوم برای آتشزدن اماکن عمومی
_ آموزش به گروه دوم برای نفوذ به ساختمانهای امنیتی و بازداشتگاههای پلیس
_ تحریک گروه سوم علیه رئیسجمهوری
_ القای این احساس که اقلیت آنان در معرض خطر نابودی است
_ متقاعد کردن آنان که اگر چنین احساسی نداشته باشند، خائن هستند
_ تشویق آنان به اینکه همه چیز را سیاه و سفید ببینند
_ سوءاستفاده از مهارتهای گروه چهارم برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی
_ آموزش به افراد برای استفاده از تلفن ماهوارهای
_ سوءاستفاده از وحشت گروه پنجم نسبت به از دست رفتن اموالشان
_ برقراری ارتباط میان تجار با مقامهای سفارتخانههای اروپایی
_ برگزاری مهمانیهای لوکس با حضور تجار
_ فیلمبرداری از روابط خصوصی آنان و تهدید به انتشار آن
_ ویدئو و عکسهای تهیه شده باید از لحظاتی باشند که احساسات مذهبی یا اجتماعی افراد را تحریک کند؛ به عنوان مثال حمله به زنان.
_ همچنین اگر شهروندان عادی نسبت به شعارها اعتراضی کردند، گروهی بلند فریاد بکشند اینها نیروی امنیتی هستند که لباس مردم عادی پوشیدهاند. ویدئوها از نمای نزدیک و حداکثر ۲۰ ثانیه باشد.
این طرح بسیار مفصل و با جزئیات بیشتری بوده و این موارد، بخشی از آن است و می توان نسخه کامل آن را مطالعه کرد.
۲۹ مارس(۹ فروردین) یعنی چند روز پس از آغاز ناآرامیهای درعا، «هیلاری کلینتون» وزیرخارجه آمریکا در گفتوگو با شبکه «ان.بی.سی» از خشونت در سوریه ابراز تأسف کرد و ۹ آوریل(۲۰ فروردین) نیز رئیسجمهوری آمریکا، دولت سوریه را به دلیل برخورد با مخالفان محکوم کرد.
چند روز بعد روزنامه «واشنگتن پست» از ارائه یک کمک مالی مخفیانه از سوی وزارت خارجه آمریکا به مخالفان حکومت سوریه برای راهاندازی شبکه تلویزیونی خبر داد. اعطای این کمک ۱۲ میلیون دلاری از سال ۲۰۰۵ آغاز شد و حداقل تا سپتامبر(شهریور) ۲۰۱۰ ادامه داشته است که «ویکی لیکس» آن را فاش کرد.
پروژه سوریسازی
نگاهی به آنچه در سوریه رخ داد، جزئیات طرح بندر _ فلتمن و واکنش سران آمریکا و اروپا برای دنبالکنندگان اخبار سالهای اخیر ایران به ویژه در سالهای ۹۶ و همچنین اغتشاشهای اخیر ۱۴۰۱ بسیار آشناست.
در موارد متعددی همین روند در ایران نیز پیاده شده است. همچنین دامنه اخباری که ابتدا به صورت گسترده منتشر شد و بعدتر تکذیبیه آن دیده نشد، پرشمار در ذهنمان داریم.
از حدود پنج سال پیش، حسابهای کاربری جعلی متصل به هوش مصنوعی متعلق به سنتکام، اطلاعات و اخبار جعلی درباره مسائل داخلی ایران و سیاست خارجی آن منتشر میکندامروزه عملیات روانی ارتش آمریکا علیه مردم منطقه غرب آسیا و به صورت ویژه ایران بر کسی پوشیده نیست. چند روز پیش نیز نشریه کرادل در گزارشی اختصاصی با اشاره به گزارشهای پیشین گرافیکا و استنفورد که نشان داده بود حسابهای کاربری جعلی زیادی متعلق به پنتاگون آمریکا علیه ایران در فضای مجازی نفرتپراکنی میکرده، نوشت: تازهترین اعتراضها در ایران از خارج مهندسی و تحریک میشود.
در این گزارش با بیان نمونههای فراوان آمده است که چطور از حدود پنج سال پیش، حسابهای کاربری جعلی متصل به هوش مصنوعی متعلق به سنتکام (فرماندهی مرکزی آمریکا در غرب آسیا) اطلاعات و اخبار جعلی درباره مسائل داخلی ایران و سیاست خارجی آن منتشر میکند.
در گزارش کردل آمده: «ناآرامیهای اخیر در ایران در واکنش به مرگ مهسا امینی، اگرچه ریشه در نارضایتیهای مشروع طبقهای از جامعه ایران دارد اما همزمان نشانهای از تاثیرات یک جنگ روانی و رسانهای گسترده تحت حمایت غرب نیز در تحریک و هدایت پشتپرده این ناآرامیها دیده میشود.
فقط چند روز پس از شروع اعتراضها در ۱۶ سپتامبر(۲۵ شهریور)، واشنگتنپست فاش کرد پنتاگون حسابرسی گستردهای از همه تلاشهای آنلاین خود علیه ایران را، پس از افشای اینکه تعدادی حساب جعلی که توسط بخش فرماندهی مرکزی آن (سنتکام) اداره میشد، آغاز کرده است.»
این گزارش نشان میدهد اگرچه درباره ایران نیز همچون سوریه دلایل متعدد از سوءمدیریت، تحریم و مشکلات اقتصادی سبب بروز نارضایتی میان مردم شده است اما تلاش میشود مسیر این نارضایتیهای مردمی با سوءاستفاده و برنامهریزی از پیش تعیین شده به سمت ایجاد ناآرامیهای گسترده و حتی جنگ داخلی و تغییر حکومت پیش رود.
پروژه سوریسازی، جز ایران درباره ونزوئلا هم اجرایی شد که البته در هر دو مورد سوریه و ونزوئلا در نهایت تغییراتی رخ داد و در هر دو مورد، ایران به درخواست دولت مشروع این کشورها، به آنها کمک کرد و پروژه آنگونه که برنامهریزی شده بود پیش نرفت. با توجه به این سابقه ایران در مواجه با سناریو، موفقیت آن در ایران امری بسیار بعید است.