زندگی امروز بیش از هر زمان دیگر دستخوش تحولات سیاسی و اجتماعی و متاثر از روابط ملی، بینالمللی و تعاملات شخصی افراد است؛ روابطی که بر کیفیت و کمیت زندگی تک تک افراد تاثیر میگذارد. تنشهای سیاسی، مشکلات اقتصادی، مسائل شخصی و حتی روابط بین فردی و دهها عامل دیگر و همین طور عوامل ژنتیکی و ارثی میتواند موجبات اختلالات روانی فردی و اجتماعی را فراهم کند و بیتوجهی و عدم رسیدگی و درمان این گونه موارد توسط خود فرد، خانواده، اطرافیان یا مسئولان ذیربط میتواند، مشکلاتی را به همراه داشته باشد.
استرسها، خشونتها و عصبانیتها در بیشتر شدن برخوردهای خشن اجتماعی مؤثرند؛ از جمله این موارد میتوان به مسائل سادهای همچون ترافیک و مشکلات مربوط به پارک وسایل نقلیه بهویژه در کلان شهرها تا مشکلات بزرگتری همچون مسائل اقتصادی، گرایش جوانان به مواد روانگردان، عدم برنامه ریزی مناسب برای اوقات فراغت، الگوبرداریهای نادرست از برخی شخصیتهای خشن در برنامههای ماهوارهای و اینترنت و کمبود و گران بودن امکانات تفریحی سالم برای جوانان اشاره کرد. با این حال، اگر همه عوامل مؤثر در ایجاد پرخاشگری و بروز خشم نیز وجود داشته باشد، اما فرد از مهارت لازم برای خویشتنداری و پرهیز از رفتار خشن را داشته باشد، میزان بروز خشونت در جامعه و حتی درگیریها تا حد قابل توجهی کاهش مییابد که این خویشتنداری تحت تاثیر مسائل سرشتی، تربیتی و فرهنگی، آموزش مهارتهای فردی مانند کنترل خشم و حل مسئله و نیز روشهای مدارا با مشکلات و حمایت فرزندان از سوی والدینشان ایجاد میشود.
چه عواملی موجب ایجاد احساس ناامنی میشود؟
روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی به خبرنگار ایرنا گفت: انسان یک واحد زیستی، روانی و اجتماعی است. ژنتیک، عوامل فیزیکی محیط، روابط خانوادگی و شرایط اجتماعی در ساختار و رفتار او نقش دارند.
فربد فدایی افزود: اگر فردی ژنهای بلندی قد را داشته باشد در صورت وجود منابع غذایی کافی، قدش بلند خواهد شد؛ اما اگر با سوءتغذیه روبرو باشد، امکان بالقوه بلندی قد محقق نخواهد شد.
وی ادامه داد: اگر نوزادی از نظر ارثی (ژنتیک) بتواند هوش بالا داشته باشد اما به علت زایمان طولانی و بدون مراقبت پزشکی، اکسیژن کافی در حین تولد به او نرسد، بهره هوشی کمی خواهد داشت.
این روانپزشک تصریح کرد: محیط سرد خانواده، احساس ناایمنی در کودک به وجود میآورد که در بزرگسالی به اضطراب او میانجامد یا به عنوان نمونه مهاجرت اجباری، جنگ و بیکاری، موجب آسیبهای روانی در فرد میشود.
وی تاکید کرد: این عوامل با یکدیگر ارتباطهای چندجانبه دارند، برای نمونه، جنگ، سوءتغذیه و محیط ناایمن خانوادگی هر سه یکدیگر را تقویت میکنند. «بهداشت روانی» بدون توجه به همه عوامل حاصل نمیشود؛ بنابراین راه چاره برای رفع ابتلائات روانی، فقط با امکانات درمانی بهتر میسر نیست بلکه پرهیز از جنگ و خشونتهای بین فردی، امکانات آموزشی و ورزشی و ایجاد کار نیز در کاستن از نابسامانیهای روانی مؤثر است.
تغییر و تحولات زندگی عموما نقش عامل آشکارساز را دارند؛ مثلا فردی از نظر ارثی مستعد افسردگی است اما دچار افسردگی نمیشود، مگر آنکه رویداد ناخوشایندی در زندگیاش روی دهد
نابسامانیهای روانی یک عامل منفرد ندارد
عضو هیات علمی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی گفت: نابسامانیهای روانی به این ترتیب یک عامل منفرد ندارد بلکه تعامل حداقل دو عامل وجود دارد که به صورت کلی به «عوامل زمینهساز» و «عوامل آشکارساز» تقسیم میشوند.
وی افزود: برای نمونه، انباری را در نظر بگیرید که پر از باروت است، این انبار بالقوه قابلیت انفجار را دارد اما منفجر نمیشود، مگر اینکه آتش کبریتی در آن بیفتد و این کبریت عامل آشکارساز است که به خودی خود اهمیتی نداشته اما چون در باروت افتاد، سبب انفجار شد.
این روانپزشک خاطرنشان کرد: تغییر و تحولات زندگی عموما نقش عامل آشکارساز را دارند؛ مثلا فردی از نظر ارثی مستعد افسردگی است اما دچار افسردگی نمیشود، مگر آنکه رویداد ناخوشایندی در زندگیاش روی دهد، برای نمونه شنیدن پاسخ منفی از فرد مورد علاقه خود برای ازدواج.
وی گفت : هر چه تعداد و شدت عوامل موجب فشار روانی («استرسور» ها) بیشتر باشد، احتمال بروز اختلال روانی هم بالاتر میرود؛ به نحوی که در برابر فشارهای شدید مانند زلزله، سیل، جنگ، سوانح هواپیما یا وسایل حمل و نقل زمینی، بدون وجود عامل زمینهای هم فرد ممکن است مبتلا به نابسامانی روانی شود.
فدایی تاکید کرد: بنابراین جای تعجب ندارد اگر در شرایط کنونی اجتماعی که گرانی، بیکاری، آلودگی هوا، آلودگی صوتی، خشکسالی، افزایش جرم و جنایت و اعتیاد در حد بالایی است، مشکلات روانی افزایش یابد.
عوامل تحریک پذیری و پرخاشگری، خشونت و عصبانیت
این روانپزشک تصریح کرد:پژوهشها نشان میدهد، سروصدای محیط، سبب افزایش تحریکپذیری و پرخاشگری میشود و گرمای زیاد با افزایش خشونت همراه است. آلودگی هوا و ریزگردها موجب عصبانیت میشود، ازدحام جمعیت از عوامل زمینهای پرخاشگری است که نه فقط در انسان بلکه در جانوران هم دیده میشود، اینها عوامل زیستی (بیولوژیک) موجب پرخاشگری است.
روش مقابله اصولی با اختلالات روانی و جرم
عضو هیات علمی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی گفت: بنابراین اگر قرار به مقابله با اختلالات روانی و جرم است، چاره کار فقط افزایش تختها و درمانگاههای اعصاب و روان یا افزایش تعداد زندانها نیست، مقابله واقعی باید با عوامل زمینهساز و آشکارساز بیماری و بزه انجام گیرد که در این زمینه، مشکلات جدی وجود دارد.
وی ادامه داد: برحسب بررسی «کمیته درمانهای زیستی» انجمن علمی روانپزشکان ایران که به «سازمان غذا و داروی وزارت بهداشت» منعکس شده است، بسیاری از داروهای ضد افسردگی، ضد روانپریشی، داروهای ضد تشنج و متعادلکننده خلق، ضد لرزش، مؤثر در ترک مواد مخدر، افزاینده شناخت و آرامش، کمیاب و عموما نایاب است و فقدان دارو و مصرف نکردن آن، فقط از کیفیت زندگی بیمار و اطرافیان او نمیکاهد.
برای مقابله با اختلالات روانی و جرم، چاره کار فقط افزایش تختها و درمانگاههای اعصاب و روان یا افزایش تعداد زندانها نیست، مقابله واقعی باید با عوامل زمینهساز و آشکارساز بیماری و بزه انجام گیرد که در این زمینه، مشکلات جدی وجود داردفدایی تاکید کرد:بلکه، در مورد بیمار افسرده ممکن است حتی منجر به خودکشی شود و در مورد بیمار روانپریش قطع دارو موجب برگشت هذیان، توهم و رفتارهای پرخاشگرانه خواهد شد. بیمار دچار صرع که دارو ندارد، ممکن است هنگام عبور از یک چهارراه شلوغ دچار تشنج شود و زندگیاش به خطر افتد. اینها فقط بخشی از مشکل است و این موضوع وجوه متعدد دارد؛ برای نمونه دانشآموز مبتلا به اختلال کاهش توجه و بیشفعالی که داروی «متیلفنیدیت» او یافت نمیشود، دچار نزول کارکرد درسی میشود و نبود داروی ضد اضطراب برای بیمار، مشکلات خانوادگی و شغلی را به همراه میآورد.