به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه ایرنا، مردم منتظر ظهور نیروی اتمی بودند که برای آنها بهشتی جدید بسازد. از ۱۹۸۶ به بعد، کشفیاتی علمی توسط دانشمندانی چون ماری و پیرکوری، سودی و ارنست روترفورد انجام شده بود که فضولی مردم درباره رادیو اکتیو را برانگیخته بود.
هر چند روترفورد و سودی در اوایل قرن بیستم از انرژی بسیار عظیم و غیرقابل باوری صحبت کردند که در ماده محبوس شده است و می توان با انفجار آن، کره زمین را محو کرد اما باز بر استفاده های فراوان مثبتی که از این انرژی می توان کرد، تاکید کرده بودند.
افرادی که مشغول پروپاگاندا روی انرژی هسته ای بودند مدعی بودند نیروی شفابخشی در رادیوم و دیگر مواد رادیو اکتیو است که می تواند انواع ناخوشی ها از جمله روماتیسم، ریزش مو، ضعف قوای جنسی، فشار خون، سوءهاضمه و غیره را معالجه کند.
ویلیام بیلی از سازندگان اصلی این داروها در آزمایشگاه، محصولی به نام رادیواندوکرنیتور ساخته و مدعی بود اگر کسی آن را دور گردن خود ببندد غده تیروئیدش احیا می شود، او با این ادعا و ادعاهای مشابه کسب و کار بسیار خوبی راه انداخت و یکی از قربانیان او یک کارخانه دار ثروتمند بود. او به مدت ۴ سال با تجویز پزشک هر روز ۴ لیوان از این داروی رادیواکتیو خورد و آن قدر سرزنده شد که آن را به دیگران نیز توصیه می کرد. اما زمان چندانی سپری نشد که دچار سردردهای سخت، کاهش وزن شدید، ریزش دندان و سوراخ شدن جمجمه شد و به نحو بسیار دردناکی درگذشت.
مصارف نظامی
سالهای پایانی دهه ۴۰ میلادی قرن ۲۰، دو فیزیکدان آلمانی با شکافتن اتم اورانیوم، دانشمندانی که از اروپای تحت تسلط آلمان گریخته بودند را نگران ساخت. آنها از این که آدولف هیتلر بمب هسته ای بسازد دچار رعب شدند. این دانشمندان به دولت آمریکا توصیه کردند برای بازدارندگی دست به ساخت سلاح اتمی بزنند اما پاسخ دولت منفی بود. آنها دست به دامن آلبرت انیشتین شدند و از او خواستند با نامه نگاری به رییس جمهور روزولت، اجازه تاسیس مرکز تحقیقات اتمی آمریکا صادر شود. همین طور هم شد و او ۳ نامه به فرمانده کاخ سفید نوشت و حتی او را راضی به ساخت بمب اتم کرد. البته سال ها بعد انیشتین نوشتن این نامه را خطایی بزرگ دانست و گفت: من یک اشتباه بزرگ در زندگی مرتکب شدم و آن امضای نامه ام به رئیس جمهور روزولت بود که در آن پیشنهاد کرده بودم آمریکا بمب اتمی بسازد.
حدس فیزیکدانان فراری به آمریکا هم درست و هم نادرست بود، آلمان پروژه تحقیقاتی ساخت بمب اتمی را کلید زده بود اما آن را به نفع پروژه های سریعتری چون ساخت راکت های جنگی کنار گذاشته بود. پروژه نظامی بمب اتم در ایالات متحده هم با کندی بسیار پیش می رفت چرا که محققان بر پایه گزارشی اشتباه از انگلستان گمان می کردند ساخت تنها یک بمب اتم نیاز به نیم میلیون کیلو اورانیوم دارد اما محاسبات تازه نشان داد که برای ساخت یک بمب اتم، بین ۵ تا ۱۰ کیلوگرم اورانیوم کفایت می کند و کل پروژه هم بیشتر از دوسال وقت نمی گیرد.
خطری بسیار عظیم تر از قبل
آرتور هولی کومپتون فیزیکدان برنده جایزه نوبل مسوول پروژه ساخت این بمب شد. کار آغاز شد ولی مدتی بعد موضوعی آن چنان خوفناک پیش آمد که پروژه به سرعت متوقف شد. دانشمندان ناگهان دریافتند که ممکن است انفجار اتمی، هیدروژن داخل اقیانوس ها یا گاز نیتروژن درون اتمسفر را شعله ور کند و کره زمین را به آتش بکشد. کومپتون در دفتر خاطرات خود می نویسد: این بمب اگر هرگز ساخته نشود خوب تر است. بهتر است بردگی نازی ها را بپذیریم تا این که نسل بشر را منهدم کنیم.
اما هانس بت یکی از دانشمندان به کشف جدیدی رسید. او نشان داد که دانشمندان گرمایی را که عمل تابش جذب می کند را به حساب نیاورده اند. این تابش شانس این که بمب فضا یا اقیانوس ها را به آتش بکشد و منفجر کند را به ۳ در یک میلیون کاهش می دهد.
این عدد آن قدر ناچیز بود که آنها ریسک ساخت این بمب را پذیرفتند. با این حال دانشمندی به نام زیلارد به دیگران هشدار داد و گفت: دوم دسامبر در تاریخ بشر به عنوان روزی سیاه ثبت خواهد شد.
پروژه منهتن
پروژه ساخت بمب اتم، یک پروژه فشرده به نام منهتن بود که به سرعت جلو می رفت. دانشمندان که هنوز نگران عقب افتادن از آلمانی ها بودند با انرژی تمام روی ساخت دو نوع بمب اتم کار می کردند؛ یکی از اورانیوم و دیگری از پلوتونیوم. گرچه سال ۱۹۴۴ آمریکا و متحدین مطمئن شدند آلمان برنامه اتمی خود را تعطیل کرده است با این حال به فعالیت خود ادامه دادند و تنها یکی از دانشمندان به نام روتبلات پروژه را ترک کرد.
آوریل ۱۹۴۵ که تسلیم آلمانی ها قطعی بود رئیس جمهور محبوب آمریکایی ها یعنی روزولت پس از ۱۲ سال ریاست جمهوری روی در نقاب خاک کشید و هنری ترومن رئیس جمهور شد. ترومن در خاطرات خود نوشت: یکی از اعضای ارشد پروژه به صورتی بسیار جدی گفت نمی دانم می توانیم از این بمب استفاده کنیم یا نه، چرا که می ترسد بمب آن قدر قوی باشد که منجر به نابودی تمام کره زمین شود. من نیز همان ترس را داشتم.
به زودی آلمان تسلیم شد اما سربازان ژاپن در نهایت خشم و شجاعانه جنگیدند و تنها عده کمی از آنها تسلیم شدند. در یک نبرد در تاروار، از ۲۵۰۰ مدافع ژاپنی فقط ۸ نفر زنده تسلیم شدند. در نبردی در اوکیناوا که بزرگترین نبرد اقیانوس آرام لقب گرفت بیشتر از ۱۰۰ هزار شهروند ژاپنی و ۷۰ هزار سرباز ژاپنی در جنگ با آمریکایی ها کشته شدند که بسیاری از آنها قبل از دستگیری توسط آمریکایی ها دست به خودکشی زده بودند.
آمریکایی ها همچنین از مشاهده فوج فوج هواپیماهای ژاپنی که خود را به کشتی ها و پناهگاه های آمریکایی می زدند متعجب شده بودند. شعار ژاپنی ها این بود: ۱۰۰ میلیون کشتهِ با شرافت.
اما رهبران رده بالای آمریکا چون مارشال و استیمسون این شعارها را نادیده می گرفتند و معتقد بودند ژاپن اگر شکست بخورد تسلیم خواهد شد.
تصمیم ترومن
با این اوصاف، برای ترومن و مشاورین او راه رسیدن به تسلیم ژاپن مشخص بود: استفاده از بمب اتمی ساخته شده در پروژه منهتن. ترومن صریحا آن را بیان کرد: باور کنید وقتی منهتن (بمب اتم) روی کشور آنها ظاهر شود، تسلیم خواهند شد.
روز ششم ماه اوت ۱۹۴۵ ساعت ۲:۴۵ صبح سه هواپیمای ب-۲۹ به قصد ژاپن از جزیره ای در ماریاناس در ۱۵۰۰ مایلی ژاپن به پرواز درآمدند. بمب اتم به نام پسرک کوچک در ساعت ۸:۱۵ بر هیروشیما منفجر شد که قدرتی برابر با ۱۶ میلیون کیلو تی ان تی داشت. حرارت مرکز اصابت بمب به ۵۴۰۰ درجه فارنهایت رسیده بود. ده ها هزار نفر درجا مردند؛ ۱۴۰ هزار نفر تا آخر سال و بیش از ۲۰۰ هزار نفر تا پایان سال ۱۹۵۰. هیروشیما ۳۰۰ هزار غیرنظامی جمعیت داشت به اضافه ۴۳ هزار سرباز، ۴۵ هزار کارگر برده کره ای و چند هزار آمریکایی ژاپنی الاصل.
آنهایی که در این بمباران اتمی سوخته یا زخمی شده بودند این تجربه را به راه رفتن در جهنم توصیف کرده بودند.
مرد چاق بداخلاق
قبل از آنکه ژاپن فرصت هر گونه عکس العملی را داشته باشد آمریکا دومین بمب اتم خود به نام مرد چاق را بر سر ناکازاکی انداخت. بمب روی بزرگترین کلیسای جامع کاتولیک آسیا با قدرت ۲۱ میلیون کیلو تی ان تی منفجر شد. چهل هزار نفر بلافاصله کشته شدند. ۴۵ هزار نفر دیگر تا پایان سال مردند. ۱۴۰ هزار نفر دیگر تا آخر سال ۱۹۵۰. آمریکا توانسته بود در مدتی کوتاه موقتا دو شهر را از روی کره زمین محو کند.
تلفورد تیلورد مدعی العموم اصلی محاکمه نورنبرگ می گوید: درست یا نادرست بودن هیروشیما می تواند مورد بحث قرار گیرد اما من هرگز حتی یک دلیل موجه برای ناکازاکی نشنیده ام. این یک جنایت جنگی بزرگ است.
طولی نکشید که ژاپن تسلیم شد.
حتی چرچیل نخست وزیر انگلستان مشکل دفاع از انداختن ۲ بمب اتمی در شهرهای ژاپن را درک کرده بود. در اواخر عمر ترومن، چرچیل به ملاقات او آمد. مارگارت دختر ترومن می گوید: همه در مهمانی در حال جنب و جوش بودند. یکمرتبه َآقای چرچیل بدون هیچ هشداری رو به پدرم کرد و گفت: آقای رئیس جمهور! امیدوارم شما پاسخ خود را برای آن روز و ساعتی که من و شما جلوی پیتر مقدس ایستاده ایم و او می گوید من می دانم که شما مسوول انداختن آن بمب های اتمی هستید، حالا چه حرفی دارید که درباره خودتان بزنید، آماده کرده باشید!
منبع: ناگفته های تاریخ معاصر آمریکا، الیور استون و پیترکوزنیک، انتشارات صمدیه