به گزارش خبرنگار ایرنا، طبیعت و غریزه غیرقابل انکار است. نمیتوان میل به خوردن، آشامیدن و خوابیدن را انکار کرد؛ زیرا بخشی از غریزه و نیازهای طبیعی است. گرایش به جنس مخالف به عنوان یکی از واضحترین غرایز موجودات زنده از جمله انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست. این نیاز جسمی در کنار تمایل انسان به دوست داشتن و دوستداشتهشدن به تشکیل خانواده میانجامد. تشکیل خانواده، به عنوان کوچکترین نهاد اجتماعی، می تواند متاثر از عوامل مختلف به تاخیر بیفتد و یا اینکه نتیجه آن دلخواه طرفین نباشد و به طلاق منجر شود.
ازدواج که در گام اول به دلیل میل به بقا و گسترش نسل وجود دارد، گاهی میتواند تحت تاثیر شرایط و حقایق درونی و بیرونی، کتمان شود. به عبارتی ممکن است شرایط به گونهای پیش رود که انسان با میل یا به جبر موجود، این میل و انگیزه را در خود منحرف کند و بیاهمیت بشمرد تا بتواند اهداف دیگری را محقق کند.
بررسی آمارهای منتشر شده از سازمان ثبت احوال، نشان میدهد که ازدواج در استان سمنان از سال ۱۳۹۳ به بعد در مسیر نزول و طلاق در مسیر صعود قرار گرفته است. به عبارتی دیگر، سن ازدواج افزایش و طول ازدواجها کاهش یافته است.
بر اساس آمارهای اداره کل ورزش و جوانان استان سمنان، بررسی روند ازدواج و طلاق از سال ۹۲ تا ۹۹ نشان میدهد که این استان در ازدواج رتبه ۱۵ و در طلاق رتبه ۱۶ کشور را داراست.
آمار ۱۰ ماهه ۱۴۰۰ نیز میگوید میانگین سن ازدواج آقایان بین ۲۹ تا ۳۰ سال و برای بانوان ۲۷ سال است و طبیعتاً افزایش سن ازدواج باعث می شود تعداد ازدواج هم سالانه کاهش یابد.
اینکه چرا این آمارها به این سمت تغییر کردهاند، دلایل اقتصادی، اجتماعی، روانشناختی و فرهنگی مختلفی دارد که شناخت جزئیات آن نیازمند بررسی و پژوهشهای علمی دقیق است، اما با یک بررسی ساده، کلیت دلایل مشخص میشود.
ناتوانی در استقلال زیر سایه مشکلات اقتصادی
با استناد به سخن صاحبنظران و گفت و گویی مختصر با جوانان، دلایل اجتناب از ازدواج یا تن دادن آسانتر به طلاق را میتوان مشکلات اقتصادی، تغییر نگرش نسل جوان به روابط انسانی از جمله ازدواج، کمبود آموزشهای لازم به جوانان و حتی پدران و مادران و وابستگی بیش از حد جوانان به خانوادهها، تغییر اولویتهای زندگی جوانان امروز و کاهش خودآگاهی آنان برشمرد.
به طور طبیعی اولین و بدیهیترین لازمه تشکیل خانواده، برخورداری از حداقلهای اقتصادی مورد نیاز مانند کفِ درآمد پایدار و امکان تهیه کمترین حد نیازهای اولیه است. هرچند از واژه «کمترین» در رابطه با جوانان آرمانگرای امروز با تردید میتوان استفاده کرد، اما با نگاهی به آمار دشواریِ یافتن شغل در رشته تخصصی برای جوانان تحصیلکرده و شرایط پرچالش اقتصاد روزگار کنونی، میتوان تا حدودی ترس جوانان از پذیرش مسئولیت سنگین مدیریت یک زندگی را درک کرد.
دوران گذار از نوجوانی به جوانی، که لازمه استقلال و تشکیل خانواده است، امروز بسیار دشوار و طولانی شده است. در گذشته، تحصیل ضمانت اشتغال بود، اما اکنون اینگونه نیست. همه این موارد، اشتغال و در نتیجه اقتصاد جوانان امروز را تحت تاثیر قرار داده است.
زخم شرایط سخت اقتصادی بر زندگی زوجها
از طرفی همسرانی که در شرایط اقتصادی دشوار قرار میگیرند، و به طور مثال یک شبه با افزایش صد درصدی اجاره مسکن مواجه میشوند و قدرت خریدشان مدام رو به کاهش است، ناخواسته به تنش، بحث و جدل، ناامیدی، حتی اعتیاد و در نهایت طلاق سوق پیدا میکنند.
با این حال، تعداد افرادی که با وجود وضعیت اقتصادی قوی، همچنان از ازدواج طفره میروند نیز کم نیست. بسیاری از جوانان امروز، آسایش و آزادی عمل خود را به مسئولیت زندگی مشترک و پرداختن به تامین نیازهای شخصی دیگر ترجیح میدهند. به عبارتی، روش زندگی و نگرش آنان به گونهای تغییر کرده است که زیر بار مسئولیتها و سختیهای زندگی مشترک، حداقل در سنین پایینتر نمیروند. هرچند این روش در نهایت رابطه پایدار آنان در ازدواج احتمالیشان را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد و راحتتر به سمت طلاق میبرد.
معیارهای غلط در انتخاب همسر ناشی از فقر آموزش
یکی از دلایل اصلی افزایش آمار طلاق، بیشک انتخاب همسر بر اساس معیارهای اشتباه است. در شرایطی که جوانان هیچگونه آموزش به روز و حقیقی درخصوص نحوه و معیارهای صحیح انتخاب همسر چه در دوران مدرسه و چه دانشگاه دریافت نکردهاند، بیشک ازدواجها به سمت دلایل و مباحث سطحی و بیاهمیتتر کشیده میشود و در تصمیمگیریها به مباحث تعیین کننده و به ظاهر کوچکی که بیشترین تعامل و تاثیر را با عمر رابطه زناشویی دارد، توجه نمیشود.
به طور مثال، کمتر جوانی در رابطه با میزان اهمیت تفاهم یا توافق درباره نوع تفریحات مورد علاقه و نحوه و میزان تعامل با خانوادهها آگاهی دارد و نقش آن را در تداوم ارتباط با همسر آیندهاش میداند.
ضرورت شناخت حد و مرز ورود بزرگترها به زندگی جوانان
از طرفی، خودآگاهی جوانان که نقش پررنگی در تعیین معیارهای مهم انتخاب همسر دارد، به حد کافی رشد نکرده است و بسیاری از جوانان انتظارات خود از همسر آیندهشان را نادرست فهرست میکنند و در نتیجه در انتخاب همسر اشتباه میکنند. بنابراین در کاهش آمار طلاق، نهادهای آموزشی تاثیر بسیار پررنگی دارند و لازم است با برنامهریزی بلندمدت و ریشهای، قویتر از همیشه وارد عمل شوند.
پدران و مادران نیز گاهی به دلیل ناآگاهی از تفاوتهایی که بین آنان با نسل جدید وجود دارد، گاهی با دخالتها و یا انتظارات بیجا از فرزندان، به چالش و تعارضها در زندگی جوانان دامن میزنند و یا نیاز به استقلال را در فرزند خود نادیده میگیرند.
بنابراین، لازم است جوانان آموزش ببینند که با شناخت اختیارات و اهمیت نقش و جایگاه پدر و مادر و همسر، حد و مرز ورود بزرگترها به زندگی مشترکشان را با احترام رعایت کنند.
جوانان امروز، در شرایط گذار از سنت به مدرنیته هستند، نه مانند پدران و مادرانشان کاملا پایبند به سنتها هستند و نه مانند نسل بعدی، استقلال کامل در تصمیمگیری و روش زندگی دارند. این دوگانگی در بهمریختگی آمارهای ازدواج و طلاق و حتی گسترش افسردگی و آسیبهای اجتماعی موثر است. جوانان امروز گاهی برای کسب استقلال، جدایی از خانواده و آزادی در تصمیمگیری تن به ازدواج میدهند. ازدواجی که یا نادرست است و یا با روحیه تعهدگریز نیمه مدرن آنان، در تناقض است و منجر به طلاق خواهد شد.
گریز جوانان امروز از ازدواج را نمیتوان قاطعانه آسیب اجتماعی شمرد، بلکه شاید بتوان آن را به عنوان سبک جدیدی از زندگی و فرهنگ نسل جدید پذیرفت. با این حال، فراهم نمودن بیش از پیش زمینههای اقتصادی، روانی و اجتماعی ازدواج جوانان، اولین گام در راه بهبود آمارهای نامطلوب ازدواج و طلاق است. تا زمانی که معضلات بازدارنده وجود دارند، سوق دادن جوانان به ازدواج، نتیجهای جز افزایش آمار طلاق در پی ندارد.