به گزارش ایرنا، سوم مهر امسال در بحبوبه ی اغتشاشات و ناآرامی های تهران خبری تلخ مخابره شد؛ بسیجی حسین تقی پور مورد حمله آشوبگران قرار گرفت و جان خود را فدای امنیت میهن کرد.
ماجرا از این قرار بود که تعدادی از آشوبگران به این شهید حمله کرده و ضربات زیادی به سر او وارد کردند؛ حسین را به بیمارستان بقیه الله بردند اما بر اثر شدت جراحت به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
او امروز در کنار ما نیست اما رفت تا ایران بماند و امنیت مردم حفظ شود؛ این شهید بزرگوار در خانواده ای متدین و سنتی و پایبند به آرمان های اصول اسلام و انقلاب، متولد شد و رشد یافت.
غیرت و تعصب جز همیشگی و جدانشدنی مردان آذری است و شهید تقی پور هم از این قاعده مستثنی نبود. از کودکی با قرآن آشنا شد و پیروی از سیره اهل بیت را در دستورکار زندگی خود قرار داد.
امام حسینی بود و حضوری فعال در هیئات و دسته های عزاداری داشت. هرکس که او را می شناخت به مهربانی و عطوفت حسین اذعان می کند؛ از دوست و آشنا گرفته تا همکار و همسایه. همگان از اخلاق نیکوی این شهید به نیکی یاد می کنند.
حسین تنها ۴۳ سال زندگی کرد اما برای همیشه ماندگار شد چرا که در مکتب حسین(ع) رشد کرد و در این راه نیز به سید و سالار شهیدان پیوست.
او در یک خانه استیجاری ۵۰ متری به همراه همسر و پسرش در اسلامشهر سکونت داشت و ساده زیستی مرامش بود. کارگری می کرد و در عین حال به عضویت بسیج درآمده بود.
عشق به شهادت در حسین متبلور بود و دوست داشت به سوریه اعزام و در دفاع از حرم شهید شود اما این امر محقق نشد.
۱۹ سال زندگی مشترک داشت و امروز از او پسری ۱۷ ساله به یادگار مانده که پیرو راه پدرش است و به حسین افتخار می کند.
همسر و پسر این شهید در مصاحبه های خود عنوان کرده اند که حسین آرزویی بزرگتر از شهادت نداشت و آخر هم به آرزوی خود رسید؛ اما داستان آن شب کذایی چه بود و چطور این شهید به آرزوی خود رسید؟
پسرش ارشیا در این باره گفت: پدرم برای دفاع از امنیت جان و مال مردم به فلکه دوم تهرانپارس رفته بود؛ در حین انجام ماموریت اغتشاشگران به دوست پدرم حمله ور می شوند، پدرم به کمک دوستش می رود و وی را نجات می دهد اما اغتشاشگران با مشت و پنجهبوکس از ناحیه پشت سر پدرم را مجروح کردند.
او افزود: پدرم خون ریزی مغزی کرد، به کما رفت و دیگر بازنگشت. پدرم از پشت سر مورد اصابت قرار گرفته بود.
فرزند شهید تقی پور در مورد لحظه شنیدن خبر شهادت پدر هم گفت: رفتم باشگاه وقتی برگشتم خانه، دیدم در باز است و یکی از خالههایم با لباس مشکی در خانه است؛ دیدم میز گذاشتند و روی میز را تزئین کردهاند. به مادرم گفتم چه اتفاقی افتاده که او گفت پدرت مجروح شده. چیزی نگفتم و نشستم ولی من فهمیده بودم.
ارشیا ادامه می دهد: شروع کردم به اشک ریختن. بعد از اینکه فرمانده لشکر و چند تن از دوستان پدر و فرماندههای سپاه به خانه ما آمدند. آنجا فهمیدم که پدرم به شهادت رسیده است.
او در مورد خصایل اخلاقی و شخصیتی و ویژگی ممتاز پدرش تصریح کرد: پدرم رفیق و پشتوانه ام بود؛ هرچه دارم از پدرم دارم. خیلی دلپاک، صاف، صادق و در یک جمله مثل آب زلال بود.
فرزند شهید یادآور شد: من پدرم را به عنوان یک قهرمان یاد می کنم چراکه با دست خالی در آن ماجرا دوستش را نجات می دهد درحالی که اغتشاشگران پنجه بوکس هایی داشتند که بسیار تیز بود و به سر هر انسانی می خورد قطعا سوراخ می کرد.
ارشیا همچنین معتقد است که لیاقت پدرش کمتر از شهادت نبوده است.
لحظه شهادت از زبان دوست
سیدمجتبی موسویان دوست شهید تقی پور و کسی که تا لحظات آخر حیات او همراهش بود درباره نحوه مجروح شدن شهید به رسانه ها گفت: من و حسین آقا چند وقتی در بسیج فعالیت داشتیم؛ آن روز کذایی رفته بودیم تهرانپارس تا سردستههای اغتشاشگران را شناسایی کنیم. در آن شلوغی لیدرها را شناسایی کردیم و رفتیم برای دستگیری یکی از آنان. وقتی او را گرفتیم عدهای که در دستهایشان پنجه بوکس داشتند از دو طرف ما را گرفتند و حملهور شدند.
او ادامه داد: هفت هشت نفر بودند و به ما حملهور شدند.بچههای یگان صف اغتشاشگران شکستند و به ما رسیدند؛ حسین را آزاد کردیم. بعد از آن یک ساعتی کنارم بود و از نظر ظاهری سرحالتر و بهتر از من به نظر می آمد؛ قرار شد برگردیم مقر که از حال رفتم.
او این راهم گفت: بههوش که آمدم حسین را دیدم. او خودش را به من رساند ولی بعدش حسین هم از حال رفت و اورژانس هر دوی ما را به بیمارستان برد. من آنجا خوب شدم ولی حسین در همان آمبولانس به کما رفت، با دستگاه خواستند او را احیا کنند ولی نشد و حسین از بین ما رفت.
زینب آذروند، همسر شهید مدافع امنیت حسین تقی پور درخصوص داشتن سبک زندگی دینی و معنوی این شهید گفت: در طول زندگی مشترک با حسین آقا، تا بحال نماز صبح قضا نداشتم، این توفیقی بود که بواسطه زندگی با شهید بدست آوردم.
او افزود: حسین خیلی علاقه داشت به جبهه سوریه اعزام شود و در آنجا خدمت کند اما من به ایشان گفتم به امثال شما در داخل کشور خودمان نیاز می شود.
همسر شهید تقی پور ادامه داد: با شنیدن خبر شهادت همسرم با وجود اینکه سخت بود ولی شهادتشان را تبریک گفتم و افتخار کردم.
همسر شهید مدافع امنیت خاطرنشان کرد: حسین آقا قسمتش این بود که در این زمان و مقطع و به این شکل به شهادت برسد.
او خاطرنشان کرد: من حسین اول(همسر) خود را در راه ایران و دفاع از امنیت از دست دادم اما حسین دومم(ارشیا) آماده دفاع از ایران است.
سه شنبه ۵ مهرماه از مقابل مسجد امام سجاد(ع) با حضور خانوادههای معزز شهدا، بسیجیان و مردم ولایی و شهیدپرور اسلامشهر پیکر مطهر این بسیجی شهید تا بقعه امامزاده عقیل(ع) تشییع و در این آستان مقدس خاکسپاری شد.
«حسین تقی پور» از بسیجیان فعال سپاه محمد رسوال الله(ص) تهران بزرگ و ساکن اسلامشهر است که توسط اغتشاشگران طی ناآرامی ها روز سوم مهر در محله تهرانپارس به درجه رفیع شهادت نائل آمد.