تهران- ایرنا- پژوهش‌های مرتبط با موضوع حجاب از جمله مدخل‌های اساسی در مقام رسیدن به سیر تحول مسائل حجاب در جامعه ایرانی و رسیدن به چشم‌اندازی از ابعاد و زوایای آن به شمار می‌آید اما چرا امروز حجاب به مهمترین مساله جامعه ایرانی تبدیل شده است؟

«مساله‌شناسی حجاب در جامعه ایرانی (مورد کاوش: مقالات علمی ۱۳۸۳-۱۳۹۷)»[۱] عنوان مقاله‌ای است که «ابراهیم اخلاصی» و «ابوالقاسم فاتحی دهاقانی» استادیاران جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی و «امیرحسن شیعی» دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی این دانشگاه به انجام رسانده‌اند.

پرسش‌های پژوهش حاضر ناظر به توصیف وجوه روش‌شناختی، تبیینی و کارکردی پدیده حجاب در جامعه ایران در مطالعات سال‌های ۱۳۸۳-۱۳۹۷، همچنین ایضاح نقدهای وارد بر آن مطالعات است.

حجاب، زمانی که مساله شد

حجاب در ایران از زمان مشروطه و با ورود تجددخواهی مساله‌ساز و به ویژه در دهه‌های اخیر به یکی از مباحث پرچالش تبدیل شده است. حجاب به عنوان مساله فکری و پدیده‌ای مرتبط با مدیریت و سیاست‌گذاری‌های فرهنگی و اجتماعی، با وسعت و گستردگی خاص نزد مدیران و مسئولان جامعه اهمیت خاصی پیدا می‌کند.

از نیمه دوم دهه ۸۰، متاثر از عوامل چندگانه‌ای از قبیل تغییرات سنی در هرم مدیران، تضعیف انحصار رسانه‌ای صدا و سیما، گسترش ضریب نفوذ اینترنت و اقبال عامه کنشگران اجتماعی به شبکه‌های اجتماعی به تدریج ارزش‌ها، آرمان‌ها و هنجارهای برساخت شده در گفتمان انقلاب اسلامی کمرنگ شده و در این مقطع نظام معنایی سکولار و این‌جهانی ظهور و بروز پیدا می‌کند

از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تا اوایل دهه ۷۰ شمسی غالب کنش‌ها و جهت‌گیری‌های جمعی نظیر رای ۹۸ درصدی مردم به جمهوری اسلامی و مرجعیت مطلق نهاد روحانیت، ذیل گفتمان انقلابی بازتعریف می‌شدند و با تلقی شدن هر نوع نشانه و نمودی از فرهنگ غربی در منش و رفتار افراد، به مثابه یک عیب بزرگ، مردم به رهبران سیاسی فشار می‌آوردند که با پدیده بی‌حجابی یا بدحجابی، برخورد جدی داشته باشند.

در این دوره پدیده حجاب آنچنان متَعَلَق پژوهش واقع نمی‌شود و صرفا مجموعه‌ای از پژوهش‌های درون‌دینی با مضامین ایدئولوژیک در حوزه حجاب تولید می‌شود. در ادامه با توسعه گفتمان سازندگی و متعاقبا غلبه گفتمان اصلاحات و توسعه سیاسی در مقطع کوتاه پس از آن هم جلوه‌های فرهنگ غربی و برخی ناهنجاری‌های مخالف با گفتمان انقلاب، کمتر در قاموس یک مساله اجتماعی مورد بازشناسایی قرار می‌گیرند.

میانه دهه ۸۰، جایی که حجاب نظر پژوهشگران را به خود دوخت

در دهه‌های اخیر حرکت در مسیر تکوین جامعه مصرفی، موجد تلقی از ثروت به عنوان امری ارزشمند و برتری یافتن جایگاه ثروتمندان و برخورداری آنان از احترام و منزلت اجتماعی شده  و دارندگی به مثابه برازندگی و فقر و تنگدستی مرادف با شرمندگی بازتعریف یافته است.

ذیل گفتمان جدید، گرایش به شیوه زندگی سکولار و جنبه‌های رویت‌پذیر آن، همچون آرایش و لباس‌های نامتناسب با ترجیحات فقهی، نظیر پوشش‌های بدن‌نما و امثال آن در حوزه عمومی رو به تزاید می‌گذارد. متعاقب هنجارفرستی‌های ذیربط با سبک زندگی نمایشی و برساخت شدن مناسبات فرهنگی جدید، پدیده بدحجابی به تدریج بدل به امری عادی شده و طیف گسترده‌ای از اقشار برخوردار از پایگاه‌های اقتصادی اجتماعی پایین‌تر را با خود همراه می‌سازد.

این دگرگونی در عرصه فرهنگ عمومی، موجد تولید پژوهش‌های بسیاری در عرصه حجاب، از نقطه نظرهای برون‌دینی و پدیدارشناسانه با عطف به سایر متغیرهای بیرونی، از جمله نظام سیاسی، جامعه مدنی، تفکیک حوزه عمومی از حوزه خصوصی و امثال آن می‌شود.

در ادامه تحولات یادشده در ایران، از نیمه دوم دهه ۸۰، متاثر از عوامل چندگانه‌ای، از قبیل تغییرات سنی در هرم مدیران جامعه و جایگزینی چهره‌های سالخورده انقلابی با مدیران جوان و تکنوکرات، بسط روزافزون جامعه شبکه‌ای و ارتباطات بین‌فرهنگی، تضعیف انحصار رسانه‌ای صدا و سیما، گسترش ضریب نفوذ اینترنت، فراوانی نسل جدید گوشی‌های هوشمند و اقبال عامه کنشگران اجتماعی به شبکه‌های اجتماعی به تدریج ارزش‌ها، آرمان‌ها و هنجارهای برساخت شده در گفتمان انقلاب اسلامی کمرنگ شده و در این مقطع نظام معنایی سکولار و این‌جهانی ظهور و بروز پیدا می‌کند.

از این رو این تطور پژوهشگران رشته‌های مختلف علوم انسانی را ترغیب به فهم چندوجهی مساله حجاب و ایضاح زوایای تبیینی، کارکردی و پیامدی مرتبط با آن ذیل هر کدام از گفتمان‌های مسلط در دوره بعد از انقلاب اسلامی نموده است. برآیند این تلاش‌ها، تولید انبوهی از آثار علمی در عرصه حجاب و پوشش بوده است که شاید در تاریخ ایران کم سابقه باشد.

جست‌وجوی کلیدواژه حجاب در اینترنت و مرورگرهای کتابخانه‌ها، همچنین تعمیق و توسیع بیشتر جست‌وجو در منابع کاغذی و الکترونیکی با کلیدواژگانی از قیبل زن، جنسیت، خانواده، خودآرایی و تهاجم فرهنگی و متعاقبا دسترسی به بیش از صدها مقاله، کتاب و پایان‌نامه، در موضوع حجاب، مساله‌مندی بدن و نمودهای پوششی، زیبایی‌شناختی و بصری آن را در میان اندیشمندان و پژوهشگران رشته‌های علوم انسانی، از جمله جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، روانشناسی، الهیات و امثالهم در ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به خصوص طی دهه‌های ۸۰ و ۹۰ بازنمایی می‌کند.  

رویکردهایی برای پژوهش در حوزه حجاب

رویکرد فقهی؛ مهم‌ترین رویکرد در مطالعه حجاب 
پدیده حجاب بر پایه رویکردهای نظری گوناگون مورد تتبع محققان و دین‌پژوهان دانشگاهی و حوزوی قرار گرفته است. در این بین، رویکرد فقهی مهمترین رویکرد در مطالعه حجاب به شمار می‌رود. فقه به عنوان یک علم دستوری، تعیین وظایف و مسئولیت‌های فردی و اجتماعی عاملان، از منابع شرعی مشتمل بر قرآن، سنت، عقل و اجماع را به عنوان رسالت اصلی خود بازشناسایی می‌کند؛ به نحوی که در توصیف رسالت مذکور فقه به معنای قانون زندگی دنیوی و اخروی قلمداد شده است.

محصول فقه در تمام عرصه‌ها و از جمله در حوزه حجاب و پوشش، در قالب هنجارها و دستورات متعددی ظاهر می‌شود که مرز رفتارها و کنش‌های مجاز و غیرمجاز و نیز صورت‌های آن را برای مومنان و باورمندان، هم در نسبت با خود آنها و هم پیرامون چگونگی مواجهه، تعامل و تقابل با دیگر غیریت‌های دینی صورتبندی می‌کند. روش‌شناسی در حکم مهمترین ویژگی متمایزکننده رویکرد فقهی، ذیل روش اجتهادی یا استنباطی ظاهر می‌شود که به موجب آن فرد مجتهد تلاش خود را مصروف استحصال حکم از ادله می‌سازد.

در رویکرد جامعه‌شناختی، حجاب به عنوان پدیده‌ای اجتماعی، در پیوند با فرهنگ و کلیت نظام اجتماعی توصیف، تحلیل و در نهایت، تبیین می‌شود. مهمترین اصل روش‌شناختی حاکم بر رویکرد جامعه‌شناسی، اتکا آن بر روش‌های تجربی و حسی، در برابر روش‌های عقلی و نقلی است

رویکرد حقوقی
در رویکرد حقوقی، به مثابه علم تجویزی، وظایف و مسئولیت‌های کنشگران در عرصه‌های حیات اجتماعی تعیین می‌شود. نظام‌های حقوقی، برای استخراج موارد مذکور به قانون، عرف، رویه قضایی، عقل، آراء قضات، دکترین و ایدئولوژی مراجعه می‌کنند.

هر کدام از سطوح و ساحت‌های حقوق ناظر به روش‌شناسی خاص خود بوده و مشتمل بر مواردی چون روش‌شناسی قواعد بنیادین حقوق، روش‌شناسی تقنین، روش‌شناسی تفسیر و تطبیق و روش‌شناسی نهادسازی هستند. برخی پژوهشگران سعی کرده‌اند با تکیه بر آموزه‌های علم حقوق، پاسخ‌های لازم را برای وجوهی از مسائل مرتبط با حجاب نظیر وظایف حکومت در قبال حجاب، حکم حجاب جهانگردان، زنان اهل کتاب و غیر آن فراهم آورند.

رویکرد اخلاقی با موضوع اختیاری یا اجباری بودن حجاب
رویکرد اخلاقی ضمن صدور احکام تجویزی و هنجاری، به مثابه نوعی علم دستوری راجع به بایدهایی است که انسان لازم است آن‌ها را انجام دهد. سرشت اخلاقی مهمترین پیش‌فرض مکاتب اخلاقی در باب انسان است.

شمار زیادی از اندیشمندان غربی، وجود وجدان اخلاقی در انسان را مسلم فرض کرده‌اند. دانشمندان مسلمان از وجدان اخلاقی به عنوان فطرت یاد کرده‌اند. هنجارهای اخلاقی، بر اساس حسن و قبح عقلی یا وجدانی تعیین می‌شوند. در مکتب اخلاقی اسلام، مضاف بر حسن و قبح عقلی و وجدانی، منابع دینی، همان آیات و روایات، روش عرفانی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. اصل اساسی در عمل اخلاقی، اختیاری بودن آن است. برخی پژوهشگران الزام یا اجباری شدن حجاب را با این اصل مورد تعمق قرار داده‌اند.

رویکرد کلامی و روش جدلی - اقناعی برای دفاع از حجاب
در رویکرد کلامی، هدف اساسی، دفاع از ساحت دین، تصحیح عقاید دینی، اثبات تعالیم دینی، و دفع شبهات منکرین است. علم کلام برای رسیدن به هدف یاد شده از روش جدلی و اقناعی بهره می‌گیرد.

بر این اساس، علم کلام، در مقام دفاع از آموزه‌های دینی، استخدام انواع گزاره‌های نقلی، عقلی، تجربی، یا تاریخی را، مشروط به برخورداری آنها از کارآیی لازم، مجاز می‌شمارد. به علاوه، در علم یاد شده حقانیت و درستی دین به عنوان اصل مسلم پذیرفته شده است. کسی که با منطق کلامی سخن می‌گوید، با برشمردن فوائد و کارکردهای فردی و اجتماعی حجاب و بی‌اساس خواندن سخن مخالفان، از آن دفاع می‌کند.

حجاب از منظر جامعه‌شناختی
در رویکرد جامعه‌شناختی، حجاب به عنوان پدیده‌ای اجتماعی، در پیوند با فرهنگ و کلیت نظام اجتماعی توصیف، تحلیل و در نهایت، تبیین می‌شود. مهمترین اصل روش‌شناختی حاکم بر رویکرد جامعه‌شناسی، اتکا آن بر روش‌های تجربی و حسی، در برابر روش‌های عقلی و نقلی است.

رویکردهای جامعه‌شناسانه، اعم از انواع پوزیتویستی، تفسیری و انتقادی، غیر از داده‌های عینی و تجربی، برای هیچ منبع دیگری اعتبار و حجیت قائل نیستند. لازم به تصریح است مقوله اعتبار و حجیت، امری متفاوت از مفهوم کارکرد است. در سنت‌های مختلف جامعه‌شناختی، بویژه در پارادایم‌های ساختاری، مفهوم اخیر از اولویت بالایی در قیاس با بیشتر مفاهیم برخوردار است.

رویکرد تاریخی 
برخی از پژوهشگران، با رویکرد تاریخی، به مطالعه حجاب پرداخته‌اند. هدف این رویکرد، صرفا توصیف و گزارش اشکال و چگونگی حجاب در دوره‌های پیشین و در مواردی پرداختن به برخی رویدادهای مرتبط با حجاب، نظیر پدیده کشف حجاب است.

در مطالعه تاریخی، پدیده مورد بررسی به منزله رویدادی مربوط به گذشته، که با مجموعه‌ای از رویدادهای دیگر رابطه علّی دارد، مطالعه می‌شود. در پژوهش‌های تاریخی وثاقت اسناد و مدارک به جا مانده از گذشته اهمیت خاص دارد. پژوهشگر با تفسیر این اسناد گذشته را به صورت نظام‌مند بازسازی می‌کند. مهمترین مبنای روش‌شناختی حاکم بر ذهن محقق تاریخ چیزی مگر توجه به تکرارناپذیر بودن کامل گذشته تاریخی نیست.

رویکرد تربیتی
عدم روش‌مندی بسیاری از نگاشته‌های صورت گرفته در باب حجاب در کنار سطح پایین و غیر استاندارد بودن مطالعات، در حکم اولین نقد وارد بر پژوهش‌های مرور شده استهدف از مطالعه حجاب با رویکرد تربیتی ملاحظه و تدقیق شیوه‌های جامعه‌پذیری کودکان و جوانان در امر حجاب، همچنین بررسی آثار و پیامدهای تربیتیِ آن است. علوم تربیتی، به عنوان یک نظام معرفتی، بر اساس مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، ارزش‌شناختی و انسان‌شناختی مشخصی سامان پیدا کرده است.

بنیاد انسان‌شناختی در این نظام معرفتی، تربیت‌پذیری انسان است که به موجب آن نهادینه‌سازی صفات نیک یا ناپسند در وجود انسان با استعانت از شیوه‌های تربیتی ممکن انگاشته می‌شود. علوم تربیتی مدرن به لحاظ روش‌شناختی معمولا بر روش‌های تجربی و آزمون‌پذیر تکیه می‌کنند. در علوم تربیتی با جهت‌گیری اسلامی، علاوه بر کاربست شیوه‌های تجربی، شیوه‌های نقلی نیز مورد بهره‌برداری واقع می‌شود.

رویکرد تفسیری مساله حجاب را چگونه می‌بیند؟
رویکرد تفسیری، فرایند تفسیر متن قرآن کریم و استخراج دلالت‌های آیات آن در موضوع حجاب را محور تلاش و تتبع خود قرار می‌دهد و به روایات توجه چندانی نمی‌شود. مفسر با تکیه به شیوه‌ها و تکنیک‌های پذیرفته‌شده تفسیر متن می‌کوشد مقصود نهایی قرآن مجید را در خصوص حجاب، حدود و قلمرو آن کشف کند.

در تفسیر قرآن، دو نوع مبانی صدوری و مبانی دلالی مورد تأکید قرار می‌گیرد. اصل اساسی در مبانی صدوری، اعتقاد به صدور قرآن موجود از ناحیه خداوند است. مبانی دلالی، به آن دسته از مبانی اطلاق می‌شود که فرایند فهم مراد خداوند از متن را سامان می‌دهد. مفسر در مقام تفسیر متن مقدس، اصول روش‌شناختی چندگانه، مشتمل بر قرائت صحیح، توجه به مفاهیم کلمات در زمان نزول، در نظرگرفتن اصول و قواعد زبان عربی، ملاحظه قرائن و توجه به انواع دلالت‌ها را در نظر می‌گیرد.

بررسی پژوهش‌های ۱۵ سال اخیر چه می‌گوید؟

همزمان با توجه به شرایط تاریخی و زمانی مطالعات صورت گرفته اما در مقام نقد وجوه مختلف مطالعات مرور شده در این پژوهش نکات ذیل شایسته احصاء و ایضاح هستند:

- عدم روشمندی بسیاری از نگاشته‌های صورت گرفته در باب حجاب در کنار سطح پایین و غیر استاندارد بودن مطالعات، در حکم اولین نقد وارد بر پژوهش‌های مرور شده است.  

- شمار زیادی از پژوهش‌های مرور شده در باب حجاب، هیچ اشاره‌ای به ابزار گردآوری اطلاعات و روش تحلیل داده‌ها نداشته‌اند و همین امر، به طور کلّی اعتبار علمی پژوهش‌های مذکور را مخدوش می‌سازد.

- می‌توان فراوانی انجام مطالعه با استفاده از رویکرد تاریخی و تطبیقی را بر عدم درک وافی پژوهشگران از مسأله حجاب به عنوان یک معضل نیازمند به چاره‌اندیشی حمل کرد؛ به بیان دیگر، مساله‌یابی پژوهشگران صورتی کلی داشته و صرف نظر از بازشناسی و دقت نظر به زوایای مساله حجاب به عنوان مساله‌ای برخوردار از اضلاع هستی‌شناسانه، معرفت‌شناسانه، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، تربیتی، اقتصادی، مدیریتی و امثالهم صورت گرفته است.

- گشایش‌های نظری و آورده‌های عملی قابل ملاحظه‌ای بر پژوهش‌های ناظر به حجاب مترتب نشده‌است.

- حصر حداکثری پژوهش‌ها به کلان‌شهرها و کنارگذاری شهرهای کوچک‌تر از شمول مطالعه وجه دیگری از نقدهای وارد بر مطالعات مرور شده را به خود اختصاص داده است. درصد زیادی از پژوهش‌های تجربی، به ترتیب در تهران، اردبیل، خراسان رضوی و همدان انجام شده است.

- تقلیل طیف کثیری از کارکردهای دنیوی و اخروی حجاب به ملاحظات معطوف به امر جنسی در حکم نقد اساسی دیگری وارد بر مطالعات قابل ذکر است.

- بیشتر پژوهش‌ها، فاقد راهکار بوده‌اند. این مطلب نشان می‌دهد که نویسندگان پیرامون مواجهه حرفه‌ای با معضل اجتماعی حجاب هیچگونه راهکاری در ذهن نداشته‌اند.

- عدم کاربست رویکردهای میان‌رشته‌ای از سوی پژوهشگران و حصر توجه آنان به رویکرد جامعه‌شناختی با روش‌شناسی کمّی و پوزیتویستی، در مقام مساله‌پردازی حجاب قابل تصریح است.

پیوست:
[۱] اخلاصی، ابراهیم و ابوالقاسم فاتحی دهاقانی و امیرحسن شیعی. «مقاله مساله‌شناسی حجاب در جامعه ایرانی(مورد کاوش: مقالات علمی ۱۳۸۳-۱۳۹۷)»، بررسی مسائل اجتماعی ایران، دوره دوازدهم، شماره دوم، پاییز و زمستان ۱۴۰۰.