به گزارش ایرنا، همین چند سال پیش بود که واژهنامه آکسفورد کلمه پساحقیقت یا فراحقیقت (post-truth) را به دلیل افزایش چشمگیر بکارگیری آن در سال ۲۰۱۶، به عنوان واژه آن سال جهان معرفی و برخی کشورها همچون آلمان آن را به عنوان واژه سال خود برگزیدند؛ موضوعی قابل تامل که ارتباط مستقیم آن با گسترش شبکههای اجتماعی و توسعه و تعمیق نقش آنها در رویدادهای تاریخی همچون برگزیت و انتخابات آن سال ریاست جمهوری ایالات متحده، تایید شد.
در همان زمان بود که بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران، واژه پساحقیقت را ناشی از توسعه شبکههای اجتماعی به عنوان منبع دریافت اخبار ارزیابی کردند؛ منبعی مبتنی بر اظهاراتی که واقعی احساس میشود اما هیچ پایه و اساسی در حقیقت ندارد و جهانی فراواقعیت در پس آمارها و اطلاعات غیرواقعی خلق میکنند.
پیشینه
تاثیر مستقیم و غیرمستقیم شبکههای اجتماعی از گذشته های دور تا امروز امری اثبات شده و غیرقابل انکار است؛ از زمانی که انسانهای نخستین با دود یا بعدتر با صدای زنگ و ناقوس به شکلی محدود اما مفهمومی یک پیام خاص را به یکدیگر منتقل میکردند تا به امروز که شمار شبکههای اجتماعی از دست خارج شده و به سادگی میتوان اشکال مختلف اطلاعات همچون متن، صدا، عکس، نمودار یا فیلم را به شکلی ساده و در کوتاهترین زمان ممکن با تعداد نامحدودی از کاربران به اشتراک گذاشت.
فرایندی که اغلب از چارچوب و قانون خاصی برای تایید محتوای آن استفاده نمیشود و هر فرد، مجموعه و حتی برنامهای میتواند در نقش یک رسانه جهانی وارد عمل شده و خارج از محدودیتهای رسانهای از جمله دریافت تاییدیه از صحت اطلاعات، نسبت به انتشار آنچه تصور میکند درست است یا دوست دارد اینگونه در نظر کاربران به نظر برسد، عمل کند.
رویهای که اگر به ابعاد آن نگریسته شود، از یک طرف میتواند بسیار هولناک و نتایج آن غیرقابل پیشبینی و حتی پیگیری و جلوگیری باشد و از طرف دیگر تاثیری عمیق بر شبکهای از روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی یک جامعه یا جهان بگذارد.
اهمیت موضوع
با عبور شبکههای اجتماعی از محدودههایی که برد محلی و منطقهای داشتند و ورود آنها به گستره جهانی، نگرانیهای از عملکرد و تاثیرگذاری آنها در فرهنگها و ساختارهای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی افزایش یافت.
در این بین همواره این سوال در بین کاربران مطرح شده است که آیا منتشرکننده همه اخبار و رخدادهای جهان از طریق فضای مجازی، افراد و کاربران واقعی هستند؟ سوالی که کارشناسان این حوزه با یک نه بزرگ به آن پاسخ داده و تاکید می کنند که عمده اخبار جعلی (فیکنیوزها) باید از طریق فضای مجازی و رسانههای اجتماعی پخش شوند تا مخاطبان پذیرای آن باشند و این مسئولیت را رباتها و ترولها برعهده دارند.
بیشتر این رباتها و ترولها، بخشی از یک باتنت (شبکهای از رباتها) هستند و بسیار هم فعالیت مستمری در اشاعه اخبار جعلی و برخی کلاهبرداریها دارند و کارشان دامن زدن به اطلاعات نادرست است.
ابتدا رباتها از طریق هوش مصنوعی، رفتار کابران اینترنتی را شبیهسازی میکنند تا انتشار اخبار جعلی طبیعی به نظر برسد. به طور مثال در توئیتر، رباتها تعاملات اجتماعی را تقلید کرده و شبیه اکانتهای واقعی، طبیعی جلوه میکنند و سبب میشوند مردم آنها را کاربر عادی ببینند.
یکی از ترفندهای این رباتها، پرسیدن سوال در توئیت اکانتهای بانفوذ و پرطرفدار است تا نظرشان را به خود جلب کنند و با تبادل نظر با آنها و سایر کاربران، اعتمادسازی کنند. حتی آنها فراتر از این، با نوشتن مطالبی با موضوعهای پرمخاطب، بحث ایجاد میکنند تا در الگوریتم ترندینگ جایگاهی پیدا کنند.
حال نگاهی عمیق و تحلیلی به رخدادهای تاثیرگذار دهههای اخیر تایید میکند که نشانههای غیرقابل انکاری از تاثیر شبکههای اجتماعی در شکلگیری جهانی در پس آمارهای غیرواقعی وجود دارد؛ موضوعی که مثال قابل تامل آن را میتوان در انتخابات ریاست جمهوری کشورهای اروپایی همچون فرانسه و از جمله در آمریکا مشاهده و نتایج آن را واکاوی کرد.
امروزه دیگر انتشار مجموعهای گسترده و هدفمند از اطلاعات غیرواقعی و کذب در قالب اخبار موثق، به رویکردی اصلی در کمپینهای سیاسی به ویژه انتخاباتی سراسر جهان تبدیل شده است و سیاستمداران همواره تیمی خبره برای هدایت افکار عمومی و در صورت لزوم، پاتک زدن به حمله جناح مقابل در اختیار دارند؛ راهبردی موثر و تاثیرگذار که راهی آسان به شبکههای اجتماعی مییابند و اگر نگوییم هیچ نظارتی بر این فرایند نمیشود، باید گفت که نظارت حاکم بسیار کمرنگ و حتی آن نیز هدفمند و متاثر از منافع خاص است.
موضوعی که حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه کشورمان در تبیین آن، به افزایش افسارگسیخته یکجانبهگرایی در جهان اشاره و اضافه کرده است که تولید و انتشار محتواهای جعلی در فضای مجازی علیه ملتها و دولتها در مغایرت کامل با منشور حقوق بشر است که یکپارچگی کشورهای مستقل را هدف قرار داده و بیثباتسازی و خشونت در کشورها را تشویق میکند.
نکتهای حائز اهمیت که به اعتقاد تحلیلگران به همان توسعه معنادار و هدفمند شبکههای اجتماعی در جوامع بشری با هدف تاثیرگذاری بر افکار و هدایت افعال شهروندان در جهت تامین منافع گروه یا دولتی خاص اشاره دارد.
حال به نظر میرسد که همین شبکههای اجتماعی که ساخته دست سیاستمداران اروپایی و آمریکایی است، آنقدر بزرگ شدهاند که دیگر منافع سازندگان خود را نیز به خطر انداختهاند و به اعتقاد کنشگران اجتماعی و سیاسی، لبه تیغ آنها اینبار به سمت منافع رهبران سیاسی خودشان تغییر مسیر داده است.
اگر تا دیروز از این شبکههای اجتماعی علیه امنیت ملی کشورهایی همچون ایران استفاده میشد و چندین میلیون اکانت جعلی (فیک) آلبانینشین اقدام به تولید محتوای غیرواقعی علیه کشورمان میکردند، حال این شرایط دامن آمریکا را نیز گرفته است و رئیس سالخورده ایالات متحده نیز به نقش مخرب این شبکهها اذعان دارد؛ رویکردی که پیشتر نیز بسیاری از سیاستمداران این کشور از جمله در زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از آن گلایه داشته و شبکههای اجتماعی از جمله فیسبوک را به تبدیل محل و منبعی برای دروغپراکنی و ایجاد خط فکری اشتباه متهم کردهاند.
در همین ارتباط رئیسجمهور آمریکا روز شنبه هفته جاری شبکه اجتماعی توییتر که به تازگی توسط ایلان ماسک خریداری شده است را به نشر اکاذیب در سراسر جهان متهم کرد و گفت: نگرانی ما از چیست؟ ایلان ماسک رسانهای را خریداری کرده که در سراسر جهان دروغ منتشر میکند. (توییتر) دیگر هیچ دبیری در آمریکا ندارد. چطور انتظار داشته باشیم که کودکان درک کنند که چه چیز در معرض خطر است؟
البته نباید در این اعتراف دیرهنگام، رویکرد مزورانه آمریکا را فراموش کرد؛ زمانی که این شبکهها علیه دیگر ملتها فعالیت میکنند نامی غیر از آزادی بیان ندارند و هرزمان علیه منافع آمریکا و اروپا افشاگری کردند به نشر اکاذیب متهم میشوند.
در همین ارتباط کار به جایی کشیده است که استفان دوجاریک سخنگوی سازمان ملل متحد نیز مجبور به واکنش شده و تاکید کرده است که در حال ارزیابی تغییرات توییتر از جمله هزینه تایید حساب و تایید محتوا هستیم؛ چرا که این امور بر شیوه ارتباط ما تاثیر می گذارد.
ارزیابی
بررسی کارکردها و شناسایی نتایج مثبت و پیامدهای منفی شبکههای اجتماعی اینترنتی امری ضروری در عصر کنونی ارتباطات محسوب میشود و بسیاری از کارشناسان این حوزه تحقیقات و مقالات گستردهای در این زمینه داشتهاند که هریک از آنها میتوانند مبنای تغییری بنیادین در نگرش کاربران به این شبکهها و تبیین معنای حقیقت و پساحقیقت باشد.
حال دیگر همگان میدانند که تبیین اهداف و کارکردهای هر شبکه، بررسی مزایای شبکههای اجتماعی در کنار تحلیل ساختاری مشکلات و پیامدهای منفی استفاده از آنها نقش بیبدیلی در روشنسازی افکار عمومی تک تک شهروندان و جامعه هدف ایفا میکند و اگر تا امروز گامی موثر در این زمینه برداشته نشده است، باید هرچه سریعتر کمبودها و نقصها را در این حوزه جبران کرد تا قشر فعال در این شبکهها با دید بازتر و تحلیلی واقعی و عمیقتر در این میدان ظاهر شوند.