به گزارش روز یکشنبه ایرنا، هرچند که آغاز جنگ در اوکراین توانست با واکنش به اقدام نظامی علیه کشوری اروپایی، جبهه اروپا را متحد و یکصدا کند اما تدوام آن و بروز پیامدهای جنگ از یک سو و ظهور عواقب واکنش یکپارچه تحریم علیه روسیه از سوی دیگر، هر کشور را با وضعیتی منحصر به فرد مواجه و حفظ این اتحاد را سخت و سختتر کرد.
رسانهها که پیشتر محتاطانه از بروز شکافهایی در این اتحاد اروپایی سخن میگفتند، امروز آشکارا از فاصله گرفتن بیش از پیش دو قدرت اصلی اتحادیه از یکدیگر و جدی شدن اختلافات سخن میگویند.
پایگاه تحلیلی بلوار اکستریور در مطلبی به قلم دتلف پول خبرنگار آلمانی با عنوان « پاریس-برلین: فرصت از دسترفته» نوشت: پس از جنگ در اوکراین، اختلافات عمده ای بین فرانسه و آلمان بر سر موضوعات حساسی مانند آینده تامین انرژی و طرحهای همکاری تسلیحاتی پدید آمده است. این اختلافات آنقدر جدی شد که شورای وزیران فرانسه و آلمان را لغو کرد.
پاریس و برلین با تعویق برگزاری شورای وزرای دو کشور که قرار بود ۲۶ اکتبر (۴ آبان) برگزار شود فرصت اثبات جبهه متحد در برابر بحرانهای کنونی را از دست دادند. آنها این فرصت را از دست دادند تا از این نشست در یک لحظه حساس برای اروپا استفاده کنند و همبستگی خود را با اوکراین در برابر تهاجم نظامی که کل ساختار امنیتی اروپا را نشانه گرفته است، نشان دهند. همچنان که فرصت اعلام این مطلب که این دو کشور تنها با کمک یکدیگر می توانند برای پاسخ دادن به چالشهای متعدد ناشی از تغییرات آب و هوایی، از جمله مسائل تامین انرژی و حفاظت از محیط زیست، آماده شوند، از دست رفت.
آنها این فرصت را از دست دادند تا به طور مشترک به این نکته اشاره کنند که پاسخ به چالش های تنها می تواند با هم آماده شود؛ چالشهایی که با جنگ از بین نرفتند و بدتر شدند. دو کشور همچنین چشم خود را بر فرصت رویارویی مشترک با چالشهای آینده اروپا با پیشرفت راست افراطی در چندین کشور و افزایش اهمیت راهبردی «کشورهای شرق» بستند. به طور خلاصه، فرانسه و آلمان این فرصت را برای نشان دادن توانایی خود برای رویارویی با تغییراتی که از آن تحت عنوان نقطه عطف یک دوران یاد میشود از دست دادند.
اختلاف نظر همیشه میان پاریس و برلین/بورن وجود داشته است و مسئولان هر دو طرف همیشه میدانستند که چگونه راههایی برای خروج از بنبست پیدا کنند. ویژگی این ارتباط فرانسوی-آلمانی این است که نقطه شروع مشترکی برای مسائل ندارند اما تاکنون موفق شده اند به یک نقطه پایان برسند. اما این بار مساله فرق دارد چرا که تغییر دوران، تغییر رویکرد را هم میطلبد.
در بحبوحه بحران جهت گیریها در دو کشور، به تعویق افتادن نشست وزرا و سکوت همراه با آن - بدون بیانیه مشترک و نشست خبری- تا حدی نگران کننده به نظر می رسد. دیدار دو جانبه و ناهار کاری امانوئل مکرون رئیس جمهوری فرانسه و اولاف شولتس صدراعظم آلمان در روزی که باید شورای وزرا تشکیل میشد، صورت مساله را عوض نمی کند. دو طرف همچنان سکوت خود را ادامه دادند.
رهبران تضعیف شده
این سکوت از چند جهت نگران کننده است. از یک سو، به نظر می رسد رئیس جمهور و صدراعظم هنوز راهی برای تعامل که مناسب هر دو طرف باشد نیافته اند. هر دو از نظر سیاست داخلی ضعیف شده اند، اما هر کدام مدعی رهبری قدرتمند و اثرگذار بر افکار ملی هستند. رئیس جمهوری فرانسه در حالی باید به اقدامات خود، به ویژه پروژه بزرگ اروپایی خود ادامه دهد که از ماه ژوئن (خرداد/ تیر) اکثریت مطمئن را در مجلس ملی از دست داد است. او نمی تواند در برابر مشکلات ناشی از تحقق برنامههایش سر تعظیم فرود آورد او به شرکایی نیاز دارد که از او حمایت کنند اما شریک او در برلین از پنجسال پیش همواره با دیده تردید به این همراهی نگریسته است.
صدراعظم آلمان هم از تقریباً یک سال پیش با تصدی این پست، شتاب خود را از دست داده و هنوز نتوانسته است جایگاه خود را به عنوان رهبر بلامنازع یک ائتلاف ناهمگون تثبیت کند. او تا کنون به جای متحد کردن گروههای سیاسی حول پروژه تحول بزرگ، در حال حاضر بیش از پیش در خندق های سیاسی گم شده است. بر پایه نظرسنجیها، اپوزیسیون جناح راست کلاسیک (اتحادیه دموکرات مسیحی/اتحادیه سوسیال مسیحی یا بهطور خلاصه حزب اتحادیه) دوباره به نیروی سیاسی پیشرو در کشور تبدیل شده است. سبزها، شریک منتخب صدراعظم و حزب او، از حزب سوسیال دمکرات پیشی گرفتند و به مقام دوم رسیدند. لیبرال ها، شرکای حیاتی شولتس نیز به تازگی در چهار انتخابات منطقه ای امسال شکست خورده اند. صدراعظم آلمان به هیچ قیمتی نمیخواهد با پیروی از رئیسجمهور فرانسه، احساس ضعف کند. او باید نشان دهد که به حمایت از مکرون مایل است با با شرایط خودش.
جنگ اوکراین، همه سیاستها را در اروپا را تغییر داد و رقابتی را میان رهبران آلمان و فرانسه که هنوز روش مناسبی برای همکاری در این مواقع بحرانی پیدا نکرده اند، ایجاد کرد. اما گر اروپائیان بخواهند جایگاه خود را در دنیای پس از جنگ تثبیت کنند، همکاری نزدیک و مستحکم دو کشور امری ضروری است.
به نظر می رسد سه کارگروه برای تعمیق ماکرات بین پاریس و برلین در مورد نقاط اختلاف، ایجاد شده است. آنها باید نتایج اقداماتشان را در ماه ژانویه (دی) که قرار است شورای وزیران دو کشور تشکیل جلسه بدهد، اعلام کنند. اما جدای از مسائل مربوط به شخصیت رهبران این دو کشور، دو دولت پروندههای پیچیدهای روی میز دارند که باید در مورد آنها به طور جدی صحبت شود.
اختلاف نظر در حوزه انرژی
پاریس و برلین به صراحت در مورد اختلافات خود در سیاست انرژی صحبت نمی کنند. همه میدانند که فرانسه وقتی صحبت از انرژی «بدون کربن» شود بر انرژی هستهای تاکید دارد. مکرون حتی از ساخت چندین نیروگاه جدید برای جایگزینی بخش بزرگی از نیروگاه هایی که به پایان عمرشان می رسد خبر داده است. همانقدر هم آشکار است که آلمان تصمیم دارد این منبع انرژی را به طور قطعی کنار بگذارد، حتی اگر پایان فعالیت آخرین نیروگاه برای چند ماه به تعویق بیافتد. آلمان برای برای گذار از این وضعیت و تثبیت بکارگیری انرژیهای تجدیدپذیر تا مدتی به شکل موقت، نیازمند گاز است که این محاسبات با جنگی که توسط روسیه، تامین کننده اصلی گاز آلمان راه اندازی شد، شکست خورد.
در نتیجه این جنگ، قیمت انرژی در سراسر اروپا افزایش یافت و این سوال به طور اساسی و فوری مطرح می شود: اروپا آماده پذیرش چه حدی از وابستگی به تامین انرژی خواهد بود؟ وابستگی به چه کسی؟ اروپایی ها قرار است بر اساس چه کدام منبع انرژی اقتصاد خود را در اجرای توافقات آب و هوایی پاریس کربن زدایی کند؟ یک چیز مسلم است: اقتصادهای اروپا چنان یکپارچه شده اند که راه حل های ملی کارساز نخواهد بود. اقتصاد یکپارچه اروپا، صرف نظر از منبع آن، به یک شبکه انرژی یکپارچه اروپایی نیاز دارد.
بنابراین، پاریس و برلین باید تلاش کنند تا در مورد سیاست انرژی مشترکی که به شرکای اتحادیه اروپا پیشنهاد می کنند، به توافق برسند. برای این منظور باید در مورد تفاوت های خود گفتوگو کنند. آنها بیش از هر چیز باید در مورد ابزارها و روش های غلبه بر چالش به توافق برسند چون طرحهای ملی دیگر نه تنها به نتیجه نمیرسند که عملکرد عکس دارند.
طرحهای همکاری تسلیحاتی
مساله نگرانکننده دیگر، سکوت پاریس و برلین در موردطرحهای بزرگ همکاری تسلیحاتی است؛ طرحهای هواپیماهای جنگی (SCAF) و تانک (MGCS) که از ابتدای سال جاری متوقف شده در معرض خطر شکست قرار دارند و این شکست ضربه مهلکی به هر تلاشی برای توسعه سیاست دفاعی اروپا وارد خواهد کرد. در این مورد تنها مساله رقابت بین صنایع مطرح نیست؛ اختلاف عمیقی بین پاریس و برلین بر سر اصل دفاع مشترک و نقش یک صنعت دفاعی اروپایی وجود دارد که مانع از پیشرفت سریعتر و قاطعتر این طرحها شده است.
بهعنوان مثال وقتی از ادغام صنایع دفاعی اروپا به ویژه در فرانسه صحبت می کنیم، این به چه معناست؟ آیا در چارچوب نظام صنایع خصوصی باید از قوانین رقابت جهانی تبعیت کرد، آیا دولت در این زمینه مسئولیت دارد و کدام دولت مسئول است؟ اینجاست که دولت آلمان عقب نشینی می کند. بحث در مورد این مسائل ضروری است.
زمانی که در مورد مسائل اساسی همچون تقسیم کار و حقوق استفاده از فناوری جدید توافق شود، طرح باید به تایید شورای وزیران رسیده و مرحله بعدی آن آغاز شود و به مرحله توسعه برسد. اما مهمتر از همه، توافق در مورد نقش هوانوردی نظامی آینده اروپا، جایگاه صنایع دفاعی اروپا و البته تأثیر این طرح ها بر روابط با آمریکا است که برای آلمانیها بسیار مهم است. بدیهی است که در این مورد هم سوالات و تردیدهایی وجود دارد.
دیدگاههای متفاوت
در نهایت، مساله نگران کننده دیگر آن است که برلین و پاریس در مورد آینده اروپا به یک زبان صحبت نمی کنند؛ بهعنوان مثال مکرون در ماه مه (اردیبهشت/ خرداد) در استراسبورگ مساله «جامعه سیاسی اروپا» را مطرح کرد و شولتس در ماه اکتبر (مهر/ آبان)در نشست پراگ از آن سخن گفت اما آن دو از یک چیز صحبت نکردند. دیدگاه این دو رهبر در مورد یک موضوع، کاملا متفاوت است.
در هر دو طرف مشکل درک و شنیدن حرف دیگری وجود دارد. با این حال رهبران دو کشور اروپایی فرانسه و آلمان دو ماه دیگر(تا زمان پیشبینی شده برای برگزاری نشست وزرا) زمان دارند تا به گفتمان مشترک برسند. با سخنانی صادقانه که اراده مشترک آنها را ابراز می کند به مسائل جدی روی میز مذاکره بپردازند. با عباراتی متقاعد کننده بگویند میخواهند با همکاری هم چه بکنند.