نوشهر - ایرنا - علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج ۲۱ آبان سال ۱۲۷۶ ه.ش در منطقه کوهستانی یوش شهرستان نور در غرب مازندران بدنیا آمد، این شاعر اسطوره‌ساز عاشق عصیانگر به جامعه نگریستن آموخت و نظم نوینی را در تاریخ ادبیات ایران پا نهاده است.

عموم مردم از آشفتگی های اجتماعی و جبر سیاسی ترسناک محکوم به سکوت و صبر و ضیافت روزگار خویش بودند و اغلب در غرش سیاهی؛ نان را به گدایی می بردند، نه دستی در آستین داشتند نه بزمی راستین می ساختند.

فضای جامعه در آرامش اجباری و سکوت انتحاری مقدمه رهایی را رقم می زد ، سرپوش ابرآلود جامعه و کشاکش نهضت های اجتماعی در مقابل هم صف آرایی می کردند، وقتی جنبش های قرن بیستم میدان تحول را تغییر داد، کنش های اجتماعی با نیروی محرکه قلم دستان فرهنگی بیشتر شد و دامنه اش را گسترش داد و تار و پود جامعه را  زیرو رو کرد.

آستانه این تغییرات در انتهای افول سلسله قاجاریه زنگوله نوید بخش رهایی را از انجماد و رکود بصدا در آورد، تاریخ در حال ورق خوردن بود که در روستای کوهستانی یوش شهرستان نور مازندران در قبیله  ایلخان علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج متولد شد.

جامعه یخ زده در حال فروپاشی بود و هر لحظه نوید دگرگونی جدیدی را رقم می زد، سکون بی وقفه و سکوت ممتد جامعه پرواز پرندگان را فراموش نکرد و قفنوس بیدار از خاکستر سیاهی برخاست و اشکال رنگین سیمرغ  را نهادینه می کرد و برگ زرین فصل نو را نوید می داد.

سال ۱۲۹۹ سرآغاز قدمهایی شد که تحول را تدوین و تغییر را تضمین کرد، نیما اوان کودکی را در کوهستان های سر به فلک کشیده البرز(یوش) گذراند و در تمرینات جنگ و گریز کوهستان آموخت که زندگی او همچون صخره های زمخت وحشی در مسیر او هموار نیست و از سنگلاخ های تو در تو باید گذشت و در اندام طبیعت نوشت سرنوشت را از کوه و دشت باید سرشت.

خوش اقبالی نیما از آنجا آغاز شد که در میان قبایل ایلی زیست، شور جوانی را  با هی هی گله ها با ناله نی ها، با نغمه کوهها با دختران زیبا، طبیعت آنان  را عریان دید و شیفتگی عشق را تجربه کرد و اسیر دامش شد و دامنش با رنگ دیگری با هم شد.

جوانی سرگشته در جولانگه عشق خودباخته ساخته ساز جدیدی شد و سازهای درونش را در ریخت و آوازه اش بر قله های کوه در ناله های شب در آواز پرستو های مهاجر می توان دید.

او تنها گوشواره نگارخانه یوش است که در افق زیبای عشق برافروخته شد و آتشفشان عشق او زبانزد خاص و عام گردید، او با لاله های مست روان در پایکوبان زمان دامن عشق را زنجیر کرد و از هجوم سیاه تهمت و تهدید افسرده خاطر نشد که گلواژه های این دلباختگی در تک تک سطور منظومه هایش رقم خورده است، او در دامن عشق  هم روستایی اش سوخت و شیرازه جوانی را در  ره معشوق اش درهم تنیده  شد.

این الهام درونی او گذاره هایش را با نوشته سربی در تاریخ  ثبت نموده است و دستاوردش تربیت نسل هایی است که در مکتب عشق و شعر به پیروی او جان دادند و درخت نیمایی را بارورتر و جهانگیرتر کردند.

نیما قدم در راهی گذاشت که آشفته کام یار بود و غمهایش را در گامهایش مزین می کرد، وقتی از کام یار فرو ماند پای در رکاب  خویش  زنجیر بست و در  بوستان شعر و ادب  لانه گزید تا دلباختکی خویش را در عرصه ملی جهانی کند و آوازه اش در افسانه عشق به  اثبات  رسانید، هم او بود که گفت:

"من ازین دونان شهرستانیم -- خاطره پردرد کوهستانیم"
کتاب افسانه اش منظومه دردناک عاشقی اوست و در سبک نوین اش پا به عرصه وجود گذاشت و آنچه در  قالبهای گذشته های دور وجود داشت زیر پا گذاشت و نظم نوینی بر پا نهاد. منظومه اش دشمنان و دوستان زیادی را برپا کرد، حلقه کوچک یارانش در دامن عشق او شعله ها را برافروختند و گرمای وجودش همه را درهم نوردید و دیده های کور را شفا بخشید و بخشنامه های بیت و مصرع و قافیه جدیدی را مدون کرد و گردا گرد وجودش شمع فروزان و محفل یارانش شد و گستره نوین شعر را جهانی کرد و آنچه نمی خواستند خود را آراستند و در کتیبه کشور نوشتند نیما یوشیج پدر و بنیانگذار شعر نو و دارای درون مایه جدید و و رهایی از قالب های کهن و سنتی را تثبیت کرد.
شعر نو با وانهادن قالب های شعر کلاسیک پدیدار شد و آزادی شعر از فرم و محتوا به شاعر جان دوباره بخشید، نباید فراموش کرد این نیما یوشیج بود که جهان بینی ژرف یک صورت شناسی تازه ارائه کرد، اشعار افسانه نیما در واقع مانیفست شعرنو  است و انقلابی را در فرهنگ و نوشتار شعری ایجاد کرد  که در سال ۱۳۰۷ قسمتی از آن منتشر گردید.

این شاعر عاشق عصیانگر کوشید شعر معاصر را با نیازهای ایران مدرن سازگار کند و با این تحول جامعه در زمان مشروطه حیات ایران متغیر سازد، در واقع شعر نو جنبش شعری بود که با نیما آغاز گردید و در تحولات اجتماعی به اشکال سپید، موج نو  قالب های نیمایی در عرصه ملی ظهور یافتند.

نیما آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید و همچون ققنوس وارسته از زنجیر اسارت رهایی یافت.

این شاعر اسطوره ساز از طبیعت الهام گرفت و ظاهر حیات را با آن درهم آمیخت و با تجسم رویایی خود درهم کرد و سبک جدیدی را اختراع کرد و به اعتقاد بسیاری از شاعران علل تغییر و چگونگی تئوری های ادبی شهر بالاخص در تدوین و انتشار افکار نوین نیما در سطوح جامعه ادبی لازم به بازبینی و بازرسی است. شاعری که در همه اعصار به همگان نگریستن، اندیشیدن، تغییر و تحول را آموخت.

به اعتقاد علی اصغر ابراهیمی معلم و مدرس موسیقی در استان مازندران، جامعه امروز هنوز به عظمت اندیشه متعالی نیما یوشیج این شاعر عاشق عصیانگر و مبتکر شعر نو پی نبرده است و فراتر از بحث و بررسی در حوزه ادبیات باید نسل های امروز نیز از چنین نخبنگان و بزرگمردان سرزمین کهن ایران بیشتر آشنا شوند.

وی خاطرنشان کرد: نیما با اندیشه هایش توانست فصل نویی در تاریخ ادبیات ایران بگشاید و با اشعارش به جامعه نگریستن آموخت و برای ایجاد تغییر و تحول با چالش های زیادی مواجه بود اما دست از اهداف بر نداشت و سرانجام توانست راه جدیدی را در حوزه شعر برای آیندگان باز کند که دستاوردی بزرگی در ادبیات است. 

ابراهیمی تاکید کرد که این ستاره تحول فرهنگی را باید در نظام آموزشی بیشتر شناساند و زادگاه این شاعر در منطقه کوهستانی یوش شهرستان نور باید سالانه پذیرای میلیون ها گردشگران داخلی و خارجی به ویژه گردشگران ادبی و تاریخی و برگزاری همایش های مختلف فرهنگی نیز باشد.

این فرهنگی مازندرانی در خصوص ابعاد شعری نیما تصریح کرد که افزون بر تامل و تفکر بیشتر در اشعار او لازم است استادان ادبیات نیز دانشجویان را برای انجام پایان نامه های دانشجویی ترغیب کنند.      

نیما در شب ۱۶ ماه دی ۱۳۳۸ خورشیدی برابر با ششم ژانویه ۱۹۵۹ میلادی در شمیران ، تجریش ، کوچه فردوسی در خانه ای که پس از سالها ساخته بود، بر اثر بیماری ذات الریه چشم از جهان فروبست.

** جانعلی فتحی خبرنگار ایرنا در نوشهر