تهران- ایرنا- دکتر فیرحی به خوبی توانست دغدغه اصالت در کنار معاصرت را در اندیشه سیاسی اندیشمندان ایرانی به ویژه در دوران مشروطیت آشکار سازد.

دکتر فیرحی اثر فقه و حکمرانی حزبی را با این هدف به نگارش درآورد که نشان دهد فقه معاصر از ظرفیت مفهومی مناسبی برای ارائه الگویی از نظام سیاسی دموکراتیک بر پایه تحزب برخوردار است

اداره کل پژوهش و بررسی‌های خبری ایرنا در تلاش است در سلسله مطالبی یاد و اثر استادان و پژوهشگران ایران اسلامی را که بر اثر بیماری کرونا از دنیا رفتند، زنده کند.

در همین ارتباط و در گزارش پژوهشی با عنوان «متفکری نواندیش با دغدغه حق‌گرایی و اصلاح سیاسی» و یادداشت‌هایی با عنوان «رویایی که فیرَحی داشت؛ تلفیق حق و آزادی» و «استادی که باعث اقبال به دروس تخصصی اسلامی در علوم سیاسی شد» زندگی فردی، علمی، مدنی و حرفه‌ای دکتر «داود فیرحی» مورد بررسی قرار گرفته است.

دکتر «منصور میراحمدی» عضو هیات علمی علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی یادداشتی را که در ادامه می‌خوانید در مورد دکتر فیرحی به نگارش درآورده است:


 


از آن زمان که اندیشمندان مسلمان به عنوان نمایندگان فکری سنت اسلامی با تجدد مواجهه‌ای معرفت‌شناسانه برقرار داشتند، دغدغه سازگاری اصالت و معاصرت در میان برخی از آنان ظهور یافت. در حالی که برخی در این مواجهه دغدغه اصالت را در غیاب معاصرت و برخی دیگر دغدغه معاصرت را در گذار از اصالت جست‌وجو می‌کردند، برخی دیگر، این دو دغدغه را در کنار هم و به صورت توامان دنبال می‌کردند.
دسته نخست، به هیچ روی معاصرت را در کانون التفات نظری خود قرار نمی‌دادند و همچنان بر اصالت پافشاری می کردند و دسته دوم با قرار دادن معاصرت در کانون التفات نظری خود، دغدغه اصالت را در این میان وانهادند. آن چه اما، از نظر طرفداران دسته سوم از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود، تلاش برای قرار دادن این دو در کانون التفات نظری بود. اینان که راه سوم را در پیش گرفتند، درصدد سازگار ساختن این دو دغدغه برآمدند و کوشیدند با حفظ اصالت، به اقتضائات معاصرت نیز بیاندیشند.

دکتر فیرحی در آثارش با تحلیل ادبیات فقهی معاصر، چگونگی تولید مفهوم قانون در ادبیات فقهی را گزارش می‌دهد اما در کنار آن با توضیح نسبت شریعت و قانون همچنان بر ایده سازگاری اصالت و معاصرت اصرار می‌ورزد

فیرحی نقش به‌سزایی در معرفی  نمایندگان فکری دسته سوم و نشان دادن ظرفیت فکری نهفته در درون این جریان فکری داشت. او در جایگاه تحلیل‌گر اندیشه، تصویری روشن از تلاش نمایندگان فکری راه سوم دست کم در ایران معاصر ارائه کرد. دکتر فیرحی به خوبی توانست، دغدغه اصالت در کنار معاصرت را در اندیشه سیاسی اندیشمندان ایرانی به ویژه در دوران مشروطیت نمایان سازد.

او توانست نشان دهد که چگونه اندیشمندانی همچون میرزای نائینی در مواجهه معرفت‌شناسانه با تجدد، بر جایگاه بی‌بدیل فقه اسلامی به عنوان شاخه‌ای تنومند از سنت اسلامی تاکید داشتند و از این طریق اصالت آن را  در کانون توجه خود قرار دهند. اما این مهم را نه در غیاب معاصرت، بلکه در توجه به اقتضائات معاصرت اندیشی در نظر داشتند. دکتر فیرحی علاقه وافر خود را به تلاش این دسته از اندیشمندان ایرانی همواره ابراز می‌کرد و بخش قابل توجهی از عمر علمی خود را به معرفی تحلیلی این تلاش معطوف ساخته بود.

با این وجود، مرحوم فیرحی تنها به روایت‌گری این تلاش معرفت‌شناسانه نپرداخت، خود نیز تلاش کرد، سهمی مهم در تبیین تئوریک راه سوم در اندیشه سیاسی معاصر اسلامی به‌ویژه در ایران داشته باشد. سهم وی در این امر مهم را می‌توان دست کم در دو عرصه خلاصه کرد: نشان دادن امکانات درونی دستگاه فقه معاصر در پرداختن به الگویی از نظام سیاسی دموکراتیک و دوم نشان دادن ظرفیت مفهومی این دستگاه فقهی در پرداختن به برخی مفاهیم اساسی در پیوند اصالت با معاصرت. در حالی که بخش قابل توجهی از آثار دکتر فیرحی به روایت‌گری تحلیلی از اندیشه اندیشمندان راه سوم اختصاص یافته است، برخی دیگر از آثار وی سهم خاص وی را در دو عرصه مذکور نشان می‌دهد.

فیرحی اثر فقه و حکمرانی حزبی را با این هدف به نگارش درآورد که نشان دهد فقه معاصر از ظرفیت مفهومی مناسبی برای ارائه الگویی از نظام سیاسی دموکراتیک بر پایه تحزب برخوردار است. این کتاب افزون بر تحلیل ادبیات فقهی معاصر، نشان دهنده تلاش ارزنده وی در بازخوانی این ادبیات به منظور فراهم کردن دستگاه مفهومی تحزب در این ادبیات گرانسنگ فقهی است. در این کتاب به همین دلیل می‌توان سهم ارزشمند وی را در تولید ادبیات فقهی جدید در مسیر سازگاری اصالت و معاصرت مشاهده کرد.
دو اثر مهم وی در باره قانون نیز چنین تلاشی را به نمایش می‌گذارد. وی در این آثار با تحلیل ادبیات فقهی معاصر، چگونگی تولید مفهوم قانون در ادبیات فقهی معاصر را گزارش می‌دهد اما در کنار آن با توضیح نسبت شریعت و قانون همچنان بر ایده سازگاری اصالت و معاصرت اصرار می‌ورزد. بی‌تردید با مطالعه این آثار می‌توان نظاره گر تلاش ارزنده این پژوهشگر و تحلیل‌گر اندیشه سیاسی معاصر اسلامی در راستای پیوند اصالت و معاصرت بود. این تلاش به زعم نگارنده این سطور مهمترین تلاش رهروان فکری راه سوم در اندیشه سیاسی اسلام معاصر است؛ تلاشی که همچنان نیازمند بازخوانی انتقادی از یک سو و بازسازی و تداوم آن از سوی دیگر است.