جمعیت از ساعت ۱۰ در میدان آزادی جمع شده، منتظر هستند ، خانمها درباره شهید صحبت می کنند و اینکه اگر روزی یکی از اعضای خانوادهشان شهید شود آنها راه او را ادامه خواهند داد.
در بین همه صحبتهایشان شوخی هم دیده می شود، یکی می گوید: مجلس شهدا غم انگیر نیست، نشاطی دارد که از شهادت سرچشمه می گیرد.
بانویی بر سر و سینه زنان وارد جمعیت می شود، می گویند خواهر شهید هست، به زبان کردی می گوید: خواهرت بمیره برادر مظلومم، برادر شهیدم، خدایا چکار کنم.
خانمهایی که تا دقایقی قبل لبخند بر لب داشتند حالا پا به پای خواهر شهید یوسفی، اشک از چشمانشان جاری می شود و ناخودآگاه شعار سر می دهند.
خواهر شهید همچنان بی تابی می کند، یکی از همراهانش می گوید: مادر پیرش زمین گیر است و این خواهر حالا داغ دومین برادرش را دیده، برادر دیگر زمان جنگ وقتی سرباز بوده به شهادت رسیده است.
صوت ملکوتی قرآن در فضا می پیچد: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ (هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند ).
خانمی در کنار خواهر شهید دست نوشته ای را روی سر گرفته و در بین جمعیت بالا برده است: رویش نوشته: " آقای جمهوری اسلامی مماشات بس است" طرف دیگر هم نوشته "جانم فدای اسلام و قرآن و وطنم باد".
جمعیت دوباره شعار می دهد: "حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست" پسر کوچکی همراه با پدر و مادرش به مراسم آمده، کلاه کاموایش را تا روی گوشش پایین کشیده اند، او هم همصدا با جمعیت شعار می دهد، هنوز ناله خواهر شهید به گوش می رسد و زنانی که همنوا با او گریه می کنند و شعار می دهند.
تابوت شهید که به میان جمعیت می آید، کادر نظامی حاضر در مراسم به پیکر شهید ادای احترام می کنند، شعارگو دارد از لزوم پایان مماشات با آشوبگران حرف می زند و از صحنه هایی که روز پنجشنه در سنندج اتفاق افتاد و کربلا را برای همه تداعی کرد، اغتشاشگرانی که بر پیکر شهید بی احترامی کردند، عریانش کردند، با سنگ بر سر و صورتش زدند و بر زمینش انداختند ولی امروز بر روی دستان تا آسمان بلند شد.
حضور کودکان در این مراسم پررنگ است، مهنا دختر بچه دیگری عکسی به دشت دارد که تصاویری از کودکان شهید این روزهاست، رویش نوشته: "رفیق شهیدم".
جمعیت به راه می افتد و شعارها از سر گرفته می شود: " مرگ بر فتنه گر"، "مرگ بر آمریکا"، "برادر شهیدم شهادتت مبارک"، " مرگ بر منافق" و "فتنه گر بی ریشه ایران سوریه نمیشه".
سیل جمعیت در پیاده راه فردوسی در راه است و تا میدان انقلاب حرکت می کند، اینجا پایان تشییع است و بعد از آن پیکر شهید رهسپار بهشت محمدی سنندج می شود، همان جایی که آشوبگران او را از پا در آوردند و شهیدش کردند.
پیکر پاک پلیس حافظ امنیت شهید " حسن یوسفی" صبح روز شنبه بر روی دستان مردم قدرشناس و انقلابی سنندج تشییع و در بهشت محمدی این شهر آرام گرفت.
شرکت کنندگان در این مراسم با تاکید بر پایان مماشات با اغتشاشگران خواستار برخورد صریح و قاطعانه با عوامل ایجاد ناامنی و آشوب شدند.
مرکز اطلاعرسانی پلیس کردستان در مورد نحوه شهادت این شهید در اطلاعیه ای اعلام کرد: پنجشنبه هفته گذشته ۲۶ آبان در حالی برخی اتفاقات و ناآرامیها از سوی عدهای اغتشاشگر در اطراف آرامستان بهشت محمدی سنندج رخ داد که در نوع خود قابل تامل بود.
اغتشاشگران با ایجاد تجمع در اطراف بهشت محمدی سنندج، آتش زدن چندین لاستیک و سردادن شعارهای ساختارشکنانه نظم و امنیت عمومی را مختل و آرامش شهروندان را بر هم زده و پس از تفتیش خودروهای مسیری و رویت کارت شناسایی افسر انتظامی کردستان به وی حملهور میشوند.
اغتشاشگران سرهنگ "حسن یوسفی" از ماموران انتظامی و نیروهای بومی اهلسنت استان کردستان را بعد از اتمام کار و در مسیر میدان بهشت محمدی سنندج به طرز وحشیانه و داعشگونه با ضربات متعدد چاقو و قمه به شهادت رساندند در حالیکه این حافظ امنیت با لباس شخصی و در حین برگشت به منزل بوده است.