جام جهانی فوتبال که دهههاست همچون رقابتهای المپیک هر چهار سال یک بار نگاه میلیونها نفر را به خود میدوزد، هر چند رخدادی ورزشی است اما از تحولات زمانه خود برکنار نبوده و نیست. برگزاری بیستودومین دوره جام جهانی بهانهای است برای اینکه این رویداد را از زاویهای که کمتر مورد توجه قرار گرفته و با توجه به مهمترین وقایع سیاسی، اجتماعی و تاریخی مرتبط با آن روایت کنیم.
در «جام جهانی ۱۹۳۸؛ در منگنه نازیسم، به کام فاشیسم» گفتیم چگونه نخستین ادوار جام جهانی زیر سایه جنگطلبی رهبران اروپا قرار گرفت اما سقوط آنان سبب نشد بلافاصله شرایط به زمان پیش از جولان هیتلر، موسولینی و ژنرال فرانکو برگردد.
فوتبال و جام جهانی همچنان تحت شعاع آثار جنگ و کشمکشهای سیاسی قرار گرفت و آنچنان که در «جام جهانی ۱۹۵۰؛ فرودستان هندی و رویای بربادرفته» روایت شد، با مباحث مربوط به «شمال _ جنوب» در معادلات روابط بینالملل و تقابل اغنیا و فقرا گره خورد.
مجارستان و فوتبالی که بیرقیب به نظر میرسید
«ویلی میسل» در کتاب «انقلاب فوتبال» در سال ۱۹۵۶ مینویسد «فوتبال مجارستان همیشه بر پایه یا حول محور بازیکنان تکنیکی ساخته شده بود»؛ مجارستانی که پیش از جنگ جهانی دوم فوتبالی قدرتمند داشت و در جام جهانی ۱۹۳۸ تا فینال پیش رفته بود. اگر چه جنگ، فوتبال مجارستان را نیز به مانند دیگر کشورها به پناهگاهها برد اما فقط چهار سال بعد از پایان جنگ، نسل طلایی آنها ظهور کرد.
جادوگران مجار میخواستند در دهه ۱۹۵۰ تاریخسازی کنند؛ آنها در نیمه نخست این دهه، ۳۰ بازی بدون شکست پشت سر گذاشته بودند؛ مدال طلای المپیک را نیز بهدست آوردند و قطار نسل طلایی در مسیر سفر برگشت به بوداپست با استقبال بینظیر مردم مواجه میشد. آنها در استادیوم ومبلی، به عنوان نخستین تیم خارجی توانستند انگلیسیها را در ورزشگاه ملی خودشان با نتیجه ۳-۶ شکست دهند. حال مجارها به جام جهانی آمده بودند و میخواستند دنیا را شکست دهند.
داغ جنگ و جام بر دل آلمانها
سودایی که آدولف هیتلر در سر داشت در آوریل ۱۹۴۵ بر باد رفت و نه تنها نتوانست به هدف سروری ژرمنها در اروپا و جهان برسد، بلکه طمعها و زیادهخواهیهای او، کشورش را چندپاره کرد و جدایی آلمان غربی، آلمان شرقی و منطقه زارلند حاصل پایان جنگ عالمگیر شد.
دیکتاتور آلمانی حتی ورزش را قربانی سیاست کرد و با اینکه قرار بود جام جهانی ۱۹۴۲ در این کشور برگزار شود اما بسیاری از ورزشکاران به جبهههای جنگ پیوستند تا به چشم مرگ رویاهایشان را ببینند.
فوتبال آلمان قربانی سیاست شد، فوتبالیستها انگیزه و امید خود را از دست دادند و پیشه نظامیگری بر آنها تحمیل شد. در چنین شرایطی نه فقط آلمانها نتوانستند در ۱۹۴۲ میزبان جام جهانی باشند بلکه داغ سنگین جام جهانی ۱۹۵۰ هم بر دلشان ماند.
هرچه که بود آلمانها به جام جهانی ۱۹۵۴ سوئیس صعود کرده بودند؛ آنها بعد از جنگ در حال کمر راست کردن بودند، روزانه ۱۶ ساعت کار میکردند و میخواستند با دگرگونی اقتصاد کشورشان، روزهای تلخ جنگ و ویرانی را از یاد ببرند. آنها میخواستند در فوتبال به پا خیزند اما کمتر کسی بختی برای آنها قائل بود.
افول و ظهوری فراموشنشدنی در یک فینال
جادوگران مجار که در دور گروهی ۹ گل به کرهجنوبی و ۷ گل به ترکیه زده و برزیل و اروگوئه را در راه دیدار نهایی با ۴ گل پشت سر گذاشته بودند، در فینال ۱۹۵۴ باید به مصاف آلمانهایی می رفتند که روی کاغذ شانسی زیادی برایشان متصور نمیکردند اما هیچکس ندانست که تحقیر پس از پایان جنگ جهانی چه تاثیری بر آنها گذاشته بود که اینگونه می خواستند در تاریخ خودشان را ثابت کنند به ویژه در برابر مجارهای قَدَری که تیمشان را در دور گروهی ۸ بر ۳ درهم کوبیده بود.
چهارم ژوئیه ۱۹۵۴ زیر باران شدید برن، در ورزشگاه وانکدورف دو تیم به مصاف یکدیگر رفتند؛ موقعیت به دست آمده برای آلمانها در آغاز بازی میتوانست شروعی رویایی برایشان رقم بزند اما «فرانس پوشکاش» افسانهای در دقیقه ۶ بازی، جادوگری مجارها را به رخ آلمانها کشید و فقط ۲ دقیقه بعد «زولتان ژیبور» مجارها را با گل دوم پیش انداخت.
ژرمنها اما بر خلاف بازی قبل، شیرازه تیمشان به هم نریخت و ۲ گل نمیتوانست ناامیدشان کند. آنها زمانی که «ماکس مورلوک» در دقیقه ۱۰ بازی با یک نوک پا توپ را با تور دروازه مجارها آشنا کرد، امیدوارتر شدند ۸ دقیقه بعد «هلموت ران» توپ را برای بار دوم به قعر دروازه مجارها فرستاد.
این مساوی آغاز طوفان مجارها بود؛ آنها سنگینترین حملات را روی دروازه آلمان شروع کردند اما با سد محکمی مانند «کوهل مایر» در دروازه آلمانها مواجه بودند که توپ را حتی از روی خط دروازه برمیگرداند. در شرایطی که مجارها موقعیتهایشان را یک به یک از دست میدادند در دقیقه ۸۴ هلموت ران برای سومین بار دروازهشان را گشود.
در دقایق اندک باقیمانده، پوشکاش میخواست کشورش را نجات دهد اما گل او در موقعیت آفسایدبه ثمر رسید تا رویای مجاری بر باد برود و آلمانها بزرگترین بازگشت در فینال جام جهانی را رقم بزنند. در جریان معجزه برن، قدرتی تازه در فوتبال جهان ظهور کرد که هنوز در جمع بزرگان این ورزش قرار دارد و توانسته در سالهای ۱۹۷۴، ۱۹۹۰ و ۲۰۱۴ باز هم جام را بالای سر ببرد. هرچه که بود فوتبال به عنوان نمادی از تحول برای جامعه آلمان ظاهر شد.
در سوی مقابل اما برخی میگویند خشم از شکست و ناامیدیِ پیامد آن، آتش انقلاب در مجارستان را شعلهور ساخت و یک سال بعد، رخدادهای سیاسی در این کشور به وقوع پیوست که بسیاری از ستارگان نسل طلایی فوتبال مجارستان را مجبور کرد که به اسپانیا بروند.