تاریخ انتشار: ۱ آذر ۱۴۰۱ - ۰۷:۴۷

تهران- ایرنا- فرانسه که طی سه قرن بر ۳۵ درصد قاره سیاه مسلط بوده و با استعمار و استثمار، ثروت و معادن کشورهای مختلف آن را به یغما برده، اینک گام در مسیر «استعمار نوین» گذاشته است؛ مسیری که در آن جنبه اقتصادی بر ماجراجویی نظامی غلبه پیدا می کند و سرمایه گذاری اولویت می یابد.

به تازگی «جورجیا ملونی» نخست‌وزیر ایتالیا با نشان دادن عکسی از یک کودک آفریقایی در یک معدن طلا در بورکینافاسو گفت که «طلاهایی که این بچه برای به دست آوردنش از تونل پایین می رود، بیشتر به خزانه دولت فرانسه می رود.»


وی تاکید کرد: «پس راه حل این نیست که آفریقایی ها را به اروپا بیاوریم بلکه راه حل این است که آفریقا را از دست اروپایی هایی که از آن استثمار می کنند، آزاد کنیم و اجازه دهیم آن مردم با آنچه که دارند، زندگی کنند.»

وقتی صحبت از استعمار در آفریقا به میان می‌آید، بی‌درنگ نام فرانسه نیز از ذهن می‌گذرد؛ تراژدی که پس از گذشت چند قرن‌ هنوز ادامه داد.

چندی پیش خبرگزاری «آناتولی» ترکیه نیز در گزارشی نوشت: «جنایات و نسل‌کشی‌هایی که فرانسه در کشورهای تحت مستعمره‌اش به ویژه در قاره آفریقا انجام داده، وجدان جامعه جهانی را جریحه دار کرده‌است.»

در این گزارش به قرن‌ها استعمار این قاره از سوی فرانسوی‌ها اشاره شده: با آغاز استعمارگری فرانسه در سال ۱۵۲۴، این کشور بیش از ۲۰ کشور آفریقایی در غرب و شمال این قاره را اشغال کرد. ۳۵ درصد آفریقا نزدیک به ۳۰۰ سال تحت استعمار فرانسه قرار داشته‌ است.

در آن سال‌ها کشورهایی مانند سنگال، ساحل عاج و بنین به مرکز تجارت برده توسط فرانسه تبدیل شده و همه منابع این مناطق از سوی این کشور به تاراج رفته‌است.

در طول حدود ۵ قرن استعمار فرانسه بر آفریقا و به ویژه پس از جنگ استقلال این کشورها در دوره بعد از جنگ جهانی دوم، آنان با سرکوب شدیدی مواجه شدند که در مجموع بیش از ۲ میلیون آفریقایی کشته شدند. فرانسه همچنین با خشونت تمام، خواست مردم کشورهایی که با وعده اعطای استقلال از طرف این کشور در جنگ جهانی دوم شرکت کرده‌بودند، سرکوب کرد.

خروج از مالی و پایان ماجراجویی نظامی فرانسه در آفریقا

یکی از اهداف جدی فرانسه، تلاش برای ربودن گوی سبقت از سایر کشورها در این قاره همیشه مستعمره است. قاره آفریقا که از دیرباز قربانی استعمار و سیاست‌های توسعه‌ طلبانه غرب بوده، امروز به میدان جنگ دکترین‌های جدید نفوذ تبدیل شده و فرانسه در خط مقدم این رویارویی قرار گرفته؛ اگر چه به دلیل نظم نوین بین‌المللی، به طور چشمگیری از نظامی‌گری فرانسوی‌ها کاسته شده‌است.

فرانسه در حالی چند روز پیش از کشور مالی پس از ۹ سال اشغالگری خارج شد که در کشورهای ساحل عاج، چاد و جیبوتی پایگاه نظامی ثابت دارد. علاوه بر این، فرانسه در پنج کشور ساحل معروف به گروه «جی ۵» شامل موریتانیا، نیجر، چاد، بورکینافاسو و مالی به طور مستقیم مداخله نظامی می‌کند.

۲۴ مرداد ماه ۱۴۰۱ (۱۵ اوت ۲۰۲۲) همزمان با نخستین سالروز خروج نظامیان آمریکا از افغانستان، اقدامی مشابه این بار از سوی فرانسه در مالی، توجه رسانه‌های جهان را به خود جلب کرد.

همزمان شدن خروج نظامیان فرانسه از مالی با شکست راهبرد آمریکا در افغانستان و خروج از این کشور بعد از ۲۰ سال اشغالگری، این سناریو بیش از پیش قوت گرفته که الیزه نیز در این کشور آفریقایی شکست را پذیرفته است؛ ضمن اینکه خروج نیروهای فرانسوی زودتر از برنامه از پیش اعلام شده و آن هم بدون برگزاری مراسمی خاص، بیشتر به شائبه «خروج تلخ توام با شکست» فرانسه دامن می‌زند.

گام پاریس در مسیر استعمار نوین

تا چند سال پیش شرکت‌های فرانسوی تقریبا انحصار تولیدات حاصل از منابع معدنی در مستعمره‌های سابق خود مانند نیجر که یکی از بزرگترین منابع اورانیوم جهان را دارد یا مالی را که سومین تولیدکننده طلا در جهان است در اختیار داشتند.

کارشناسان مسائل بین‌المللی بر این باورند کاری که اکنون فرانسه در آفریقا انجام می‌دهد در واقع «استعمار نوین» است.

پاریس به منظور تحقق این هدف و شکست رقبای خود در قاره آفریقا راهبردهای متفاوتی اتخاذ کرده و نوع سرمایه‌گذاری‌های خود در این قاره را تغییر داده است که از جمله این روش‌ها می‌توان به اعطای وام و کمک‌های بلاعوض به کشورهایی آفریقایی اشاره کرد.

فرانسه به این منظور همچنین اقدام به گسترش تحرکات فرهنگی و اجتماعی همچون استقرار شبکه‌های وابسته به خود یا ایجاد موسسه های غیردولتی و نهادهای حقوق بشری در کشورهای آفریقایی کرده است که مستقیما زیر نظر این کشور هستند. به طور کلی می‌توان ارزیابی کرد که در استعمار نوین فرانسه بر خلاف ادوار گذشته، جنبه اقتصادی بر جنبه نظامی غلبه دارد.

در مجموع، نتیجه کلی سیاست قبلی و کنونی فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی، سیل مهاجران و پناهجویان است که از نقاط مختلف آفریقا به سمت اروپا جریان دارد و اکنون اروپایی ها را به این فکر انداخته است که برای جلوگیری از چنین مهاجرتی باید چه تمهیداتی را اندیشه کنند.