تهران- ایرنا- می‌خواهم از زبان یک قهرمان بین‌المللی درباره تلخ و شیرین‌های پرستاری بگویم؛ همان قهرمانی که سال گذشته نخستین مدال تاریخ تیراندازی جهان را در بازی‌های المپیک توکیو به دست آورد و عزت و امید و افتخار را در دل‌های میلیون‌ها ایرانی زنده کرد.

نامش جواد فروغی است ولی نه آن فروغی که در دهه ۷۰ با تلاوت های کودکانه و قشنگش بسیاری از کودکان و حتی بزرگسالان را به سمت و سوی قرائت قرآن جذب کرد. البته این جواد شباهت هایی با آن جواد دارد. چون خودش می گوید هم در سن و سال و هم در قرائت قرآن با آن جواد شباهت هایی دارد. آن جواد، ۳۰ سال پیش فروغی در تلاوت قرآن در دل های نوجوانان کاشت و این جواد، درخشش و فروغی در سال گذشته آن هم در سرزمین آفتاب و در بازی های المپیک توکیو برای مردم کشورمان به ارمغان آورد.

این جواد درباره آشنایی خود با آن جواد به خبرنگار معارف ایرنا گفت: گاهی که در برنامه ها شرکت می کنم، به من می گویند شما همان فروغی هستید! اولین بار که با جواد فروغی آشنا شدم، در دوره راهنمایی بود. زمانی که از مدرسه به خانه آمدم و دیدم از تلویزیون تلاوت یک قاری نوجوان پخش می شود که زیر آن نوشته بود جواد فروغی، من خیلی خوشحال شدم که همنام این قاری قرآن هستم. مادرم نیز وقتی نام این قاری نوجوان را دید خیلی خوشحال شد و از همان زمان بود که به تلاوت قرآن علاقه مند شدم.

فروغی که از قرآن خواندن های دانش آموزان در دوران دبستان خاطره خوشی دارد، گفت: البته در دوره دبستان هم می دیدم برخی دانش آموزان سر صف قرآن می خوانند و من لذت می بردم. به همین دلیل انگیزه پیدا کردم تا من هم سر صف قرآن بخوانم و این انگیزه بهترین تشویقی بود که مرا به تلاوت قرآن سوق داد.

او از آن زمان گفت که خودش و همکلاس هایش برای گوش کردن به نوار قرآن چه مشکلاتی داشتند و اتفاقا همین گوش کردن ها انگیزه ای شد تا به کلاس های تلاوت قرآن بروند. تلاوت های اساتید مصری همچون عبدالباسط، مصطفی اسماعیل، محمدصدیق منشاوی، راغب مصطفی غلوش و متولی عبدالعال برای فروغی حکم استاد را داشت و او با وجود کمبودها و مشکلات به یادگیری تجوید و قرائت پرداخت.

این فروغی گفت که همین انگیزه ها باعث شد تا برای خواندن قرآن سر صف اعلام آمادگی کند و در کلاس های قرآن روستای خود در هزارانی شهرستان آبدانان حضور پررنگ تری داشته باشد و با دوستان مسجدی خود از زمانی که به دهلران برگشت، فعالیت های خود را در برنامه های مذهبی و فرهنگی ادامه داد و تلاوت خود را بیش از پیش تقویت کرد.

البته او از روی شکسته نفسی می گفت که الان هم یک قاری حرفه ای نیست ولی تلاوت قرآن را از دوره دبیرستان به صورت جدی شروع کرد. گفتم فروغی از امکانات خوبی در شهرستان خود برخوردار نبود یعنی حتی مربی هم نداشت ولی با کسانی که تجربه بیشتری در قرآن خواندن داشتند، رفت و آمد داشت و با شرکت کردن در جلسات قرآنی از راهنمایی های آنان بهره می گرفت. شاید بیشترین بهره فروغی استفاده از سی دی و نوارهای تلاوت قرآن بود که امروز نرم افزارها و سامانه های اینترنتی جای آنها را گرفته است و برای کودکان امروز غریب و ناشناخته است.

اگرچه فروغی شرکت در مسابقات ورزشی و شغل سخت پرستاری را هم دارد ولی همچنان قرائت قرآن را در برنامه های خود دارد و هرچند می گوید قاری حرفه ای نیست ولی بیشتر تلاوت هایش، تقلید از اساتیدی همچون مرحوم شحات و مرحوم متولی عبدالعال است که اهل فن با سختی ها و فراز و فرودهای تلاوت های این قاریان آشنا هستند.

سخن از تیراندازی و مسابقات جهانی شد و خواستم تا آیه ای را در این زمینه تلاوت کند که او به همان آیه معروفی اشاره کرد که رزمندگان دوران دفاع مقدس هنگام تیراندازی به سوی دشمن یا شلیک موشک و خمپاره فریاد می زدند و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی. آیه ۱۷ سوره انفال را می گویم که می فرماید (ای پیامبر!) هنگامی که به سوی دشمنان تیر پرتاب کردی، تو پرتاب نکردی، بلکه خدا پرتاب کرد.

صحبت از روایات هم به میان آمد که فروغی گفت احادیث فراوانی درباره تیراندازی داریم. مثل سفارش پیامبر (ص) به پدران برای یادگیری شنا و تیراندازی فرزندان خود یا روایتی که فرمود بهترین سرگرمی در نزد خدا اسب دوانی و تیراندازی است. برخی احادیث هم اشاره به تیر و کمان دارد. مثلا حضرت علی (ع) فرمود دعا کننده ای که عمل و کردار نیک ندارد، همانند تیراندازی است که بدون کمان تیر را پرتاب می کند.

فروغی با ۴۳ سال، سنی که از خدا گرفته، به عنوان مسن ترین طلایی ایران در تاریخ المپیک لقب گرفته، پس از حمله تروریستی داعش به حرم شاهچراغ (ع) و شهادت جمعی از زائران این حرم، به خانه آرتین سرایداران رفت و مدال طلای مسابقات آزاد تپانچه خود و نیز پیراهن تیم ملی تیراندازی را به نمایندگی از ورزشکاران کشور به او هدیه داد.

در نهایت به سراغ شغل فروغی رفتم و از علت علاقه اش به این شغل پرسیدم که گفت: از دوران راهنمایی به پرستاری علاقه پیدا کردم؛ همان زمان که کمک های اولیه را می دیدم یا تزریقات و پانسمان را در مدرسه انجام می دادند و مصدوم را منتقل می کردند. قرار شد خاطره ای از دوران پرستاری خود بگوید که اینگونه سفره دل را باز کرد و گفت: بیشتر، خاطره تلخ دارم. چون دائم با مریض و مصدوم و زخمی سرو کار داریم ولی یکی از شیرین ترین خاطراتم لحظه بعد از احیای موفقیت آمیز یک بیمار است که برای برگرداندن او که منجر به ریتم قلبی و تنفسی می شود، تلاش می کنیم، به ویژه زمانی که این بیمار، جوانی باشد که خدا زندگی را به او برمی گرداند و سال ها می تواند زندگی خوبی داشته باشد.

او صحبت های خود را با آیه ۳۲ سوره مائده زینت بخش این خاطره خود کرد که هر کس انسانی را از مرگ برهاند و زنده بدارد، گویی همه انسان ها را زنده داشته است.