به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، کتاب دکتر جکیل و آقای هاید با عنوان Dr. Jekyll and Mr. Hyde در سال ۱۹۷۸ منتشر شد. استیونسن رمان دکتر جکیل و آقای هاید را در کابوسی که به ذهنش رسیده بود به دلیل نارضایتی سوزاند اما به سرعت پشیمان شد و دیگر بار آن را سه روزه نوشت و یکی از آثار ماندگار ادبیات جهانی را خلق کرد.
دکتر جکیل و آقای هاید یکی از آثار کلاسیکی است که به شکلی از داستان گوتیک رسمیت میبخشد و به عنوان الگوی داستانهایی دارای شخصیتهایی با هویت دوگانه و حتی نوع داستان ابرقهرمانی که مبنای اصلی کمیک استریپ را میسازند شناخته میشود.
کتاب دکتر جکیل و آقای هاید و دو داستان دیگر را در حالی انتشارات ققنوس منتشر کرده است که این کتاب با عنوان دکتر جکیل و مسترهاید توسط انتشارات مرکز و در سال ۱۴۰۱ و با عنوان دکتر جکیل و آقای هاید در انتشارات افق در سال ۱۴۰۱ (چاپ چهارم و پنجم)، دکتر جکیل و آقای هاید توسط انتشارت افق در سال ۱۳۹۸، در سال ۱۴۰۱ توسط انتشارات محراب قلم، توسط نشر کتاب پارسه در سال ۹۸، توسط انتشارات سایه گستر در سال ۹۹ و انتشارات دبیر در سال ۱۳۹۸ منتشر شدهاست.
رابرت لوئیس بالفور استیونسون، زاده ۱۳ نوامبر ۱۸۵۰ و درگذشته ۳ دسامبر ۱۸۹۴، رماننویس، شاعر، مقالهنویس و سفرنامهنویس اسکاتلندی بود. او در شهر ادینبورگ اسکاتلند به دنیا آمد و در سال ۱۸۵۷، به مدرسه هندرسون رفت اما به خاطر وضعیت بد جسمانی تنها چند هفته در آن جا دوام آورد و تا سال ۱۸۵۹ به مدرسه بازنگشت.
استیونسون در اکتبر ۱۸۶۴ به دنبال بهبود وضعیت سلامتیاش، به مدرسه خصوصی رابرت تامسون رفت و سه سال بعد برای تحصیل در رشته مهندسی به دانشگاه ادینبورگ وارد شد. او خیلی زود وارد حلقههای ادبی لندن شد و با نویسندگان معاصر بسیاری آشنا شد و خودش نیز آثار موفقی خلق کرد.
رابرت لوئیس استیونسون در سال ۱۸۹۴ در حالی که داشت با همسرش صحبت میکرد و در بطری نوشیدنی را باز می کرد، ناگهان از همسرش پرسید: «این چی بود؟ آیا صورتم عجیب به نظر میرسد؟» و از حال رفت. او چند ساعت پس از این اتفاق در سن ۴۴ سالگی جان خود را از دست داد.
قسمتی از متن کتاب
تماس دستش خون را در رگهایم منجمد کرد؛ او را عقب راندم و گفتم: «صبور باشید آقا. گویا فراموش کردهاید هنوز افتخار آشنایی با شما را نیافتهام. بفرمایید بنشینید.» سپس، نشانش دادم چه باید بکند، و خودم هم روی صندلی همیشگیام نشستم و، علیرغم اینکه دیروقت بود و با وجود نگرانیهای ذهنی معمولم و وحشتی که از مهمانم داشتم، با همان شیوه مودبانه متداولی که بیماران از من می بینند رفتار کردم.
او کاملا با نزاکت پاسخ داد: «عذر میخوام دکتر لنیون. کاملا صحیح میفرمایید. بیتابیام باعث شد از دایره ادب خارج شوم. بنا به درخواست همکارتان، دکتر هنری جکیل، در مورد موضوع با اهمیتی اینجا آمدهام و طبق آنچه میدانم...» درنگ کرد و دستش را بر گلویش گذاشت؛ واضح بود، برخلاف رفتار خوددارانهاش، با حالت جنونآمیزی دست به گریبان است. «میدانم کشویی هست...»
در این لحظه، از تردیدی که گریبان مهمانم را گرفته بود و شاید از کنجکاوی فزاینده خودم متاثر شدم.
با اشاره به کشو، که پشت میز روی زمین قرار داشت و هنوز ملافهپیچ بود، گفتم: «آنجاست آقا.»
به سمتش هجوم برد و بعد مکث کرد و دستش را روی قلبش گذاشت. صدای دندون قروچههایش را میشنیدم که ناشی از حرکت متشنج فکش بود. چهرهاش چنان رنگ باخته بود که با دیدنش هم نگران جانش شدم و هم نگران سلامت عقلش.
کتاب دکتر جکیل و آقای هاید و دو داستان دیگر نوشته رابرت لوییس استیونسون و ترجمه مهرداد وثوقی در ۲۲۸ صفحه و شمارگان ۱۱۰۰ نسخه با قیمت ۹۵ هزار تومان در سال ۱۴۰۱ توسط انتشارات ققنوس منتشر شد.