این فیلم ۶۰ دقیقهای بیانگر احترام ساکنان درهای به نام گودین است به همه عناصر طبیعت از آب و خاک گرفته تا نخلستانهای حاصلخیز است. در میان این ساکنان نقش و تاثیرگذاری پیرمردی با نام غلام قادر برجسته میشود. در زمانی که همه درختها و کپرهایشان را میفروشند او تسلیم تهدیدها نمیشود و تصمیم به ماندن در گودین میگیرد.
مستند اسپانک از یک سو نقش مخرب تکنولوژی بر طبیعت را به تصویر میکشد و از سوی دیگر به موضوع بیعدالتی علیه سیاهپوستان میپردازد. سیاهپوستان به گفته راوی فیلم از امکانات برابر برخوردار نبوده و مدتی تحت ظلم و ستم زندگی کردهاند.
او در جایی اشاره میکند که سیاهان در گذشته حتی اجازه انتخاب همسر را نداشتهاند، ولی سعی میکردند در بین خودشان عدالت را رعایت کنند. این مستند در نمایش آداب و رسوم مردم منطقه گودین موفق است. قابهایی که از مراسم پایکوبی بچهها در مراسم عروسی و ریختن خرماهای زرد و قرمز داخل دریا میبینیم، تصویری از مناسک و سبک زندگی آن منطقه را ارائه میدهد.
غلام قادر که نمیخواهد سرزمین پدریاش را ترک کند، مجبور است به جنگ مهندسان سدساز برود. اما در نهایت مهندسان و مدیران در این جنگ نابرابر پیروز میشود و خفگی نخلها را رقم میزنند. کپرهای تخریب شده با بولدزور و نخلهای زیر آب رفته حکایت از شکست پیرمرد و پیروزی تکنولوژی ویرانگر دارند.
نقطه قوت فیلم نمایش تنهایی پیرمرد در دل یک نخلستان است که در این مسیر جذابیت بصری مناسبی را هم به نمایش میگذارد. اسپانک با حذف برخی سکانسهای زاید و بهرهگیری از ضرباهنگی سریعتر میتواند قصهاش را روانتر برای مخاطب روایت کند.
در خلاصهی داستان این مستند آمده است: غلام قادر از ماهیگیران سیاهپوست سواحل مکران است که سفیدها اجازهی استفاده از اسکله را به آنها نمیدهند. آنها در ساحلی شنی و بدون امکانات به نام ساحل سیاهان روزگار میگذرانند.