با وجود اینکه سال ها خاورمیانه و به ویژه کشورهای خلیج فارس به دلایل متعدد جولانگاه آمریکا بود،اما شواهد جدید نشان می دهد که این منطقه از جهان در حال فاصله گرفتن از آمریکا و نزدیک شدن به چین و روسیه است.
درچنین شرایطی چین فرصت را غنیمت شمرده وطبق یک اصل قدیمی مائو تسه تونگ رهبرفقیداین کشور"هرجا دشمن پیشروی کند،ما عقبنشینی میکنیم. آنجا که دشمن عقب نشینی می کند ما پیشروی می کنیم"، به تدریج جای خالی آمریکا را پر می کند.
باید در نظر داشت که از آغاز فعالیت "جو بایدن" به عنوان رئیس جمهوری آمریکا، اکثر کشورهای خاورمیانه و خلیج فارس راه دیگری را در قبال این کشور در پیش گرفته و تعاملات خود را با چین و روسیه به شدت تقویت کرده اند.
آنها در مقاطع مختلف به خصوص در سال های اخیر متوجه خطر تکیه به آمریکا شده اند و از این رو تلاش می کنند تا عناصر قدرت در کشور خود را با عامل های چین و روسیه نیز تقویت کنند.
با هر روند جدید در جامعه بین المللی از نفوذ آمریکا در خاورمیانه کاسته می شود، اما در مقابل پایگاه های تجاری-اقتصادی و سیاسی چین و حتی روسیه در کشورهای یادشده در حال تقویت هستند.
حضور ناموفق آمریکا از افغانستان و خروج پس از ۲۰ سال اشغال و ایجاد مشکلات فراوان برای مردم این کشور و رفتار غیرمنطقی در اوکراین و تغییر رفتار واشنگتن با کشورهای منطقه برای رهبران خاورمیانه پیام جدی داشت و آنها با نگرانی سعی می کنند به تدریج از مدار القائات واشنگتن خارج شوند.
نشانه های این تغییر جهت سیاسی در خاورمیانه و قطب نمای آن در سال های اخیر را به راحتی می توان در نوع استقبال مقامات منطقه از رهبران آمریکا و چین مشاهده کرد.
مثلا تصویر سلام خشک و غیردوستانه بایدن در دیدارش با "محمد بن سلمان" ولیعهد عربستان در ریاض و استقبال گرم سعودی ها از شی جی پینگ، رئیس جمهوری چین در سفر چهارشنبه گذشته (۱۶ آذر ۱۴۰۱) او به ریاض این تغییر سیاست ها در خاورمیانه را کاملا به نمایش می گذارد.
دست دادن مودبانه، همچنین کمی با شکوه بن سلمان با رهبر چین– هنگامی که او به فرودگاه بین المللی "ملک خالد" رسید، پرواز ۷ فروند جنگنده عربستان به نشانه احترام و نمایش رنگ های قرمز و سبز به نشانه رنگ پرچم های ملی هر دو کشور هنگام پرواز در آسمان همه نشانی از اوج حرمت گذاری سعودی ها برای این سفر بود.
طبق گزارش ها، علاوه بر دیدارهای معمول دو جانبه میان رهبران عربستان و چین، ولیعهد سعودی همچنین دو نشست دیگر را با حضور تعدادی از سران کشورهای عربی برای مهمان خود ترتیب داد و این اتفاقات گویای یک تحول جدی در میان کشورهایی است که متحد راهبردی و سنتی آمریکا در خاورمیانه بودند.
در چنین شرایطی چین نمی تواند به طور کامل کنشگری عربستان سعودی در میان اعراب و در عرصه بین المللی را نادیده بگیرد و به همین دلیل شی جین پینگ، برای برگزاری سه نشست سران شامل «نشستهای سران میان چین – عربستان»، «چین- کشورهای حوزه خلیج فارس» و «چین- کشورهای عربی» عازم ریاض شد.
در چنین شرایطی باید گفت جایگاه ریاض در میان برخی کشورهای جهان عرب در نگاه چین ، پکن را به این تفسیر ارزیابی رهنمون کرده که روابط حسنه با عربستان، تسهیل کننده حفظ مراودات سازنده با دیگر کشورهای عربی است.
در واقع دستیابی چین به کشورهای عربی برای شی جین پینگ یک بازی با حاصل جمع صفر نیست، چون تحولات اخیر نشانه های خاصی است از اینکه روابط بین واشنگتن و ریاض تیره شده است – به ویژه از زمانی که ریاض از افزایش تولید نفت خود برای تحریم شدید نفت غرب علیه روسیه خودداری کرد.
حتی بعد از رویگردانی آمریکا از رهبران کشورهای حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی، مدتی است که آنها به دنبال شرکای جدید برای همکاری هستند، به ویژه از زمانی که بایدن در جریان مبارزات انتخاباتی با اعلام اینکه"میخواهد محمد بن سلمان، استاد ارههای استخوان را در سیاست بینالملل به یک «پریا» تبدیل کند."
آنها از اوضاع به وجود آمده بسیار ناراضی بودند و سرانجام بعد از آنکه آمریکا به طور فزاینده ای بر مبارزه قدرت خود علیه چین تمرکز کرد، سعی کردند به رقیب واشنگتن روی آورند.
با چنین نگاهی بی دلیل نیست که بر اساس توافق ها بعمل آمده در ریاض میان رهبران سعودی و چین قرار شد حتی خرید و فروش نفت و گاز بین چین و همه این کشورها به یوان واحد پول چین انجام شود و این خود نشانه ای دیگر از تنزل شدید نفوذ اقتصادی آمریکا در منطقه و حتی جهان است.
عربستان سعودی دیگر نفت زیادی به آمریکا نمی فروشد و اکنون پس از روسیه بزرگترین تامین کننده نفت چین است و طبق گزارش دو هفته قبل روزنامه آمریکایی "وال استریت ژورنال" درحال مذاکره با چین برای تسویه فروش آتی نفت به یوان است و این بدان معنی است که چین نقش دلار آمریکا به عنوان ارز ذخیره جهانی و موقعیت آمریکا به عنوان ابرقدرت مالی بلامنازع را به طور جدی به خطر می اندازد.
برای بایدن، این واقعیت که ولیعهد عربستان با مسکو همکاری کرد و تولید نفت را پیش از انتخابات میان دوره ای آمریکا کاهش داد و منجر به تورم ناپایدار در این کشور شد، چندان خوشایند نیست.
البته، برخی کارشناسان از بین رفتن نفوذ کامل آمریکا در شبه جزیره عربستان را غیرممکن و به ضرر رهبران کشورهای منطقه هم می دانند، چون نیروهای مسلح آنها عمدتاً مبتنی بر محصولات دفاعی آمریکا است و حتی آمریکا در این کشورها دارای پایگاه های متعدد نظامی است، به همین دلیل آنها همچنان به همکاری با آمریکا وابسته هستند و روابط اقتصادی کاملا نزدیکی با آمریکا دارند.
در هر صورت رویدادها در منطقه یکی پس از دیگری به ضرر آمریکا رقم می خورند و این به منزله شکل گیری یک نظم نوین جهانی و چند قطبی شدن قدرت در منطقه و جهان است که به تدریج جایی برای انحصار قدرت قبلی یعنی آمریکا نخواهد بود.
پس چین هم به دلایل ژئوپلیتیکی در منطقه ای که واشنگتن آن را حوزه نفوذ خود میداند، سعی خواهد کرد با همراهی برخی دول و ملل منطقه در برابر تلاشهای آمریکا از خود مقاومت نشان دهد و این امر اساسا به این دلیل است که حتی نزدیک ترین متحدان آمریکا از این کشور روی گردان هستند؛ درست در شرایطی که واشنگتن در تلاش است تا همپیمانانش را برای تشکیل نیرویی جهت مهار چین با یکدیگر متحد کند و چنین برخوردهایی نشان از آن دارد که تعداد کمی از این متحدان دنباله روی واشنگتن هستند.
"مارتین ژاک" ستون نویس روزنامه "گلوبال تایمز" چین در این ارتباط معتقد است آمریکا منزوی کردن چین را از آنچه پیش بینی می کرد، به مراتب دشوارتر می بیند، چون یک جهان غیرغربی در حال ظهور است آن هم در شرایطی که آمریکا رو به افول است و از روزهایی که واشنگتن می توانست هر آنچه می خواست، عملی کند، گذشته است! "
وی ادامه داد، در چنین شرایطی باید گفت که شکاف فزاینده بین آمریکا و متحدانش به تدریج به روال زمان تبدیل خواهد شد؛ در شرایطی که بایدن به دنبال ایجاد اتحاد بین متحدانش برای مبارزه با چین است، در حقیقت در حال متلاشی کردن نظام این اتحاد نیز هست.
برخی دیگر از کارشناسان سیاسی با اشاره به این که چینی ها برای پیشبرد برنامه جهانی خود بسیار با حوصله بازی می کنند، معتقدند، پکن در ماجرای جنگ اوکراین نیز به رغم مخالفت با سیاست های غرب و ناتو، طرفداری قابل توجهی از روسیه نکرد تا شرایط خود را وارد چرخه تنش بین المللی نکنند، چراکه این تنش بین المللی می توانست در رابطه با اعراب و یا دیگر کشورهای متمایل به غرب به عنوان مانع عمل کند.
در چنین شرایطی باید گفت که مقام های چینی با توجه به اوضاع و تحولات در منطقه و جهان و در پیروی از برخی اصول سیاسی پیش گفته خود بشدت به دنبال اجرایی کردن آنها و استفاده از فرصت هایی است که می تواند سیاست های این کشور را برای رقابت و مقابله با آمریکا هر چه سریع تر عملی کند.
این واقعیت که با افزایش رقابت آمریکا و چین، هژمونی آمریکا در خلیج فارس به طور فزاینده ای در حال کاهش است به معنای جا به جایی قدرت بدون در نظر گرفتن ابعاد تاریخی و جایگاه آن در منطقه است.
به همین دلیل تحلیلگران سیاسی این واقعیت را که چین خواهان گسترش همکاری با کشورهای عربی است کاملاً به موقع ارزیابی می کنند و آن را یک گام بزرگ برای پکن جهت گسترش نفوذ در منطقه ای می دانند که برای دهه ها قلمرو هژمونیک انحصاری ایالات متحده به شمار می رفت.
در واقع امروزه دولت چنین با کاهش فعالیت های واشنگتن در منطقه طبق یک اصل قدیمی مائو عمل میکند، یعنی "هر جا دشمن پیشروی کند، ما عقب نشینی میکنیم. آنجا که دشمن عقب نشینی می کند ما پیشروی می کنیم”.