جامجهانی فوتبال که دههها است همچون رقابتهای المپیک هر چهار سال یک بار نگاه میلیونها نفر را به خود خیره میکند، هر چند رخدادی ورزشی است اما از تحولات زمانه خود برکنار نبوده و نیست. برگزاری بیستودومین دوره جام جهانی بهانهای است برای اینکه این رویداد را از زاویهای که کمتر مورد توجه قرار گرفته و با توجه به مهمترین وقایع سیاسی، اجتماعی و تاریخی مرتبط با آن روایت کنیم.
میزبان و رویایی که مبدل به کابوس شد
جام جهانی ۲۰۰۶ از ۹ ژوئن تا ۹ جولای در آلمان شد؛ تورنمتی که کیفیت بالای تیمهای حاضر، برگزاری مسابقات جذاب و دیدنی، رخدادن اتفاقات جالب و گاهی جنجالی و در کنار همه این موارد، میزبانی فوقالعاده آلمان باعث شد جامجهانی ۲۰۰۶ به یکی از جذابترین و فراموشنشدنیترین جامهایجهانی تاریخ تبدیل شود.
میزبان آمده بود تا غرور ملی ژرمنها را به قله برساند اما در دقیقه ۱۱۹ دیدار نیمه نهایی با ایتالیا، پاس آندرهآ پیرلو به گروسو و ضربه کاتدار پای چپ این مدافع به تور دروازه آلمانیها چسبید و رویای صعود به فینال را تبدیل به کابوسی هولناک ساخت. تنها ثانیههایی، بعد روی ضدحمله برقآسای ایتالیاییها و پاس جیلاردینو، آلساندرو دلپیرو به زیبایی هرچه تمامتر دروازه ژرمنها را برای بار دوم گشود و تیرخلاص را بر پیکر بیجان آلمان زد تا به دیدار ردهبندی قانع شود.
فینال نصیب لاجوردیپوشان و بازیکنان کهنهکار فرانسه با ریموند دومنک سرمربی خرافاتی آنها شد؛ فینالی که قرار بود به یکی از جذابترین و تاریخیترین مسابقات فوتبال تبدیل شود اما برای ستاره فرانسویها تلخ و تلختر اتفاق افتاد.
زینالدین زیدان یا همان زیزو اسطوره فوتبال فرانسه آمده بود تا در آخرین مسابقه رسمی فوتبال خود حکم قهرمانی را امضا کند و دلپذیرترین پایان ممکن را برای خود رقم بزند اما همیشه آخر هر چیزی خوب تمام نمیشود.
زیدان و ضربه چیپ با طعم تلخ اخراج
ورزشگاه المپیک برلین میزبان دیدار فرانسه و ایتالیا بود؛ دیداری که با قضاوت هوراسیو الیزوندو شروع شد و ایتالیا آمده بود تا مانند یک تیم دیوانه بازی کند. به گفته بوفون، اتزوریها فکر میکردند میتوانند برابر هرکسی پیروز باشند. برای همین هم میخواستند جام را با خود به خانه ببرند اما در همان دقیقه پنج بازی به دلیل خطای ماتراتزی بر مالودا، داور نخستین پنالتی را برای فرانسه سوت زد تا به یکی از به یکی از خاصترین پنالتیهای تاریخ فوتبال تبدیل شود.
زیزو مقابل بوفون افسانهای قرار گرفته بود و وقت وقت هنرنمایی ستاره فرانسه بود، اگرچه حریف هم وزن و اعتباری داشت اما یک ضربه چیپ محشر کافی بود تا دروازه آتزوری باز شود. در ادامه و در دقیقه ۱۹ گل تساوی وارد دروازه فرانسه شد تا همه چیز به تساوی کشیده و بازی شاهد وقت اضافه باشد.
بازی شاهد چندین برخورد خشن و گفتوگوهای نهچندان محترمانه میان ماتراتزی و زیدان بود تا اینکه در دقیقه ۱۱۰ طاقت زیزو فرانسوی به سر آمد و یکی از مهمترین صحنههای ادوار جامجهانی را خلق کرد، آن هم هنگامی بود که با ضربه سری محکم ماتراتزی را نقش بر زمین کرد. داور آرژانتینی هم بدون هیچ درنگ کارت قرمز خود را در مقابل چشمان ستاره فرانسویها قرار داد تا بازی را برای او تلخ همچون قرابه زهری کند.
زیدان چرا ماتراتزی را نقش بر زمین کرد؟
پس از آن، بسیاری از رسانهها نسبت به آنچه ماتراتزی به زیدان گفته بود گمانهزنی کردند. مدافع تیم ملی ایتالیا ۱۰ سال بعد از آن واقعه گفت: تصمیم داشتم در این خصوص کتابی بنویسم چون همه از من در این باره می پرسیدند. آنچه من گفتم واقعا احمقانه بود اما سزاوار چنین واکنشی از جانب زیدان نبودم. در رم، ناپل، تورین، میلان و یا پاریس شما حرف هایی بدتر از این می شنوید.
ماتزاتزی اذعان کرد: آنچه من به زیدان گفتم در خصوص خواهرش بود و نه مادرش. مادر من وقتی که تنها ۱۵ سال سن داشتم فوت شد بنابراین من هیچ وقت به مادر او دشنام نمیدادم. هرگز نفهمیدم چرا آن اتفاق تا بدین حد حالت زشتی به خودش گرفت. تنها چیزی که من از آن روز به خاطر می آورم گلهایی بود که به ثمر رساندم.
فرانسه بدون ستاره بازی را به اتمام رساند تا در ضربات پنالتی در مصاف با لاجوری پوشان قرار بگیرد، پیرلو، ماتراتزی، دروسی، دلپیرو و گروسو پنج پنالتی ایتالیا را به ثمر رساندند و در مقابل، ویلتورد، آبیدال و سانیول پنالتیهای خود را تبدیل به گل کردند اما ترزگه پنالتی دوم تیمش را خراب کرد تا حکم قهرمانی ایتالیا در شبی که شب زیزو نبود، امضا شود. بدین ترتیب تیم همیشه مدعی ایتالیا برای چهارمین بار جام قهرمانی را به خانه برد.
البته درخشش زیدان در آخرین بازیهایش در میدانهای فوتبال سبب شد تا کارشناسان کمیته فنی فیفا او را به عنوان بهترین بازیکن جام جهانی معرفی کنند و توپ طلایی این رقابتها را با احترام تقدیم ستاره فرانسوی کردند.
در «جام جهانی ۱۹۳۸؛ در منگنه نازیسم، به کام فاشیسم» گفتیم چگونه نخستین ادوار جام جهانی زیر سایه جنگطلبی رهبران اروپا قرار گرفت اما سقوط آنان سبب نشد بلافاصله شرایط به زمان پیش از جولان هیتلر، موسولینی و ژنرال فرانکو برگردد.
فوتبال و جام جهانی همچنان تحت شعاع آثار جنگ و کشمکشهای سیاسی قرار گرفت و آنچنان که در «جام جهانی ۱۹۵۰؛ فرودستان هندی و رویای بربادرفته» و «جام جهانی ۱۹۵۴؛ ظهور و سقوط قدرتها» روایت شد، با مباحث مربوط به «شمال _ جنوب» در معادلات روابط بینالملل و تقابل اغنیا و فقرا گره خورد.
در ادامه، «ژوست فونتین» فرانسوی با ۱۳ گل در «جام جهانی۱۹۵۸؛ آقای گل پَرپَر شده» لقب گرفت و در «جام جهانی ۱۹۶۲؛ بیرحمانهترین بازی فوتبال» در سانتیاگو پایتخت شیلی به نمایش گذاشته شد و اما در «جام جهانی۱۹۶۶؛ توفانی زرد که از اردوگاه کار اجباری سر در آورد»، همان بازیکنان تیم ملی کره شمالی بودند که بعد شگفتیساز شدن در یک چهارم نهایی ناکام ماندند و پس از بازگشت به کشورشان به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شدند.
با رنگی شدن فوتبال روی صفحه میلیونها تلویزیون، «جام جهانی ۱۹۷۰؛ خداحافظی شادترین اسطوره فوتبال» هنرمندی پله اسطوره فوتبال جهان را واضحتر به تصویر کشید. چهار سال بعد از آن یعنی «جام جهانی ۱۹۷۴؛ دو آلمان در یک مستطیل سبز» ظاهر شدند و به دنبال آن «جام جهانی ۱۹۷۸؛ قهرمانی که شکنجهگر و زندانی را لحظهای همبسته کرد» ماجرای قهرمانی آرژانتینیها در فضای پرالتهاب سیاسی بود.
«جام جهانی ۱۹۸۲؛ هنرنمایی چگوارای فوتبال» دکتر سوکراتس چشم میلیونها نفر را خیره کرد تا پس از آن نوبت به مارادونا دیگر نابغه فوتبال برسد و این فریاد پرطنین شود؛ «جام جهانی ۱۹۸۶؛ دیهگو تو بهترینی».
صحنه ماندگار دوره بعدی «جامجهانی ۱۹۹۰؛ ظهور استعدادی تازه اما شکننده/اشکهایی که مردم را عاشق فوتبال کرد» بود. سیزدهمین زاویه کمتر دیده شده هم به «جامجهانی ۱۹۹۴؛ پاسخ گل به خودی با گلوله» اختصاص یافت.
«جام جهانی ۱۹۹۸؛ سیاسیترین بازی در پایان قرن» برای میلیونها ایرانی یادآور بازگشت ایران به جام پس از دههها دوری از بزرگترین رقابت فوتبالی جهان بود.
اولین جام جهانی هزاره جدید میلادی هم با این پرسش همراه بود؛ «جام جهانی ۲۰۰۲؛ آیا بزرگترین تبانی تاریخ فوتبال اتفاق افتاد؟»