جامجهانی فوتبال که دههها است همچون رقابتهای المپیک هر چهار سال یک بار نگاه میلیونها نفر را به خود خیره میکند، هر چند رخدادی ورزشی است اما از تحولات زمانه خود برکنار نبوده و نیست. برگزاری بیستودومین دوره جام جهانی بهانهای است برای اینکه این رویداد را از زاویهای که کمتر مورد توجه قرار گرفته و با توجه به مهمترین وقایع سیاسی، اجتماعی و تاریخی مرتبط با آن روایت کنیم.
میهمانانی که میزبان را بر سر ذوق آوردند
برزیل در حالی میزبانی جام جهانی ۲۰۱۴ را قبول کرده بود که با رکود اقتصادی مواجه بود و بعد از جام با اعتراضهای گسترده مردمی روبرو شد که تیمشان در خانه به جای بردن جام، مقابل آلمانیها تحقیر شده بود. حالا در ۲۰۱۸ روسیه با سابقه میزبانی المپیک، میزبانی جام جهانی فوتبال را هم عهدهدار شده بود. معترضان روس البته به همان شیوهای که برزیلیها علیه میزبانی کشورشان دست به اعتراض زده بودند، علیه دولتشان اعتراض نمیکردند و ولادیمیر پوتین میخواست با این میزبانی همبستگی بیشتری میان مردم کشورش ایجاد کند. از دید برخی شاید پوتین به تنها چیزی که فکر میکرد سیاست بود و بس. البته نباید از یاد برد که میزبانی جام جهانی پوششی عالی برای صرف کردن بودجه عمومی یک کشور در جهت بهبود زیرساختها به دور از بروکراسی و نظارت بر نحوه هزینه این پولها است.
بسیاری درباره شرایط این جام جهانی نوشتند شرایط اقتصادی در روسیه آنچنان مطلوب نبود و شمار قابلتوجهی نسبت به این میزبانی بیدل و دماغ بودند. آنها یک هفته مانده به شروع جام جهانی شور و هیجان زیادی نداشتند، انگار جام جهانی را قبول نکرده بودند و بدون اهمیت به کارهای روزمره خود میپرداختند. حتی تا شب افتتاحیه اسپانسرها نتوانسته بودند غرفههای خود را مقابل ورزشگاه لوژنیکی کامل کنند و کارگران مشغول کار بودند.
با این حال، ورود هواداران از سراسر جهان شور و هیجانها را نه تنها به ورزشگاهها بلکه به خیابانها کشاند و حالا مردم روسیه راهی جز استقبال از آنها نداشتند. روسها با هواداران مختلف عکس یادگاری میگرفتند و آنها به خوردن بستنی، نوشیدنی و انواع خوراکیهای روسی میهمان میکردند.
طرفدارانِ فوتبال منهای سیاست
حالا هواداران فوتبال از سراسر جهان به روسیه آمده بودند. آنها میخواستند برکنار از سیاست و سیاستبازی فقط فوتبال زیبا تماشا کنند. از کانادا که فاصله بسیار زیادی تا روسیه داشت و حتی تیمش هم به جام جهانی راه پیدا نکرده بود تا دورترین کشورهای آفریقایی و حتی فلسطین اشغالی که بخشی از آن همچنان درگیر جنگ بود، از هواداری که از آمریکا آمده بود و به ایرانیها میگفت فارغ از تمام مسائل سیاسی ما با یکدیگر دوست هستیم تا برزیلیهایی که می خواستند جام را به خانه خود ببرند و موفق نشدند.
همه و همه آمده بودند؛ شهروندانی از سراسر جهان که کنار هم به چیزی جز فوتبال فکر نمیکردند، آنها در کنار هم در خیابانهای مسکو و کوچه پس کوچههای سنپترزبورگ، کازان و سوچی قدم میزدند و تفریح میکردند و تنها به موفقیت تیم محبوبشان فکر میکردند و این شرایط بود که سیاست را از فوتبال جدا میکرد اما سیاست نمیخواست که راهی جداگانه داشته باشد و مدام دستدرازی میکرد.
سه رئیسجمهور با سه وضعیت متفاوت در مراسم اهدای مدال و جام
مگر میشود تصور کرد سیاستمداران نسبت به جام جهانی بیتفاوت باشند و به دنبال استفاده از آن نباشند. سیاست اسب وحشی است که هر کجا میتازد، شیر درندهای است که میخواهد همیشه سلطان باشد و گرگی است که هر گله گوسفندی را میخواهد بدرّد. هیچ فیستیوال فرهنگی، ورزشی و اجتماعی را نمیتوان دید که از دستدرازی سیاست در امان بوده باشد، چه برسد به اینکه جام جهانی باشد که بسیار پر طرفدار است.
فینال جام جهانی ۲۰۱۸ در روسیه است، فرانسه زیر باران قهرمان شده است و چه از این بهتر برای امانوئل مکرون که در کنار تیم ملی کشورش برای رهبران جهان فخرفروشی کند، مخصوصا که ولادیمیر پوتین هم حاضر باشد.
برخلاف دو رئیس جمهور کشور میزبان و قهرمان، کولیندا کیتاروویچ رئیس جمهور سابق کرواسی (۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰) در حالی که لباس تیم ملی فوتبال کشورش را بر تن کرده بود شاید به اندازه تیم قهرمان خوشحالی کرد. او در مراسم اهدای جام با تک تک بازیکنان کرواسی و حریف برخورد گرم و محترمانهای داشت. هم از بازیکنان کرواسی دلجویی کرد و هم به فرانسه و مکرون تبریک گفت تا تصویرگر گونهای متفاوت از سیاستورزی باشد.
اگرچه بالا بردن جام به دست خانواده فوتبالیها انجام شد و دیدیه دشان و شاگردانش بودند که هیجان را روی سکوها بردند اما این سیاست بود که رنگ بر جام طلایی پاشیده بود و نشان داد که هیچگاه دستبردار از فوتبال نخواهد شد اگرچه خود فوتبالیها هم گاهی متوجه برنامهریزی سیاست برای آنها نخواهند شد اما سیاست میداند که چگونه مهرههایش را در مستطیل سبز بچیند تا بتواند تا آنجایی که ممکن است از آن استفاده ببرد مانند چتری که زیر بارش شدید مراسم تنها روی سر پوتین و نه همتایان فرانسوی و کروات او قرار گرفت.
در «جام جهانی ۱۹۳۸؛ در منگنه نازیسم، به کام فاشیسم» گفتیم چگونه نخستین ادوار جام جهانی زیر سایه جنگطلبی رهبران اروپا قرار گرفت اما سقوط آنان سبب نشد بلافاصله شرایط به زمان پیش از جولان هیتلر، موسولینی و ژنرال فرانکو برگردد.
فوتبال و جام جهانی همچنان تحت شعاع آثار جنگ و کشمکشهای سیاسی قرار گرفت و آنچنان که در «جام جهانی ۱۹۵۰؛ فرودستان هندی و رویای بربادرفته» و «جام جهانی ۱۹۵۴؛ ظهور و سقوط قدرتها» روایت شد، با مباحث مربوط به «شمال _ جنوب» در معادلات روابط بینالملل و تقابل اغنیا و فقرا گره خورد.
در ادامه، «ژوست فونتین» فرانسوی با ۱۳ گل در «جام جهانی۱۹۵۸؛ آقای گل پَرپَر شده» لقب گرفت و در «جام جهانی ۱۹۶۲؛ بیرحمانهترین بازی فوتبال» در سانتیاگو پایتخت شیلی به نمایش گذاشته شد و اما در «جام جهانی۱۹۶۶؛ توفانی زرد که از اردوگاه کار اجباری سر در آورد»، همان بازیکنان تیم ملی کره شمالی بودند که بعد شگفتیساز شدن در یک چهارم نهایی ناکام ماندند و پس از بازگشت به کشورشان به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شدند.
با رنگی شدن فوتبال روی صفحه میلیونها تلویزیون، «جام جهانی ۱۹۷۰؛ خداحافظی شادترین اسطوره فوتبال» هنرمندی پله اسطوره فوتبال جهان را واضحتر به تصویر کشید. چهار سال بعد از آن یعنی «جام جهانی ۱۹۷۴؛ دو آلمان در یک مستطیل سبز» ظاهر شدند و به دنبال آن «جام جهانی ۱۹۷۸؛ قهرمانی که شکنجهگر و زندانی را لحظهای همبسته کرد» ماجرای قهرمانی آرژانتینیها در فضای پرالتهاب سیاسی بود.
«جام جهانی ۱۹۸۲؛ هنرنمایی چگوارای فوتبال» دکتر سوکراتس چشم میلیونها نفر را خیره کرد تا پس از آن نوبت به مارادونا دیگر نابغه فوتبال برسد و این فریاد پرطنین شود؛ «جام جهانی ۱۹۸۶؛ دیهگو تو بهترینی».
صحنه ماندگار دوره بعدی «جامجهانی ۱۹۹۰؛ ظهور استعدادی تازه اما شکننده/اشکهایی که مردم را عاشق فوتبال کرد» بود. سیزدهمین زاویه کمتر دیده شده هم به «جامجهانی ۱۹۹۴؛ پاسخ گل به خودی با گلوله» اختصاص یافت.
«جام جهانی ۱۹۹۸؛ سیاسیترین بازی در پایان قرن» برای میلیونها ایرانی یادآور بازگشت ایران به جام پس از دههها دوری از بزرگترین رقابت فوتبالی جهان بود. اولین جام جهانی هزاره جدید میلادی هم با این پرسش همراه بود؛ «جام جهانی ۲۰۰۲؛ آیا بزرگترین تبانی تاریخ فوتبال اتفاق افتاد؟» و ادوار بعدی یعنی «جام جهانی ۲۰۰۶؛ تلخترین پایان برای زیدان»، «جام جهانی ۲۰۱۰؛ عبور ماتادورها از خارزار لالههای نارنجی» و «جام جهانی ۲۰۱۴؛ افتخار بزرگ ژرمنها مانند بوی عطری گذرا» رقم خورد.