سال ۲۰۲۲ هم به سرآمد؛ سالی که در آن ایران هم مانند بسیاری دیگر از کشورها رویدادهای بسیاری را از سر گذراند؛ رویدادهایی که صدای بلند رسانههای غربی در روایتسازی از آنها، تصویری برساخته و دستکاری شده از کشورمان در سطح جهان ترسیم کرد.
در دنیایی که حکومتها از رسانهها به عنوان ابزاری برای انگارهسازی و تصویرسازی هدفمند از آنچه خود میخواهند، بهره برده و از این طریق در راستای منافع خود به افکار عمومی شکل میدهند، این غولهای رسانهای جهان بودند که ایران را به شکلی که خود خواستند به جهان معرفی کردند. مهمترین مسائلی که نام ایران را در یک سال گذشته در رسانههای جهان برجسته کرد، مذاکرات هستهای، ادعای استفاده از پهپادهای ایرانی در جنگ روسیه علیه اوکراین و ناآرامیهای ایران بود که در ادامه به بررسی آن میپردازیم.
بیم و امیدهای مذاکرات هستهای و ایرانی که مقصر جلوه داده شد
مذاکرات هستهای از مهمترین موضوعهایی بود که نگاه رسانههای جهانی را در سال ۲۰۲۲ بارها به ایران دوخت. در یک سال گذشته، مذاکرات هستهای ایران با کشورهای ۱+۴ فراز و نشیبهای زیادی را از سر گذراند؛ مسیری که بر بیم و امیدها برای رسیدن به توافق و میزان توجه رسانههای جهانی به این مساله هم تاثیر گذاشت.
پس از وقفهای پنج ماهه، مذاکرات بر سر پیشنویس توافقی که «جوسپ بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ارائه کرد، از مردادماه از سر گرفته شد. اگرچه رسانههای جهان این فرصت را آخرین فرصت ایران برای احیای برجام مینامیدند اما با این حال، با رویکردی نه چندان مثبت به این گفتوگوها مینگریستند. در همان زمان تارنمای «آکسیوس» به نقل از یک مقام آمریکایی نوشت: با انتظارات کم به وین برمیگردیم اما تلاش میکنیم حسن نیت داشته باشیم.
آکسیوس مدعی شد مقامهای آمریکایی نگران هستند که به دلیل اقدامات ایران برای پیشبرد برنامه هستهای و محدودکردن فعالیت بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی، توافق هستهای در آستانه از دستدادن تاثیر خود باشد.[۱]
به هرحال مذاکرات در مردادماه ادامه یافت. اتحادیه اروپا اگرچه پیش از این، پاسخ ایران به پیشنهادش را منطقی ارزیابی کرده بود اما در پایان مذاکرات، پیشنویس توافق را غیرقابل تغییر خواند و از پایان گفتوگوها خبر داد.
«یورونیوز» نیز اینگونه ایران را مسئول به نتیجه نرسیدن توافق معرفی کرد: طرفهای اروپایی میگویند منتظر پاسخ تهران هستند و به بیان بورل، متن توافق نهاییشده و دیگر جایی برای توافق بیشتر وجود ندارد. این در حالی است که مقامهای ایران در روزهای اخیر از لزوم گفتوگوهای بیشتر برای قرار دادن مواضع تهران در متن توافق خبر دادهاند.[۲]
عدم دستیابی به توافق در نتیجه زیادهخواهی طرف غربی و تأکید دستگاه سیاست خارجی کشورمان بر «توافق خوب» و «عبور نکردن از خطوط قرمز و پیششرطهای اصلی احیای توافق هستهای» موجب صدور ۲ قطعنامه علیه ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی شد؛ دو قطعنامهای که هر دو بر یک مساله تاکید داشتند: عدم وجود پاسخدهی «معتبر ایران بهلحاظ فنی» در مورد آثار اورانیوم یافتشده در سه سایت «اعلامنشده».
صدور این قطعنامهها، تلاشی بود در راستای مقصر جلوهدادن ایران در بینتیجه ماندن مذاکرات، در حالیکه رسانههای غربی از مسئولیت طرف غربی برای اطمینانبخشی به ایران در تامین منافعش چیزی نمیگفتند. در همان زمان بود که «میخائیل اولیانوف» نماینده روسیه در سازمانهای بینالمللی در وین در گفتوگویی با «نابهنگام» تلقیکردن قطعنامه شورای حکام آژانس علیه ایران، تاکید کرد این اقدام «حداقل موقتا» روند مذاکرات وین را تضعیف میکند.[۳]
آغاز غنیسازی ۶۰ درصدی در سایت فردو که در واکنش به این قطعنامهها از سوی ایران انجام شد نیز مورد توجه رسانهها قرار گرفت. ایران پیش از این اعلام کرده بود تصویب این قطعنامهها میتواند بر روند همکاری و تعاملات سازنده جمهوری اسلامی ایران با آژانس اثرگذار باشد.
در این میان برخی رسانههای غربی تلاش کردند گزاره «مرگ برجام» را برجسته کنند. رسانه آلمانی «تاگسچاو» در هفته پایانی آبانماه در گزارشی با استناد به ادعای «رابرت مالی» نماینده ویژه کاخ سفید در امور ایران مبنی بر اینکه تمرکز آمریکا از مذاکرات وین به بهانه مسائل حقوق بشری و حوادث اخیر ایران تغییر کرده، مدعی شد واشنگتن گفتوگوهای هستهای با تهران را متوقف کرده است.[۴]
در جریان مذاکرات، مقامها و رسانههای آمریکایی و غربی در ادامه بازی مقصرنمایی، اصرار داشتند که ایران را عامل تعلل در رسیدن به توافق نهایی و شکست احتمالی مذاکرات نشان دهند. این درحالیست که جمهوری اسلامی ایران خواستههایش را با رویکردی واقعگرایانه منطبق با ملزومات توافق سال ۹۴ و در تناسب با تجربیات بدست آمده از عملکرد طرفهای غربی تنظیم کرده است. آنچه مسلم است اینکه احیای توافق هستهای درگرو تن دادن آمریکا به بدیهیات و پرهیز از دخیل ساختن موضوعات فرامتنی و غیرحقوقی در سیر احیای توافق هستهای است.
در حالی غربیها ایران را در عدم دستیابی به توافق مقصر معرفی میکنند که رسانههای روسی رویکرد منطقیتری دارند. «اسپوتنیک» اول دیماه در گزارشی خروج از برجام را دلیلی برای خدشهدار شدن اعتبار آمریکا دانست و نوشت: تنها راه باقیمانده برای آمریکا، ورود به یک جنگ تمامعیار با ایران خواهد بود که بعید به نظر می رسد جهان امروزه تحمل چنین جنگی را در منطقه خاورمیانه داشته باشد.
این رسانه حتی «لاشه برجام» را هم برای آمریکا و منطقه حیاتی دانست و نوشت: به همین دلیل است که هنوز مدام برای ایران پیغام میفرستند و اروپاییها را جلو فرستادهاند تا ایران را راضی کنند آمریکا را دوباره در برجام بپذیرد. [۵]
از نگاه اسپوتینیک، حتی «لاشه برجام» هم برای آمریکا و منطقه حیاتی است؛ از این رو هنوز مدام برای ایران پیغام میفرستند و اروپاییها را جلو فرستادهاند تا ایران را راضی کنندادعای استفاده از پهپادهای ایرانی در جنگ روسیه علیه اوکراین
ادعای بهکارگیری پهپادهای ایرانی از سوی روسیه در جنگ با اوکراین از دیگر موضوعهایی بود که در سال گذشته نام ایران را در صدر اخبار رسانههای جهان قرار داد.
اگرچه «حسین امیدعبداللهیان» وزیر امور خارجه کشورمان بارها اعلام کرد پهپادها را ماهها پیش از جنگ اوکراین در اختیار روسیه قرارداده و اگر ثابت شود روسیه از پهپادهای ایرانی در جنگ اوکراین استفاده کرده، جمهوری اسلامی نسبت به این مساله «بیتفاوت» نخواهد بود اما هجمه یکپارچه رسانههای غربی و عبری- عربی علیه کشورمان همچنان ادامه یافت.
شبکه «سیانان» دهم آبان مدعی شده بود آخرین محموله ایرانی ارسالی به روسیه، شامل ۴۵۰ فروند پهپاد است. «واشنتگتن پست» نیز آخر آبان از نهاییشدن قرارداد ساخت پهپادهای جنگی ایرانی در روسیه خبر داد و مدعی شد: روسیه تاکنون صدها فروند پهپاد کامیکاز (انتحاری) از نوع ایرانی «شاهد-۱۳۶» را در جنگ اوکراین و علیه زیرساختهای این کشور استفاده کرده است و روسیه با تولید پهپادها در داخل کشور میتواند حملات خود را گسترش دهد.
«جنگ ایران با اوکراین» عبارتی بود که رسانههای یادشده برای تشدید فشار و عملیات روانی علیه ایران به صورت مکرر به کار بردند. نشریه آمریکایی «فارین پالیسی» تیتر زد، ایران با اوکراین در جنگ است و در مقالهای از «جان هاردی» و «بهنام طالبلو» از بنیاد دفاع از دموکراسیها مدعی شد: این نخستینبار است که حکومت ایران به یک جنگ عمده در قاره اروپا ورود پیدا کرده است.
این مقاله تلاش کرد حتی در مورد پیامدهای جنگ اوکراین به ایران هشدار دهد: اکنون حمایت نظامی جمهوری اسلامی از روسیه تاثیر مرگباری داشته اما عواقب سوقالجیشی آن، از مرزهای اوکراین فراتر میرود. روزنامه چپگرای «هاارتص» رژیم صهیونیستی نیز آنچه «جنگ پهپادی روسیه و ایران علیه اوکراین» خواند را هشداری سخت به این نظام توصیف کرد.
در دنیایی که حکومتها از رسانهها به عنوان ابزاری برای انگارهسازی و دستکاری افکار عمومی در راستای منافع خود بهره میبرند، این غولهای رسانهای جهان بودند که ایران را به شکلی که خود خواستند به جهان معرفی کردندروزنامه دوزبانه «العربیالجدید» یا «نیو عرب» چاپ لندن، تاثیر سوقالجیشی نقش ایران در جنگ اوکراین را بررسی کرد و در مقالهای از «کریستوفر سالومان» نوشت: پیشبینیهای آغاز جنگ درباره حمایت سوریه یا چین از روسیه درست نبود اما حکومت ایران که در داخل با اعتراضهای سراسری روبروست، تغییر مسیر داده و حالا از تهاجم روسیه به اوکراین حمایت میکند.[۶]
این هجمهها در حالی همچنان ادامه دارد که وزیر خارجه کشورمان بارها تاکید کرده با همتای اوکراینی خود توافق کرده که هرگونه مستندی در اختیار دارد که روسیه از این پهپادها علیه اوکراین استفاده کرده را در اختیار ما قرار دهد و اگر ثابت شود روسیه از پهپادهای ایرانی در جنگ اوکراین استفاده کرده است، جمهوری اسلامی نسبت به این مساله «بیتفاوت» نخواهد بود.
ناآرامیهای پاییز، بهانهای برای ارائه تصویری خشن و غیرمردمی از ایران
مرگ نابهنگام «مهسا امینی» از روزهای پایانی شهریور ۱۴۰۱، نام ایران را این بار به دلیل ماجرای گشت ارشاد و ناآرامیهای کشور در رسانههای جهان برجسته کرد؛ موضوعی که ماهها در صدر اخبار رسانهها بود.
با وجود انتشار گزارش پزشکی قانونی در مورد اینکه علت مرگ امینی «اصابت ضربه به سر و اعضا و عناصر حیاتی بدن نبودهاست»، رسانههای خارجی خط خبری تردید در اصل قضیه، صحت گزارش نهاد قانونی و آشوبافکنی در کشور را دنبال کردند و با دامنهدار شدن ناآرامیها، بر تمرکز خود بر رویدادهای ایران افزودند. به عنوان نمونه واشنگتن پست درگذشت «نیکا شاکرمی» را به داستان فوت مهسا امینی شبیه دانست و نوشت: مرگهای مشکوک اینچنینی انگیزه جدیدی به اعتراضها میبخشد.[۷]
رسانههای جهان به جنبههای مختلفی از ناآرامیها در ایران پرداختند. یکی از محورها، برجستهسازی نقش زنان در اعتراضها بود. روزنامه «لوموند» چاپ پاریس در حمایت از «رشد ادامهدار جنبش مردمی در حمایت از زنان ایران» آورد: اکنون صدای زنان ایرانی در سرتاسر جهان شنیده میشود.[۸] «ایونینگ استاندارد» لندن در مقالهای، آنچه را جنبش سراسری زنان خواند، از زمان انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون بیسابقه دانست.[۹]
نشریه «نیو عرب» نیز در مقالهای، شعار «زن زندگی آزادی» را مقاومت در برابر آنچه «کنترل جنسیتی حکومت» خواند، توصیف کرد و هفتهنامه «عرب ویکلی» تحقق آزادی در ایران را به سقوط نظام جمهوری اسلامی منوط دانست.[۱۰]
برخی هم در این میان به ویژگیها و مطالبات «نسل زِد» ایران یا همان دهه هشتادیها پرداختند. «ایشان ثارور» نویسنده ستون دیدگاه جهانی واشنگتنپست در مقالهای با اشاره به ورود نسلی که با صراحت و بیپروا علیه حکومت شعار میدهند، جنس ناآرامیهای اخیر را متفاوت از گذشته ارزیابی کرده و آن را موثرتر دانست.[۱۱]
بازداشتها از جمله برخی خبرنگاران و چهرههای هنری هم از دیگر محورهایی بود که رسانهها برجسته کردند.
هفتهنامه«تایم» آمریکا بازداشت «نیلوفر حامدی» و «الهه محمدی» را برجسته کرد و نوشت: بدون گزارشهای آنها درباره «کشتهشدن مهسا امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد»، جنبش سراسری و بیسابقه هفتههای اخیر ممکن نمیشد.[۱۲] روزنامه «لو مَتَن» چاپ سوئیس نیز از بازداشت بیش از ۱۵ خبرنگار در جریان ناآرامیها اخیر خبر داد و مدعی شد: خبرنگارانی که از این رویدادها فیلم و عکس و گزارش تهیه میکنند شناسایی و دستگیر میشوند.[۱۳]
بازتاب گسترده کشف حجاب و حرکتهای اعتراضی نمادین برخی افراد شناختهشده هم چهرهای معترض از مردم ایران در ذهن جهان ترسیم کرد. رسانههای آمریکایی همچون «لس آنجلس تایمز» گزارشهایی را به گیسبری هنرمندان و چهرههای مشهور اختصاص دادند.[۱۴]
مقابله با فضاسازی جریان غالب، متحد و تکسویه رسانهای، فقط با تقویت صدای جمهوری اسلامی در جهان از طریق توسعه رسانههایی به زبان انگلیسی به عنوان پرگویشترین زبان ممکن است، هرچند این صدا در ابتدا کم بسامد باشدادعای سرکوب و برخورد خشونتآمیز نیروهای انتظامی با معترضان هم از خطوط خبری برجسته در این ارتباط بود که با هدف ترسیم چهرهای «خشن و سرکوبگر» از نظام ایران در دستور کار رسانهها بود . واحد خبر شبکه سراسری «ایبیسی» استرالیا مدعی شد: حکومت ایران در برابر جسورانهترین چالش تاریخ خود، به سرکوب خشونتآمیز متوسل شده است.[۱۵]
بزرگنمایی ناآرامیها و پیشبینیهای کذایی در مورد عاقبت «ساقطگر» آن هم در رسانهها دنبال میشد. برخی این ناآرامیها را سرآغاز یک انقلاب معرفی میکردند. «نیوزویک» در مقالهای به قلم یکی از مفسران سیاسی تلویزیون کانال ۱۴ رژیم صهیونیستی، حمایت آمریکا و جهان از زنان ایران را خواستار و مدعی شد: این جنبش در ایران یک اعتراض نیست بلکه یک انقلاب است.[۱۶]
برخی رسانههای آمریکایی به انتقاد از آنچه «عدم حمایت دولت بایدن از معترضان» خواندند، میپرداختند. پایگاه اینترنتی ماهنامه پول و اقتصاد «مجله فوربز» چاپ نیویورک، در سرمقالهای از «استیو فوربز» ناشر و سردبیر این نشریه، مدعی شد: زنان شجاع ایران میتوانند با کمک آمریکا، جمهوری اسلامی را به زیر بکشند و این یک «پیروزی ژئوپولیتیک بزرگ برای جهان آزاد» خواهد بود.[۱۷]
محاکمه عوامل ناآرامیها هم از دیگر موضوعهایی است که در رسانههای جهان بازتاب دارد. این رسانهها روند دادرسی را «ناعادلانه» و در ضدیت با حقوقبشر معرفی کرده و آن را باعث ایجاد موج گستردهای از خشم و اعتراض و عصبانیت داخلی و بینالمللی معرفی میکنند.[۱۸]
در این میان رای شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد برای اخراج ایران از عضویت در کمیسیون مقام زن سازمان ملل هم بهانهای شد تا رسانههای غربی ایران را به عنوان کشوری ناقض حقوق بشر در سطح جهان معرفی کنند. شورای حقوق بشر سازمان ملل، مستقر در ژنو، نیز آبانماه رای داده بود تا یک کمیته حقیقتیاب، تحقیقات مستقلی درباره آنچه «سرکوب مرگبار اعتراضها» توسط جمهوری اسلامی خواند، انجام دهد. همه اینها در راستای ارائه تصویری «ضد زن»، «ناقض حقوق بشر»، «خشن» و «غیرمشروع» از جمهوری اسلامی در جهان انجام گرفت؛ آن هم در حالی که رسانههای غربی در میان پوشش خبری ناآرامیها، به مسائلی همچون حمله تروریستی شاهچراغ، حمله تروریستی به امام جمعه اهل سنت خاش، شهادت دهها نیروی مدافع امنیت و ... توجهی نشان ندادند.
بررسی عملکرد این رسانهها در پوشش ناآرامیهای سهماه گذشته در ایران با پوشش اعتراضهای آمریکا در پی کشتهشدن «جورج فلوید» اعتراضهای جلیقه زردهای فرانسه، اعتراضهای انگلیس و ... در این رسانهها، نشانههایی بارز از استانداردهای دوگانه در کمیت و کیفیت پوشش اخبار به دست میدهد.
جمعبندی
چهره ایران در جهان ۲۰۲۰، تصویری برساخته از سوی جریان غالب رسانهای جهان بوده است. امپراتوریهای رسانهای، براساس سیاستهای کشورهای متبوع و حامیان مالی خود، تصویری ساخته و پرداختهشده و دستکاری شده از هر آنچه میخواهند ارائه میدهند و با بهرهگیری از تکنیکهای خبری، به نوعی گزارههای مورد نظر خود را در ذهن مخاطبان جهانی خود نهادینه میکنند که گویی حقیقت محض است.
در چنین فضایی ایران به عنوان کشوری با موقعیت مهم ژئواستراتژیک در منطقه خاورمیانه و البته با نظامی ناهمساز با جریان غالب هژمونی جهانی، باید به عنوان نظامی «نامشروع»، «سرکوبگر»،«بازی به هم زن»، «مداخلهجو» و ... معرفی شود که در سطوح ملی، منطقهای و بینالمللی «مقبولیت» ندارد و باید تضعیف شود.
مقابله با تبلیغات این جریان غالب، متحد و البته یکجانبه رسانهای، فقط با تقویت صدای جمهوری اسلامی در جهان از طریق توسعه رسانههایی به زبان انگلیسی به عنوان پرگویشترین زبان ممکن است، هرچند این صدا در ابتدا کم بسامد باشد اما تنها راهی است که باید در آن گام برداشت و به مرور در آن قویتر شد.