سردار حاج قاسم سلیمانی تا چند سال پیش از شهادت، چندان برای عموم مردم شناخته شده نبود اما در واپسین سالهای عمرش، تلاشهایی برای معرفی او در جامعه انجام شد؛ اقداماتی که سردار چندان با آنها همراهی نداشت. با این حال موفقیتها در مبارزه با داعش او را به مردم در ایران و جهان شناساند و در کنار آن، سابقه رزم و جهاد، خدمت به مردم و خانواده شهدا، تواضع، روحیه مدارا و تعامل و برخی ویژگیهای شخصیتی سبب محبوبیت متفاوت او در میان مردم شد. واقعه تلخ ترور سردار، مردم را داغدار یک قهرمان ملی کرد و از آن پس تبلیغات رسمی هم درباره این شهید گسترش یافت.
همزمان با سومین سالگرد شهادت سردار، در نشست دفتر پژوهش و بررسیهای خبری ایرنا با حضور دکتر «عباس خامهیار» رایزن فرهنگی پیشین ایران در لبنان و معاون دانشگاه ادیان و مذاهب و دکتر «سیدمجید امامی» استاد ارتباطات و دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور به بررسی عناصر شکلگیری تصویر سردار سلیمانی در جامعه ایران و جهان و رشد یا تضعیف این تصویر پرداختهایم.
ایرنا: عناصر شکلدهنده تصویر سردار سلیمانی در جامعه ایران چه بود و سهم هر یک چه میزان بود؟
خامهیار: تصویر سردار سلیمانی را چه در داخل کشور و چه منطقه و جهان، باید یک تصویر چند بعدی و چند وجهی دید و بر این اساس آن را کالبدشکافی کرد؛ چون مثل یک پازل است که اگر هر قطعه آن را جدا کنیم، مانع ارائه تصویر کامل میشود و مجموعه ویژگیهای این شخصیت چندوجهی و چندبعدی و در عین حال غیرمتناقض و متکامل را باید کنار هم دید.
عناصر شکلدهنده تصویر سردار سلیمانی در جامعه ایران، همان عناصری است که در ضمیر و ابعاد شخصیتی او هم بوده و بازخورد آنها را در شعارهای مردم در زمان تشییع و نکوداشتشان در ایران، منطقه و جهان میتوان دید. نکوداشت شهادت ایشان، مختص شهرهای تهران، مشهد و کرمان نبود، بلکه در همه شهرها، روستاها و هر کوی و برزن و نهان انسانهای پاکسرشت و نمکشناس بزرگداشت از او انجام شد.
عشق به انسان، ویژگی مهم سردار سلیمانی
در بررسی من از شخصیت این شهید، دو نکته اهمیت زیادی داشت: نخست عشق؛ عشق به کشور، میهن، انقلاب اسلامی، اهداف والای کشور و سرزمین و مهمتر از همه، عشق به انسان و انسانیت انسانها.
این نکته مهمی است، به ویژه برای یک شهید که طبعا دارای ایدئولوژی و جهتگیری سیاسی است. به نظرم دوستی او با انسانها، ناشی از شناخت عمیق او از این فرازنامه امام علی(ع) به مالک اشتر بود که فرموده است: انسانها یا هم کیش و برادر دینی تو هستند یا شبیه تو در آفرینش. این نگاه نشان از عشق نهان به همه انسانها دارد. این نگاه عاشقانه یک قدرت نرم ایجاد میکند و حتی در جبهه نبرد که محل بروز قدرت سخت است، قدرت نرم او، قدرت سخت که طبیعت یک فرمانده نظامی است را تحتالشعاع قرار میداد؛ این را از نگاهها، لبخند و دست نوازش و همراهی سردار با سربازان میشود فهمید.
در زمان شهادت دیوان یکی از شعرا همراهش بود
در فضای دشوار جنگی همیشه شکلات در جیب داشت و به کودکان میداد؛ شعر میخواند و مینوشت. دلنوشتهها و جملات ادبی او به همسر و دخترانش در همان فضاست. در زمان شهادت، دیوان یکی از شعرای بزرگ(حافظ یا فردی دیگر) همراهش بود. این یک فضای عاشقانه و عارفانه است.
برخلاف انقلابیون، دنبال تولید کینه نبود
در ادبیات جهانی انقلابیون در قرن گذشته، چه در آمریکای لاتین و چه کشورهای دیگر جهان، همه رهبران جریانهای انقلابی، صحبت از کینه انقلابی میکردند و در ادبیات گروههای چپ پیش از انقلاب یا اسلامیون چپگرا نیز همین وجود داشت که باید درباره دشمن به عنوان هدف مبارزه، تولید کینه کنید؛ کینه و خشم انقلابی! اما حاج قاسم این واژه را با «مهربانی انقلابی» جایگزین کرده بود و حتی نسبت به دشمن تکفیری هم همینگونه بود؛ تکفیریها را بیمارانی میدانست که باید درمان شوند، عملیات شجاعانه از دید او، دارو و عمل جراحی برای یک بیمار بود.
در ادبیات گروههای چپ پیش از انقلاب یا اسلامیون چپگرا نیز همین وجود داشت که باید درباره دشمن به عنوان هدف مبارزه، تولید کینه کنید اما حاج قاسم این واژه را با مهربانی انقلابی جایگزین کرده بودبعد از عملیاتها و پیروزیهای بزرگ در برابر داعش و شگفتیآفرینی بعد از نجات بغداد و موصل، گفت عملیات جراحی ما انجام شد. قدرت سخت موضعی، کوتاهمدت و واکنشی است و امکان استمرار آن برای سرکوب دشمن نیست. از این رو و خطاب به اعضا و مسئولان سازمانهای فرهنگی فعال در برون مرزی گفته بود اکنون نوبت شماست. او با این نگاه عاشقانه به همکیشان و هموطنانش فراتر از دستهبندیهای سیاسی مینگریست.
نکته دوم اسطوره بودن اوست. حاج قاسم را میتوان در زندگی شخصی، ایثارگری، سادهزیستی و نیز شجاعت در حد اسطوره دید. شجاعت او بینظیر بود، گروههای تکفیری به قصد قربت خیلی محکم و با از خودگذشتگی میجنگیدند؛ افکار گمراهکننده باعث میشد برای رسیدن به ضیافت پیامبر و وصال حورالعین مسابقه دهند و با جدیت در برابر نیروهای ما میجنگیدند اما در برابر شجاعت حاج قاسم جا میزدند و زمینگیر میشدند.
از اینجا میتوان دریافت حاج قاسم اسطوره شجاعت است. این دو ویژگی هم در ادبیات و هم فرهنگ ما جایگاه خود را دارد. عشق الهی در اشعار فاخر حافظ، سعدی و مولانا جایگاه خود را دارد و برای همین مردم در نکوداشت شهید، نشان «سردار دلها» را به او دادند که این نگاه سرچشمه در صحنههای عشقبازی قهرمانان حادثه عاشورا دارد.
تصویر شهید در رسانههای خارجی زیباتر از تصویر او در داخل بود
ایرنا: با توجه به اینکه در زمان شهادت سردار سلیمانی در لبنان حضور داشتید، چه تصویری از سردار سلیمانی در جهان شکل گرفته و رسانهها در شکل دهی این تصویر چه نقشی داشتهاند؟
خامهیار: شاید باید با تاسف بگوییم تصویری که از شهید در رسانههای خارجی اعم از رسانههای همسو با جبهه مقاومت و دیگر رسانههای خارجی سطح جهان مطرح شد، به مراتب زیباتر از تصویری بود که ما در داخل از آن شهید ارائه دادیم. صبح روز حادثه ترور، ساعاتی سخت و باورنکردنی بود؛ من همه شبکهها را دنبال میکردم؛ در مقابل تصاویر رسانههای داخلی و خارجی در لبنان که همه لحظه به لحظه حادثه را تحلیل و تفسیر میکردند، میخکوب بودم. با اینکه رسانهها آماده چنین حادثهای نبودند، روایت همرزمان شهید در محور مقاومت، از جمله در فلسطین، لبنان و عراق، گوشههایی از شخصیت شهید را آشکار میکرد.
در فضای آن زمان، افرادی همچون چهگوارا و فیدل کاسترو برای بسیاری از جوانان منطقه نماد مبارزه با استکبار و استعمار بودند و جذابیت داشتند اما با حادثه ترور سردار سلیمانی و روشنشدن ابعاد شخصیتی او، آن چهرهها را کمسو و کمرنگ کرد.
این یک حادثه فرامرزی، فرادینی، فرا جغرافیایی، فرازبانی و فراقومیتی و برای همه تلخ بود. شاید باورتان نشود که در روستاهای مختلف لبنان من را برای سخنرانی دعوت میکردند و فکر نمیکنم کسی در خانهاش مانده و در مراسم این شهید شرکت نکرده باشد و شرکتکنندگان در بسیاری از مناطق، کسانی بودند که گاهی با باورهای دینی ما همخوانی نداشتند.
روایت مبارزان فلسطینی از اقداماتش مخاطب را شگفتزده کرد
این البته دلایل مختلفی هم دارد؛ از جمله اینکه سردار سلیمانی نماد ضد استکباری بود و به دلیل اقدامات بیشرمانهای که ترامپ در منطقه علیه فلسطینیها و دیگران انجام داده بود، از جمله انتقال سفارت و تهدید کشورهای منطقه، منجر به افزایش محبوبیت سردار سلیمانی به عنوان یک نماد ضد آمریکایی شده بود که به دست خبیثترین چهره جهانی قربانی شد و مظلومیت و شیوه شهادت ناجوانمردانه او هم موضوع را تشدید کرد.
اقدامات سردار سلیمانی در مساله فلسطین تا آن زمان نه برای مردم ایران و نه کشورهای مقاومت چندان روشن نبود و مبارزان فلسطینی شاید برای نخستینبار به زیبایی و با تحلیل و اندوه، اقدامات بزرگ، بیسابقه و باورنکردنی شهید در مساله فلسطین را تا حد ممکن آشکار کردند.
البته هنوز هم برخی مسائل ناگفته مانده اما همان روایت، مخاطبان را شگفتزده کرد که چگونه این شخص در منطقهای محدود مثل غزه که از زمین، هوا و دریا در محاصره است، توانسته انتفاضه سنگ را به مبارزه با موشکهای نقطه زن تبدیل کند. این موارد تصویر سردار سلیمانی را در جهان و منطقه شکل داد.
هیچگاه حباب شیشه دودی به دور خود نکشید
ایرنا: از نگاه شما عناصر شکلدهنده تصویر سردار سلیمانی در جامعه ایران چه بود و سهم هر یک چه میزان بود؟ تصویر شکلگرفته چقدر ناشی از ویژگیهای سردار بود و چه میزان ناشی از اراده بیرونی دستگاههای تبلیغاتی کشور؟
سیدمجید امامی: پدیده شهید سلیمانی غیر از شخص قاسم سلیمانی با یک کد ملی مشخص است. در کتاب «عقل سرخ» به بستر قابلی و علل فاعلی این پدیده پرداختهایم. بستر قابلی فراز و فرودها و اتفاقات جهان اسلام و به ویژه جامعه ایران در سالهای پایان عمر و شکستها و پیروزیها بود و انگیزه و نیاز به مقاومت و موفقیت را افزایش میداد. چون ما با جامعهای روبرو هستیم که با وجود چالشها، ناکارآمدیها و تحریمها نیاز به موفقیت_مقاومت دارد، چون در این شرایط موفقیت محصول مقاومت است.
«هویت مقاومت» در جهان اسلام دنباله هویت امتی و در جامعه ایران دنباله هویت ملی است و شرایط و مضمون اجتماعی دارد. خیلی نمیتوان آن را مستقیم به عاملیتها وصل کرد. باید در خصوص شرایطی که بر ما تحمیل شده و وضعیت مقاومتی که ایجاد شده صحبت کنیم. به عبارت دقیقتر هر چند همه جهان اسلام و جامعه ایران موافق گزینه مقاومت برای موفقیت نیستند و گاهی حسی نسبت به گزینه سازش با امپریالیسم جهانی دارند، اما در جریان انقلاب ما آن را به عنوان استکبار برملا کردیم و ۴۰ سال است همه را به مقاومت مقابل آن میخوانیم.
این مقاومت در واقع همانند موفقیت در ماجرای غزه، اشغال شمال عراق توسط داعش و حتی حمایت جامعه در برابر بحرانهای زیستی و... دیده شد. در این موارد، جریان مردمی است که میتواند به کمک مردم آید. این یک نیاز و تمنای اجتماعی است. البته میزان همراهی اقشار مختلف مردم با این نیاز و تمنا فراز و فرود دارد اما بالای ۵۰ درصد است.
آن سوی ماجرا علت قابلی است. به لحاظ قابلی، شخصیت شهید سلیمانی برخلاف بسیاری از صاحبان کرسی در جمهوری اسلامی و منطقه شخصیتی است که جامعه فهم است و با جامعه و اقشار مختلف مردم وقتگذاشته و زیستکرده است. در حباب موقعیت و پُست قرار نگرفته و حباب شیشه دودی به دور خود نکشیده که بسیاری از مسئولان و صاحبان سخن، چنین چیزی را دارند.
امامی: به لحاظ قابلی شخصیت شهید سلیمانی برخلاف بسیاری از صاحبان کرسی در جمهوری اسلامی و منطقه شخصیتی است که جامعه فهم بوده و با جامعه و اقشار مختلف مردم زیست کرده و در حباب موقعیت و پُست قرار نگرفته و حباب شیشه دودی به دور خود نکشیده استشخصیت رسانهای شهید سلیمانی محصول مهندسی تصویر پروپاگاندایی نیست
او کسی است که به دنبال چهره و سلبریتی شدن نیست اما گفتوگو با مردم و سخن گفتن از مردم را میفهمد و این را در خود نهادینه کرده است. در واقع شخصیت رسانهای شهید سلیمانی محصول مهندسی تصویر پروپاگاندایی او نیست، بلکه محصول تمنایی است که برای بودن با مردم دارد و صداقت رمز این رابطه است.
ما یک فرهنگ عمومی داریم که با فرهنگ رسمی دچار یک شکاف بزرگشده و پروژه مهم من در دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی پر کردن آن است. البته بین فرهنگ نخبگانی ما هم با فرهنگ عمومی شکاف هست و مساله نخبگان با مساله مردم فرق دارد.
این شکاف برای سردار سلیمانی معنا نداشت. حضور او به عنوان یک متصدی در نظام رسمی و فرمانده نیروی قدس، باعث نمیشود مضمون حقیقی شکلگیری امنیت اجتماعی (به معنای برداشت و ادراک مردم از واقعیت) را نفهمد. حتی نقشی که او در برساخت پدیدهای به عنوان «مدافع حرم» دارد، نشاندهنده این است که او بدون تعجیل و رزومهسازی و اثبات حقانیت بودن، میداند که مردم کی و کجا میفهمند.
ادامه دارد...