به گزارش خبرنگار ایرنا، ۵۵ سال پیش در چنین روزی یک ایران سوگوار مردی بود که درد و حرفش، مردم بود؛ کشتی گیری که ایرانیان او را نه تنها بخاطر قهرمانی هایش و مدال آوردگاه های المپیک و جهانی بلکه به این خاطر به یاد دارند که به معنای کامل مردم دار بود.
صحبت از تختی است، مردی که نوشتن از او قطعا سخت و نفس گیر است؛ گو اینکه تا به امروز هم سطور زیادی نگاشته و حرف های زیادی در مورد جهان پهلوان زده شده است اما تختی را نباید در میان این سطور، فیلم ها و عکس ها یافت؛ یاد بچه خانی آباد تهران در قلب های مردم زنده است و سینه به سینه مرام، معرفت و خصایل پهلوانیش بین نسل های مختلف نقل می شود.
فرقی ندارد که متولد چه دهه ای باشید؛ قطعا از تختی شنیده اید از پدران و اجداد خود. او که با علم به پای مصدومیت حریفش از آن پا هیچ وقت زیر نگرفت. مردی از جنوب تهران که همگان با چهره ای خندان و عشقی که به مادرش داشت، او را به یاد می آورند.
امروز ۵۵ سال از مرگ اسطوره اخلاق و معرفت می گذرد اما همچنان جمعیتی پرشمار برای سالروز این واقعه تلخ بر سر مزارش می آیند. پس تختی زنده است؛ چه کسی می گوید که پهلوان زنده را عشق است وقتی اسطوره، الگوی مرام و معرفت برای ایرانیان معاصر بوده و همچنان هست هنوز.
چه فرقی دارد باران باشد، برف یا مثل امروز سرد؛ مقبره ی غلامرضا در ابن بابویه ۱۷ دی ماه میعادگاه مردمی است که جز مرام پهلوانی از او ندیدند که یک تنه به کمک زلزله زدگان شتافت و حاضر به بوسیدن دست هیچ کس جز مادرش نشد.
«الکساندر مدوید» عضو اسبق تیم ملی کشتی آزاد شوروی سابق در وزن فوق سنگین و دارنده ۱۰ مدال طلای جهان و المپیک در مورد تختی می گوید: آشنایی با تختی برای من افتخار بزرگی بود؛ نخستین دیدار ما مسابقات کشتی آزاد قهرمانی سال ۱۹۶۱ جهان در یوکوهاما ژاپن بود. در آن میدان بزرگ، تختی برنده مدال طلای وزن هفتم شد و من در فوق سنگین مدال برنز گرفتم. این نخستین حضور من در مسابقات جهانی بود. در همین جا بود که تختی را شناختم و از نزدیک به قدرت و بزرگی اش پی بردم. او همیشه مرا دوست می داشت. ملت خودش را هم دوست داشت.
او ادامه داد: مشکل ترین مبارزات من در دوران قهرمانی، در برابر غلامرضا تختی از ایران بود.
«الکساندر مدوید» به خاطره دیگری از جهان پهلوان تختی اشاره کرده و می گفت: به هنگام مسابقه های کشتی آزاد قهرمانی جهان در سال ۱۹۶۲در تولیدو آمریکا، زانوی من دچار ضرب خوردگی شد. پزشک تیم ملی شوروی سابق، زانوبند را بازکرده و مشغول تزریق آمپول مسکن بود. در همین لحظه، تختی که از کنار کشتی گیران تیم ملی شوروی سابق می گذشت، همه چیز را دید.
یکی از مربیان تیم ملی اتحاد جماهیر شوروی سابق به من - الکساندر مدوید - گفت: او متوجه شده و در مسابقه به پای مصدوم تو می پیچد. اما در هنگام کشتی گرفتن، تختی اصلا به پای مصدوم من دست نزد. هر دو خسته شده بودیم و باید اذعان کنم تختی با اینکه هفت سال از من بزرگ تر بود، ولی بیش از من جنبش و تحرک داشت. آن واقعه را تا آخر عمر به یاد خواهم داشت.
مدوید گفت، من آن کشتی را با یک امتیاز به تختی واگذار کردم و او برنده میدان شد. این اولین مبارزه من با تختی بود.
«پتکو سیراکوف» کشتی گیر سرشناس و سنگین وزن بلغارستان که از نظر سنی از آقا تختی بزرگتر بود و در حال حاضر در قید حیات نیست و بلغاری ها به نام او چندین سال است مسابقه هایی را برگزار می کنند، درباره یکی از کشتی های خود با جهان پهلوان تختی گفته است: در مسابقه های جهانی سال ۱۹۵۹ در تهران در دیدار فینال به تختی خوردم. شگرد من اجرای فن بارانداز در خاک بود و من تبحر خاصی در اجرای این فن داشتم.
«کشتی من با تختی شروع شد. تختی یک بار زیر گرفت و من را خاک کرد و پایش را سگک قرار داد. ولی من روی فن سگک تختی بدل کردم و ناگهان سرپا ایستادم! کشتی بار دیگر شروع شد و تختی بار دیگر زیر گرفت و من را یک بار دیگر خاک کرد و باز هم رفت توی سگک پای من.
دقیقه دوم یا سوم کشتی بود که فشار سگک سنگین و «خوفناک» تختی موجب شد درد شدیدی را در پای خود احساس کنم و به همین خاطر با دست به پای خود اشاره کرده و تختی من را رها کرد و از جا بلند شد!
در همان وقت فریاد تماشاگران ایرانی بلند شد که چرا تختی این کار را کرده است. وقتی نتیجه گذشت و انسان دوستی تختی را دیدم، دیگر منتظر رای داور نشده و خودم دست تختی را به عنوان کشتی گیر برنده، بلند کردم و او به مدال طلای جهان رسید.»
مرحوم «جعفر سلماسی» اولین مدال آور ورزش ایران در تاریخ بازی های المپیک (برنده مدال برنز مسابقه های وزنه برداری بازی های المپیک ۱۹۴۸ لندن) در مورد جهان پهلوان تختی گفته بود: «در روز افتتاح بازی های المپیک ۱۹۶۰ رم، رییس تربیت بدنی وقت، پرچم ایران را برای رژه رفتن در پیشاپیش ورزشکاران ایرانی در استادیوم به دست جهان پهلوان تختی داد ولی او به طرف من آمد و گفت که برداشتن پرچم ایران حق شما است چون که اولین قهرمان المپیک ایران هستی.
من هر چه معذرت خواستم و از آن روح ورزشی بسیار بلند و از خودگذشتگی بی مانند او تشکر و سپاسگزاری کردم، منصرف نشد و من هم به ناچار خواسته او را اجابت کردم و پرچم ایران را گرفته و برای رژه رفتن آماده شدم.
به جرات می توانم بگویم که این از خودگذشتگی نه تنها در ایران بلکه در جهان بی سابقه است و تا زنده هستم مدنظرم خواهد ماند.»
غلامرضا تختی در پنجم شهریور سال ۱۳۰۹ در خانوادهای مذهبی و متوسط در محله خانیآباد تهران بدنیا آمد. رجب خان پدر تختی غیر از وی ۲ پسر و ۲ دختر داشت که همه آنها بزرگتر از رضا بودند. تختی از ۲۰سالگی کشتی را در باشگاه پولاد زیرنظر «حبیب الله بلور» آغاز کرد.
تختی در رقابتهای قهرمانی کشور طی سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۸، موفق شد هشت بار قهرمان کشور شود. وی همچنین سه بار پهلوان ایران شد.
تختی در نخستین حضور خود در تیم ملی در رقابتهای جهانی ۱۹۵۱ هلسینکی در وزن ۷۹ کیلوگرم صاحب مدال نقره شد. او در اولین حضور خود در المپیک در رقابتهای ۱۹۵۲ هلسینکی با شکست مقابل کوریدزه از شوروی صاحب مدال نقره شد.
افتخارات پهلوان بزرگ کشتی ایران در رقابتهای جهانی ۱۹۵۹ و ۱۹۶۱ و ۱۹۶۲ تهران، یوکوهاما و تولیدو با کسب ۲ مدال طلا و یک مدال نقره ادامه یافت.
تختی در رقابتهای المپیک ۱۹۵۶و ۱۹۶۰ ملبورن و رم صاحب یک مدال طلا و یک مدال نقره شد. همچنین در بازیهای آسیایی ۱۹۵۸ توکیو صاحب مدال طلا شد.
تختی آخرین بار در رقابتهای جهانی ۱۹۶۶ تولید و دوبنده تیم ملی را به تن کرد.
غلامرضا تختی اولین کشتیگیر ایرانی است که موفق شد در سه وزن صاحب مدال شود. وی همچنین پر افتخارترین کشتیگیر تاریخ کشتی ایران در المپیک است.
«وایکینگ پالم» سوئدی، عادل آتان ترک، بوریس کولایف روس، پیتر بیلر امریکایی، دیتریش آلمانی، ویحزیستیوک روس، عصمت آتلی ترک، حسن کنگور ترک، الکساندر مدوید بلاروس و احمد آئیک ترک مهمترین رقیبان تختی در ۱۴ سال حضور وی در عرصه بینالملی بودند.
تختی در لیست بهترینهای قرن اتحادیه جهانی کشتی در جایگاه سیزدهم قرار دارد و در رقابتهای جهانی۲۰۰۷ باکو نیز از وی بعنوان یکی از مشاهیر کشتی دنیا تجلیل شد.
غلامرضا در آبان ماه ۱۳۴۵زندگی مشترک خود را آغاز کرد و بابک تنها یادگار تختی است.
تختی سرانجام ۱۷دی ماه سال ۱۳۴۶در حالیکه بابک ۴ماهه بود در هتل آتلانتیک سابق درگذشت.
غلامرضا تبلور آرزوهای یک ملت بود او سمبل تاریخ ماست مردی که در میان مردم زیست و از میان مردم رفت و پیکرش در ابن بابویه شهر ری آرام گرفت.