به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، محمدحسن خدری استاد حوزه و دانشگاه در گفتگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا در تشریح جایگاه تاریخی زنان در قبل اسلام گفت: انسان هرچند از عقلانیت و وحی به دورباشد دچار تاریکی در سبک زندگی می شود نمونه روشن آن را در صدر اسلام بخوبی در اسناد تاریخی ولوای آیات قرآن شاهدیم، بگونه ای که قبل از مبعث پیامبر مهربانیها جاهلیت مردان بدین گونه بود که در هنگام تولد فرزندشان حفره ای می کندند و مادر را بر روی آن حفره می بردند تا نوزادش اگر دختر شد مستقیم زنده به گور شود و اگر پسر شد، نجاتش دهند.
وی افزود: وقتی مردی خبردار می شد که نوزادش دختر شده است، صورتش سیاه و خشمگین می شد و از ننگ این خبر خفت بار، خودش را گم و گور می کرد! (نحل: 58 و 59) این تصویری از نوزاد دختر (همان مادر فردا) در حجاز جاهلی بود. کمی آن سوتر در ایران که اوج مدنیت آن روزگار بود، دختران زنده به گور نمی شدند، اما اگر بومی طبقه موبدان و شاهزادگان نبودند، شایسته آموختن قلمداد نمی شدند و در حفره فراخ تر، اما تاریک تر دیگری به نام جهل دفن می شدند تا دانشی نیاموزند.
این پژوهشگر دین و فلسفه گفت: در دیگر سوی مسیحیانی بودند که در زمان شوهر دادن دختر، او را حتی شایسته تصاحب مهریه خود هم نمی دانستند و مهریه دختر را به پدر یا برادرش می دادند. زن، در چنین تاریکی فراگیری، در حال مرگ تدریجی بود که ناگهان ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد. خداوندگاری که یک بار پیش از آن، زنی به بلندمرتبگی مریم را حامل نور نبوت و حلقه شایسته ای برای انتقال نور نبوت از پیشینیان به سوی عیسی (ع) گردانده بود، این بار نیز محمد (ص) را برانگیخت تا آن تاریکی خفه کننده را بزداید و روزگار زن را روشن کند.
استاد دانشگاه علوم و تحقیقات اظهار کرد: محمد(ص) آمد و پیش از تولد دختر خودش به میهمانی خدا رفت تا معلوم شود پدر شدن برای دختری که چون مریم باید حلقه واسطی میان پیامبر الهی و اوصیای او شود، بی مقدمه حاصل نمی شود، بلکه پدر باید از پیش به مائده ای از صیام و طعام بهشتی میهمان گردد. و چنین بود که در هنگام تولد نوزادش، همسرش را بر روی گودال دخترکُشان نبرد، بلکه در هنگامی که مردان را خبر دختردار شدن سیه روی و منزوی و سرافکنده می کرد، با سیمایی درخشان و گشاده دخترش را به آغوش کشید و بوسید و بویید.
وی در شرح روایت تولد حضرت زهرا(س) گفت: وقتی خبر تولد فاطمه(س) را حضرت محمد(ص)دادند، در میان اصحاب نشسته بود؛ به سیمایشان نگریست و چون غمی عمیق در چهره آنان یافت، بدیشان فرمود: شما را چه شده است؟! [فاطمه] گلی است که لذت بوییدنش را من می برم و روزی اش را خداوند می دهد. (من لایحضره الفقیه، ج3 ص 481) در نخستین گام، پدران را به رأفت و شوهران را به محبت و عشق ورزی به زنان دعوت کرد و به آنان آموخت که زنان آن قدر محبت فهم هستند که حتی یک جمله "دوستت دارم" را هرگز از یاد نمی برند. (کافی ج5 ص 569) این را هم به مردان فرمود که بهترین مرد، مردی است که برای زنش شوهر بهتری باشد و من خودم نیز برای زنانم بهترین شوهر هستم. (من لایحضر ج 3 ص 443) درباره زنان شوهر از دست داده نیز به گونه ای دیگر سفارش کرد و به مردانِ مرد فرمود: برای زنان بی شوهر مانند شوهری مهربان باشید. (کن للارملة کالزوج العطوف)(مشکاة الانوار، ص 168) و آن گونه که عمویش ابوطالب او را توصیف کرد، او خود پناه خوبی برای مردان و زنان بینوا بود. (و ابیض یُستسقی الغمامُ بوجهه *** ثمال الیتامی عصمة للارامل)(کافی ج 1 ص 499) اصلاح الگوی زورگویانه مردان به الگوی بردبارانه زنان مدینه، نسبت به زنان مکه آزادی عمل و کنشگری بیشتری داشتند.
استاد حوزه و دانشگاه افزود: مهاجرت زنان مکه به مدینه، شیوه زن سالارانه مدینه ای را در مقابل شیوه مردسالارانه مکی قرار داده بود.[1] در فضایی که زنان مکی هم تحت تأثیر زنان مدینه قرار گرفته بودند و این شرایط ذهن جامعه را آبستن این پرسش کرده بود که کدام شیوه مورد تأیید پیامبر است؟ پیامبر اکرم از سویی زنان را به کرنش در کانون خانواده فرامی خواند و از سویی دیگر مردان را به بردباری در برابر ناملایماتی که از زنانشان سر می زد دعوت می کرد تا الگوی خانواده متعادل را ترسیم کند.
وی در پایان افزود: از سویی زنان قریش را الگوی زن نمونه قرار می داد و می فرمود: «بهترین زنانتان زنان قریشی هستند که به فرزندانشان مهربان تر و با شوهرانشان سازگارتر هستند» (خَیْرُ نِسَائِکُمْ نِسَاءُ قُرَیْشٍ أَلْطَفُهُنَّ بِأَزْوَاجِهِنَّ وَ أَرْحَمُهُنَّ بِأَوْلَادِهِنّ...)[2] از سوی دیگر مردان را توصیه می کرد که به زنانشان ستم نکنند (خیر الرجال من أمتی الذین لا یتطاولون علی أهلیهم و یحنون و لا یظلمونهم) [3]و راضی نمی شد که مردان به زنانشان بی احترامی کنند و می فرمود: کسی که همسری برمی گزیند، باید او را اکرام کند (مَنِ اتَّخَذَ زَوْجَةً فَلْیُکْرِمْهَا) [4]نمی توانست بپذیرد که مردی دست بر روی زنش بلند کند، می گفت: چگونه می توانید زنانتان را بزنید بعد دست در گردنشان بیاویزید؟ (أَ یَضْرِبُ أَحَدُکُمُ الْمَرْأَةَ ثُمَّ یَظَلُّ مُعَانِقَهَا) (کافی ج 5 ص 510) گاهی نگران زمختی مردانه مردان و لطافت زنانه زنان می شد و می فرمود: زنان وجود لطیفی دارند، از آنها درست مراقبت کنید. (إنما المرأ)