به گزارش ایرنا، این فیلم داستان مادر مریضی است که در خانه سالمندان زندگی میکند و میخواهد روزهای آخر عمر را در خانه و در کنار فرزندان خود بگذراند، اما فرزندانش رابطه خوبی با هم ندارند و نمیتوانند با هم زیر یک سقف بمانند. مادر در کنار وصیت کردن سعی میکند بین آنها آشتی برقرار کند.
«مادر» محصول ۱۳۶۸ است و به تهیهکنندگی مرتضی شایسته ساخته شده است. در این فیلم بازیگران مطرحی چون رقیه چهرهآزاد، محمدعلی کشاورز، فریماه فرجامی، امین تارخ، اکبر عبدی، حمیده خیرآبادی، جمشید هاشمپور، اکرم محمدی، حمید جبلی، محبوبه بیات، محمود بصیری و محمد ابهری هنرنمایی کردهاند.
بهمناسبت عرضه فیلم «مادر» در پلتفرم (سامانه) «فیلمنت» نگاهی انداختهایم به اظهارنظرهای زندهیاد علی حاتمی در مورد این فیلم خاطرهساز.
شرایط تولید فیلم مادر
میان نوشتن طرح فیلمنامه و ساخت فیلم مادر چند سالی فاصله افتاد. حاتمی در گفتوگو با شماره پنجم نشریه روزانه هشتمین جشنواره فیلم فجر (۱۳۶۸/۱۱/۱۶) این فرآیند و تأثیراتش را چنین توضیح داد: «طرح فیلمنامه حدود هفتهشت سال پیش نوشته شد. در ایران این مسئله همیشه هست که ایکاش هنرمند بتواند هر طرح و فکری را بهموقع بسازد؛ همان موقعی که حسوهوای موضوع در آدم هست. البته مرور زمان باعث میشود که بهخاطر رعایت یک رشته وسواسها کار تمیزتر و از نظر فنی بهتر از آب درآید، اما از نظر عاطفی و حسی بسیاری چیزها از یاد آدم میرود، عوض میشود.
شاید صافی زمان ناسرهها را پاک کند و جنبههای منفی را به نکات مثبت بدل کند اما بهنظر من این موقعیت حسی و عاطفیست که مهم است، که هنرمند موقع فکر کردن، طرحکردن و نوشتن فیلمنامه و طرح در آن حالوهوا و حس بوده. اگر «مادر» همان هفت سال پیش ساخته میشد شاید هیچ بدتر از حالا نمیشد. مضاف به اینکه تأثیر خودش را روی کارهای بعد میگذاشت. حالا حس میکنم که هفت سال عقب هستم، از نظر ذهنی و حسی و ترتیب عاطفی فیلمهایم عقب افتادهام.»
آنچه برای حاتمی اهمیت بهسزایی داشت، این بود که بتواند اثری درخور شأن و مقام مادر به گنجینه تاریخ ادبیات نمایشی ایران اضافه کند. او این موضوع را در گفتوگو با کیکاووس زیاری در شماره ۵۲۸ هفتهنامه سروش (۱۳۶۹/۷/۷) شرح داد: «من پیش خودم احساس میکردم که در بین ادبیات کشورهای مختلف، حتی در میان ادبیات نمایشیشان، مقولهای بهنام «مادر» وجود دارد. حتی میبینیم در شوروی فیلمی مثل «مادر» و یا در آلمان کار برتولت برشت و یا حتی در هند مثلاً میبینیم «مادر هند» را دارد. اما نگاه ملیتهای مختلف به مادر به روحیهها و عواطف آن ملتها بستگی دارد و وقتی راجع به مادر حرف زده میشود، چون این حرف راجع به یک مسئله عامتر و عمومیتر است معمولاً بخش عامترِ جامعه سینمارو را مخاطب قرار میدهد.
بههرحال خیلی مایل بودم که فیلمی درباره مادر بسازم و در کنار کلمه مقدس مادر اسم من بهعنوان پدیدآورنده اثر قرار بگیرد. از طرفی فکر میکردم غیر از چند خط شعر و یا یک قطعه ادبی، مقوله مهمی در زمینه ادبیات و آثار نمایشی خودمان درباره مادر وجود ندارد و جای این اثر خالی است و خیلی دوست داشتم سازنده و پدیدآورنده این اثر خودم باشم. تنها تصمیمگیری اولیه، در حد یک میل و خواستِ باطنی بود که فیلمی درباره مادر هم، در سینما و ادبیات نمایشی ایران وجود داشته باشد. با این نیت بود که مادر را جلوی دوربین بردم.»
اهمیت احساس تعلق در فیلم مادر
از دید حاتمی، دو موضوع اساسی در فیلم «مادر» در هم ادغام شده بودند: «فیلم دارای دو موضوع تلفیقی است، که در هم ادغام میشوند. از یکطرف راجع به فرزندانی است که حالا بزرگ شدهاند و بخت این را مییابند که یکبار دیگر، در آخر عمر مادرشان، در کنار او بار دیگر لذت ایام کودکی را تجربه کنند و ازطرف دیگر راجع به مرگ است، حتی میشود گفت مرگی عارفانه و عاشقانه، مرگ عارفانه و عاشقانه زنی عامی که میتواند نهفقط مادر این چند بچه، که مادر همه ما باشد؛ یا مادربزرگ همه ما. نگرشیست شرقی به مرگ، که مرگ را پایان همهچیز و نیستی نمیداند. آن را بهعنوان نوعی هستی میبیند و بیهیچ پیرایه و شعار و بدون هیچ نکته غیرطبیعی و غیرعادی چنین تلقیای از مرگ داشته باشد.» (نشریه روزانه هشتمین جشنواره فیلم فجر، شماره ۵، ۱۳۶۸/۱۱/۱۶)
این مادر لزوماً مادر من نیست
مفهوم مرگ در فیلم «مادر» (و، بهطور کلّی، در سینمای علی حاتمی) موضوعی چنان مهم است که در یک بخش مجزا مورد اشاره قرار گرفته است. اما در همان گفتوگو با نشریه روزانه هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر، حاتمی به اهمیت احساس تعلق اشاره کرد: «در من هم شاید حسوحالی ایجاد شد که طرح فیلم به ذهنم خطور کرد. حس اینکه خانه من کجاست؟ من به کجا تعلق دارم؟ چه کسی از من حمایت میکند؟ من وظایفم را نسبت به زن و فرزندم انجام میدهم، اما جایگاه واقعی من کجاست؟ چه کسی از من حمایت میکند و مسئولیت مرا دارد؟ وقتی بچه بودم، مثل همه بچهها، روی کتابچههایم مینوشتم «این متعلق است به علی حاتمی»، حالا این تعلقات، آن کتابچهها که حس مالکیت و حس ارتباط به جایی را در خود داشتند، حس تعلق را ارضا میکردند کجا هستند. این مادر لزوماً مادر من نیست، و این کودکی لزوماً کودکیِ من نیست. اما میتواند مادر من باشد. اتفاقاتی که میافتند میتوانستند مشغولیات ذهنی من باشند.»
مفهوم مرگ در سینمای علی حاتمی
«مادر» تنها فیلم حاتمی نیست که در آن سایه مرگ بر سر شخصیتها افتاده است اما از این جنبه، «مادر» را میتوان یکی از آثار نمونهای حاتمی دانست. در بخش قبلی خواندیم که خود حاتمی فیلم را واجد نگاهی شرقی به مقوله مرگ میدانست. او این بحث (و ارتباطش با موضوع خلاء و گمشدن احساس تعلق) را در گفتوگو با امید روحانی در شماره ۳۶ نامه ایران (۱۳۶۹/۵/۲۴) توضیح داد: «آدم وقتی مادرش را بهیاد میآورد، حتماً بهیاد تولد میافتد، جناساش هم خب، مرگ است.
مادر خود من فوت کرده. حسام این بود که اگر من مرتب از خودم سؤال میکنم که خانهام کجاست؟ دفترچهام کجاست؟، کسی نیست که اینها را بهمن بدهد، یعنی نوعی خلاء در من بهوجود آمده، نوعی خلاء ذهنی از کسی که پناه و پشتوانهاش را از دست داده… در تمام فیلم هم میبینید که انگار چیزی دارد از دست میرود، چیزی دارد میمیرد، یعنی مادری دارد رو به زوال میرود، اما مرگش نابودی او نیست، نیستی او نیست، انگار مرگ او آغاز یک تولدیست شاید…»
مرگ پایانی برای زندگی نیست
تقریباً پنج سال پس از ساخت «مادر» بود که اعلام خبر ابتلای علی حاتمی به بیماری سرطان، سینمای ایران را در شوک فرو برد. این بیماری خیلی زود حاتمی را از سینمای ایران گرفت. حاتمی در یکی از آخرین گفتوگوهایش که اندکی پیش از درگذشتش انجام شد، با ارجاع دوباره به فیلم «مادر» نظرش را در مورد مرگ تکرار کرد. این گفتوگو با سید ابراهیم بحرالعلومی در پاییز ۱۳۷۵ انجام شده (حاتمی ۱۴ آذر ۱۳۷۵ از دنیا رفت) و این بخش از گفتوگوی او برای اولینبار در شماره ۱۹۷ ماهنامه فیلم (دی ۱۳۷۵) منتشر شد: «حالا مثل اینکه از این سینما هم باید بروم و یا بهقول دیالوگ فیلمهایم طعمه دام و صید صیاد شدم و یا میشوم و شاید این پایان عشق است و یا آغاز راه و اگر مرگی هست هیچگاه چیز ترسناکی نیست.
همانطور که در «شاهنامه» ما هم نبوده و یا به همان نحو که من در فیلمهایم مرگ را ترسیم کردهام… «دلشدگان»، «مادر» و… و حتی در فیلم «مادر» مرگ قبلاً تمرین میشود و من در فیلمهایم پرسوناژهایم را قبل از مرگ تطهیر میکنم. هرچند خداوند عادل است و رحمان و رحیم، ولی من که در این موارد یک آدم عامی و سنتی هستم یا داستانهایم را با مرگ جمع کردهام و یا بیانیههای مهم فیلمهای من با مرگ به تماشاگر القاء شده و شاید همه داستانهای بشر در مرگ و زندگی خلاصه شود و البته مرگ پایانی برای زندگی نیست. شما غیر از این فکر میکنید؟»
ویژگیهای ساختاری فیلم مادر
طبیعی بود که موضوعات اصلی فیلم «مادر» روی ساختار و روایت فیلم هم اثرگذار باشند. حاتمی در گفتوگو با نشریه روزانه هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر، این تأثیر را چنین توضیح داد: «مادر خودش میداند که شب جمعه میمیرد. شب جمعه هم میمیرد. تماشاگر هم از روز شنبه – که فیلم از شنبه شروع میشود – میداند شب جمعه مادر باید بمیرد. هیچ تعلیقی هم در کار نیست. مادر شب جمعه به میعادگاهی که هست – که خودش میگوید – بهشکل سفری سبکبار حرکت میکند؛ خیلی راحت و بسیار طبیعی. اساساً همهچیز در فیلم خیلی طبیعیست؛ واقعی نیست. طبیعیست. پرسوناژها همه آشنایند. اما هیچکدام سنتی و کلیشه نیستند.
یک عارف داریم، عارف امروزیتر، اما این عارف بهشکل عرفان رسم روز انگشتر عقیق بهدست ندارد، یا پیراهن سفید بییقه بهتن ندارد، بلکه برعکس یک صندوقدار بانک است که مرتب هم با حسابوکتاب و پول سروکار دارد. اما در او این نیاز انسانی هست که یکبار دیگر، در کنار مادر و بقیه افراد خانواده ایام خوش کودکی را تجربه کند.»
در این نقلقول، حاتمی به نکته مهمی اشاره کرده است: اینکه عناصر فیلم قرار نیست واقعی باشند بلکه باید طبیعی بهنظر برسند. نسبت سینمای حاتمی با واقعیت یکی از ویژگیهایی بود که در زمان حیات او با انتقاد بسیاری از منتقدان روبهرو شده بود. حاتمی بارها سعی کرد دیدگاه خود را در این زمینه توضیح دهد. در همین گفتوگو با نشریه روزانه هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر، حاتمی یکبار دیگر نظرش را، با ارجاع به فیلم «مادر»، توضیح داد: «من کارم «نمایش» است، با واقعیت اصلاً سروکاری ندارم.
پس دیوارها را فقط ندادهام مثلاً رنگ لاجوردی بزنند، بلکه آنها را با همه سایهوروشنهایشان کشیدهام. دیگر دیوارها دیوار نیستند، انگار باید آسمان را در آنها دید. همه لکهها و تاشهایی را که نقاش برای کشیدن یک تابلو بهکار میبرد، در رنگآمیزی فیلم بهکار بردهام، روی همه جزئیات، روی لباسها، گریم صورتها، همهجا سایهوروشنها را کشیدهام. شاید دیواری باشد که صدبار رنگ خورده است و روی زمین، تزیینها، همهجا… اصلاً به جایی خواهم رسید که اگر لازم باشد انار را سبز کنم، سیب را بنفش کنم، درخت را قهوهای رنگ بزنم.»
بازگشت به الگوهای تصویری گذشته
اما حاتمی در آن گفتوگو توضیحات بیشتری هم در مورد ساختار تصویری «مادر» مطرح کرد. از دید او، مادر از جنبههایی بازگشت به الگوهای تصویری گذشته بود: «از نظر فنی نسبت به کارهای خودم کمی بدعت در آن است. این روزها بهنظرم میرسد که سینما دوباره دارد بهسوی تلویزیون، بهسوی تماشاگر تلویزیون کشیده میشود، یا شاید این بهخاطر ویدئوست که نما تا این حد زیاد بهسوی «کلوز»شدن، یعنی درشتشدن گرایش پیدا میکند. شاید واقعاً تلویزیون ما را بدعادت کرده که با این نوع تأکید بر نماهای درشت کار کنیم.
قبلاً اینطور نبود. حتی در تلویزیون هم تا این حد تأکید روی نماهای درشت نبود؛ از این معقولتر بود. من همین الگوی آن سالها را انتخاب کردم. نماها نه خیلی درشتند و نه خیلی باز. سعی کردم در هر کادر، تا حد امکان از هر لحاظی که میشود امساک کنم. حتی برای نماهای درشت و بسته هم تأکیدهای متعارف و متداول را برداشتیم. شاید مجموعاً از تمام هنرپیشههای این فیلم که همه هم ستاره هستند، از هرکدام بیشتر از سه نمای درشت نداشته باشم. از تأکیدها کم کردم و البته این بهحدی نامحسوس است که شاید حس نشود.»