خسرو حکیم رابط در گفت وگو با خبرنگار سینمایی ایرنا و در توضیح ضعف نمایشنامه های متاخر بیان کرد: وضعیت نمایش نامه نویسی امروز خوب نیست. اغلب کسانی که نمایش نامه می نویسند بلدکار نیستند. به همین دلیل بسیاری از این آثار را نمایشنامه نمی دانم چرا که عمدتا ضعیف هستند و به ندرت کار جالبی در آنها وجود دارد.
وی ادامه داد: نزدیک ۵۰ سال است که نمایشنامه نویسی را درس می دهم و برای خودم نظریات خاصی در نمایش نامه نویسی دارم؛ بر اساس این تجربه می گویم که صرف نوشتن یک متن یا نوشتن یک گفت وگو منجر به یک تئاتر نمی شود. ضعف بیشتر نمایشنامه ها در این است که کارهایشان سطحی است.
نویسنده نمایشنامه آنجا که ماهی ها سنگ میشوند (۱۳۳۶) در پاسخ به این پرسش که ضعف نمایشنامههای فعلی را در چه می داند، اظهار داشت: مشکل نمایش نامه های حاضر این است که زبان زمانه خودشان نیستند و نویسندگانشان تکنیک نمایشنامه نویسی را نمی دانند و آثارشان بسیار در سطح می گذرند.
حکیم رابط تصریح کرد: آثار متقدم اما این گونه نیست چنانکه مثلا ادیب شاه و کارهای قدیمی زبان زمانه شان بوده اند و حرف روزگار خودشان را زده اند و امروز می بینیم که حرف روزگار ما هم هستند ولی کارهایی که امروز منتشر می شوند چون عمقی ندارند، درد و حرفی هم برای گفتن ندارند، نویسندگانشان درد کشیده نیستند و تجربه زیسته شان درست نیست و شناختی از مقولات انسانی ندارند؛ به همین دلیل اگر این متون را هفته دیگر بخوانید هیچ عایدی و افزوده ای برای شما ندارد.
نویسنده نمایشنامه روز هفتم؛ خاطره ها (۱۳۹۵) تاکید کرد: زمانه ما زمان بی زمانی است؛ در نتیجه هنر این است که درد زمانه را بگویید و آنچنان بگویید که اثر خود را بگذارد و فراموش نشود اما ماندگار و اثرگذار هم باشد.
وی یادآور شد: کارهای سطحی به سرعت فراموش می شوند؛ کارهای سوفوکل به رغم این که زمان بسیاری از آنان گذشته است، هنوز شما را تکان می دهند چرا که هنوز هم معنادار هستند.
نویسنده فیلمنامه تشنگی، آب، چرخ (۱۳۵۸) در توضیح تازهترین اثر خود بیان کرد: ۲۰ سال پیش نمایشنامه هایی که برای جشنواره تئاتر فجر می آمد را من و چند نفر دیگر می خواندیم و داوری می کردیم؛ چیزی حدود ۲۰۰۰ مورد از این نمایشنامه ها را برای سالها نگه داشته بودم که تعدادی در اسباب کشی گم شد و از دست رفت و تعدای به شکل دیگر اما از بین آنهایی که باقی مانده بود ۵۴ مورد را بر اساس نقدهایی که آن زمان روی آن ها نوشته بودم، منتشر کردم.
حکیم رابط گفت: روال این گونه بود که همکاران من که این آثار را برای داوری می خواندند صرفا روی آنان می نوشتند که قبول یا رد، اما من کارها را تحلیل می کردم و برایشان نقد می نوشتم. این نمایشنامهها را میخواندم، به آنها پاسخ فنی و تئاتری میدادم و به صورت مفصل درباره مشکلات و ارزشهایشان مینوشتم. از نوشتههایم هم دو نسخه کپی میگرفتم، یکی را به ارشاد میدادم که در مدارک آنجا ضبط کنند و یک کپی هم برای خود میگرفتم اما اخیرا و در ۹۲ سالگی به این فکر افتادم، نقدهایی را که نوشتم، چاپ کنم.
وی افزود: همین نقدها بود که آنان را به کتابی با عنوان توانای ناتوان؛ تئاتر ما بدل کردم. مطالعه این کار نشان دهنده نظر من نسبت به نمایشنامه نویسی است.
نویسنده فیلمنامه اسماعیل در قربانگاه (۱۳۵۱) اضافه کرد: اخیرا دوتا از کتاب هایم (نمایشنامههای رادیویی، نمایشنامههای صحنهای) که پیشتر چاپ شده و حجیم بود را در چاپ نیم رقعی منتشر کردیم. این کتاب ها نمایشنامه هایی رادیویی و صحنه ای بودند که آنها را به ناشری دادم که برای دسترسی راحت تر در قطع نیم رقعی منتشر کنند.
وی افزود: این مجموعه سال آینده منتشر می شود و هرکتابی اسم خودش را دارد؛ در حقیقت این دو کتاب به ۱۲ قسمت تقسیم شده است.
حکیم رابط با بیان اینکه کتابهای دیگرش نیز تجدید چاپ شدهاند، یادآور شد: چاپ سوم بینقاب (انتشارات ماهریس ۱۴۰۰) که یک کتاب آموزشی برای اهل تئاتر است، منتشر میشود؛ کتاب دیگرم روز هفتم که شامل خاطرات من است، هم تجدید چاپ شده است. خودم این کتاب را ترجیح میدهم و خیلی دلم میخواهد خوانده شود. البته بسیاری از دانشجویانم این کتاب را خواندهاند و نکات بسیار جالبی دارد.
به گزارش ایرنا، حکیمرابط متولد ۵ فروردین ۱۳۰۹ در شیراز است. او پس از فارغالتحصیلی از دانشکده هنرهای دراماتیک به تدریس در دانشگاه پرداخت. حکیمرابط، استاد چند نسل از دانشجویان و هنرجویان نمایش و نمایشنامهنویسی ایران است. او در فیلم دیدار آشنا، پیرامون معلمی میگوید: «درس دادن هنر نیست، اما ریاضت هنرمندانهای است».
حکیمرابط معلمی را از دبستان امیر عضد شیراز آغاز کرده و بیش از ۴۰ سال در دانشگاههای گوناگون همچون دانشگاه تبریز، دانشکده هنرهای دراماتیک، دانشکده سینما تئاتر، دانشگاه هنر، دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اراک و... تدریس کردهاست.
حکیمرابط در مقدمه کتاب توانای ناتوان، تئاتر ما چنین آورده است: «تئاتر ما «دیرآمده»ای است فاقد سنتهای کارآمد، صادق و بیادعا. به دور از شعر ما یا تئاتر فرنگ. و بهجاست اگر که در اینجا نام شریف برخی از بنیانگذاران اولیة تئاتر ایران را به یاد آوریم: میرزاآقا تبریزی با حکومت زمان خان، رضاکمال شهرزاد با شب هزار و یکم، میرزاده عشقی با رستاخیز شهریاران ایران، گریگور یقیکیان با انوشیروان عادل و مزدک، حسن مقدم با جعفرخان از فرنگ آمده و... آثاری ویراسته و پیراسته، خوشساخت، صاحبدرد و صاحبحرف. اما خلاف آن بنیانگذاران شریف و کارآمد.
متاسفانه مدتیست که بسیاری از جوانان و بهخصوص دانشجویان ما ـ فروتنانه بگویم ـ درسآموخته از «استادانی» آنچنانی که بعضیهایشان خود حتی پا بر صحنه نگذاشتهاند و نمایشنامهای درخور عرضه نداشتهاند، اغلب درسآموختگان برآمده از این کلاسها و اغلب این «استادان» بیتوجه به حال و روز زمانه خود و چشمبسته بر دردها، زخمها، حرفهای ناگفته، بغضهای فروخورده و گُلهای ناشکفته و پایمال شده، شهرتطلبانه، خامدست و پیاده میروند زیر چترهایی مثلا آوانگاردیسم یا پستمدرنیسمی خودساخته... و میشوند بکت، یونسکو و مولر و... البته از نوع باسمهای آنان! بگذریم...»