تهران- ایرنا- آرمان خوانساریان فیلمساز شناخته شده فیلم کوتاه در اولین تجربه فیلمسازی بلند خود که محصول باشگاه فیلم اولی‌های بنیاد سینمایی فارابی و در ژانر درام است، به سراغ یک قصه عاشقانه در بستر دانشگاه رفته است.

رضا دانشجوی سابق دانشگاه تنکابن برای گرفتن نامه‌ای که نیاز است به محل کار خود ارائه بدهد، به دانشگاه تحصیلات دانشگاهی خود می‌رود و دیدار با دوستان و همکلاسی‌های سابقش او را به مریم دختری که روزگاری عاشقش بود، می‌رساند و ماجرایی سرپوش گذاشته شده آشکار می‌شود.

«جنگل پرتقال» در وهله اول یک عاشقانه است که شاید قصه ساده و تک خطی اش آن را روی کاغذ به کلیشه‌های رایج این جنس آثار نزدیک سازد اما تعریف بستر یک دانشگاه و پیوند دادن قصه به ماجراهایی فرعی و کلان‌تر نقطه عطفی است که در مقاطعی از داستان، فیلم را از افتادن در دام تکرار نجات می‌دهد و حتی ماجرای عاشقانه دیگر خود نه مهمترین عامل راهبرد داستان که به بستری برای پرداختن به مضمونی مهم‌تر که همان رویاهای آینده ساز و آینده نگر در دوران تحصیل است و بعدها و به تدریج مغشوش می‌شود، رهنمون می‌سازد.

«جنگل پرتقال» را به لحاظ جغرافیا نیز باید اثری در خدمت معرفی یک اقلیم دانست. داستان این فیلم در شهر تنکابن می‌گذرد و احتمالا بی‌تاثیر از تعلق کارگردانش به این شهر به واسطه اصالت او نیست. از این رو «جنگل پرتقال» نه در حاشیه از پرداختن به جلوه‌های بصری و به تصویر کشیدن جاذبه‌ها و طبیعت بکر مناطق شمالی کشور در استان مازندران باز نمی‌ماند و حتی در بخش‌هایی از فیلم در دیالوگ بین دو شخصیت محوری رضا و مریم به مناطق دیدنی تنکابن نیز اشاره می‌شود.

این فیلم همچنین با گویش مازندرانی و استفاده از بازیگران بومی یا بازیگرانی که مسلط به این گویش هستند، به نحو برجسته‌تری نیز تمرکز زدایی از پایتخت را عیان می‌کند. در واقع روایت داستانی عاشقانه در شهری غیر از پایتخت خود گام بلند و محکم «جنگل پرتقال» در مسیر پرهیز از کاربست کلیشه‌هاست. این جغرافیای بدون ازدحام همچنین خواسته یا ناخواسته در خدمت داستان ساده اما عاطفی و اخلاقی فیلم نیز قرار می‌گیرد.

شاید برگ برنده دیگر «جنگل پرتقال» را بتوان تجربه کارگردانش در فیلم کوتاه دانست. شناخت این حوزه باعث شده است تا خوانساریان علی‌رغم نوشتن داستانی موجز و پرداخت آن در فیلمی بلند از پس بسط و توسعه دادن آن به خوبی بربیاید تا اثرش مخاطب را دلزده نکند.

«جنگل پرتقال» از سویی دیگر از منظر بازی‌ها واجد ارائه وجهی متفاوت از بازیگری توسط سارا بهرامی است. او که پیش از این سیمرغ بهترین بازیگری نقش اول زن را برای فیلم «دارکوب» از آن خود کرده است، در این اثر نیز جنسی دیگر از بازی خود را آشکار کرده است. میرسعید مولویان در نقش رضا نیز به عنوان بازیگر مقابل او اگرچه چهره چندان شناخته شده‌ای برای مخاطبان نیست و شاید مهمترین معرفی‌اش برای عامه مخاطبان در «خاتون» تینا پاکروان در شبکه نمایش خانگی بوده باشد، نوید می‌دهد که در آینده‌ای نزدیک به یک نقش اول ثابت در فیلم‌های بلند سینمایی تبدیل خواهد شد.

داستان «جنگل پرتقال» همین طور ضرباهنگ درستی دارد؛ در ایجاد تعلیق برای مخاطب موفق عمل می‌کند چنانچه او را از همان ابتدا در صحت و سقم آنچه می‌بیند، به تردید دچار می‌سازد و در ادامه با گره‌گشایی دفعی به واسطه مرور یک ماجرای قدیمی او را دچار افت و خیزهای عاطفی و با شخصیت‌ها همراه می‌کند و پایان ضمنی خوش اثر نیز که مطلوب مخاطب سینما در تماشای آثار عاشقانه است، را باید امتیاز دیگر این فیلم دانست.