تهران- ایرنا- فرار از زندان با همه استرس‌ها، هیجان‌ها و حاشیه‌هایی که دارد یکی از بهترین سوژه‌ها برای به تصویر کشیده شدن روی پرده سینماهاست.

استوار اکبری در سال پایانی جنگ به اسارت نیروهای عراقی درآمده و در جریان انتقال به خاک عراق چندین فرار ناموفق را تجربه کرده است. انتقال او به زندانی با نام قفس امن و آشنایی اش با احمد و محمود رادیو سبب می شود تا نقشه جدیدی برای فرار از زندان با هدف اعلام نام ۴۲ اسیر ایرانی که رژیم بعث آنها را مخفی و از اعلام نامشان به صلیب سرخ خودداری کرده، طراحی شود. استوار اکبری در این مسیر حوادث زیادی را پشت سر می گذارد.

زندان یک فضای بسیار پرطرفدار برای روایت در بسیاری از فیلم های سینمایی است. بسیاری از این فیلم ها یک تصویر واقع گرایانه و دراماتیک از زندگی در زندان را ارائه می دهند و نشان می دهند که چطور شخصیت ها با زندگی پشت میله های زندان کنار می آیند، در حالی که آزادی شان را از دست داده اند. دیگر فیلم ها ماجراجویانه هستند و فیلم هایی که در مورد فرار از زندان هستند یک ژانر فرعی محبوب به شمار می آیند.

دیگر فیلم هایی که داستان آن ها در زندان می گذرد، آثاری خوشایند برای لذت بردن و دور ماندن از دردسرهای روزمره زندگی هستند. فیلم های بسیاری با حال و هوای زندان وجود دارند که کاربران شبکه های مجازی دوست دارند با هم به اشتراک بگذارند. برخی از این فیلم ها بر اساس داستان های واقعی ساخته شده و بسیاری نیز علاوه بر اینکه توانسته اند با گذشت زمان جذابیت خود را حفظ کنند، در زمره بهترین فیلم های تاریخ سینما قرار می گیرند.

فرار از زندان با همه استرس ها، هیجان ها و حاشیه هایی که دارد یکی از بهترین سوژه ها برای به تصویر کشیده شدن روی پرده سینماهاست. رقابت جذاب زندانیانی که معمولا انگیزه های بزرگی برای رها شدن از بند دارند؛ یک عده زندانیان، پای ثابت چنین فیلم هایی هستند اما تفاوت همیشه در نوع فرار و روش ها و نقشه هایی است که این زندانی ها از آنها برای عبور از میله های زندان و رسیدن به دنیای آزاد استفاده می کنند.

این مضمون زمانی که با رخدادها و روایت های واقعی هشت سال دفاع مقدس ما ترکیب شود رنگ و بوی دیگری می گیرد. رنگ و بویی متفاوت و البته جذاب که حمید زرگر نژاد در ساخته چهارم خودش «شماره ۱۰» به آن دست یافته است.

زرگرنژاد فیلمنامه خود را با نگاهی به یک ماجرای واقعی که در دوران جنگ تحمیلی رخ داد نوشته و البته روایت خود را به شکلی سینمایی از آن ماجرا به مخاطبش ارائه داده و چندان وفادار هم به اصل ماجرا نبوده که این مساله نیز امری عادی در سینماست و الزاما فیلمساز نمیبایست و نمی تواند خود و فیلمش را در قید و بند کامل آن داستان محبوس کند.

در یک نگاه کلی نسبت به ماهورای زرگر نژاد نیز باید اذعان کرد که این کارگردان تا حد زیادی توانسته رگ خواب مخاطب را به دست آورد و پختگی بهتری نسبت به ماهورا در شماره ۱۰ دیده می شود. از فیلمنامه که به دنبال قهرمان سازی کاذب نیست تا ایجاد تعلیق و گره و گره افکنی مخصوصا پایان بندی بسیار ناباورانه و شگفت آور که نمونه اش را در سینمای دفاع مقدس کمتر مشاهده کرده ایم.

فیلمنامه البته دارای نقایصی است و برخی سئوالات در فیلمنامه بی پاسخ می مانند که این سئوالات بی پاسخ مربوط به خرده پیرنگ هایی است که در فیلمنامه گنجانده شده اند و کارگردان شاید با یک نگاه سختگیرانه به فیلمنامه اش و یا بازنویسی آن توسط فرد دیگری می توانست از کاستی های موجود بکاهد و ذکر این نکته نیز ضروری است که این کاستی ها از جذابیت های کلی فیلمنامه کم نکرده و قصه ویژگی های لازم را برای جذب مخاطب همچنان داراست.

ساختار و اجزای ساختاری نیز تقریبا خوب و قابل دفاع هستند از بازی خوب مجید صالحی که در کنار بازی حسام منظور (که در این فیلم همچنان در قالب عبد دشتی سریال نجلا مانده) تا سیامک صفری (که بر خلاف بازی های درخشانش در تئاتر، چیز زیادی برای عرضه در سینما ندارد) میتوانست بسیار بهتر و درخشانتر دیده شود تا فیلمبرداری خوب و البته سخت در فضاهای بسته و محدود که با نورپردازی خاص به نوعی خوف و ترس را هر لحظه در دل تماشاگر زنده نگه می دارد تا طراحی صحنه و موسیقی همگی هارمونی و فضای مناسبی را برای خلق یک اثر چشم نواز تدارک دیده اند و البته خشونت تصویری که معتقدم کمیت زیادی در کل اثر دارد و تا حد زیادی برخی از این خشونت ها به دلیل عدم پرداخت دراماتیک در فیلمنامه نتوانسته اثر گذار باشد و می تواند در یک تدوین مجدد و حذف برخی صحنه های خشن به خوش ریتم تر شدن فیلم کمک کند.