به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، نخستین ساخته ناهید عزیزی صدیق، نه در فرم و نه در محتوا، فیلم موجهی نیست. نه داستان دارد و نه از این توانمندی برخوردار است که به سیاق ضدقصه عمل کند. در این خلا، طبیعی است که سکوت سکانسهای ساکن، آزاردهنده باشد.
فیلم، همچنین خالی از هوشمندی است که برای لو دادن خط سیر اصلی داستان خود، از همان فرمول کهنه و نخنمای بازتعریف برای دیگران استفاده میکند و در همین تعاریف است که مخاطب، تازه در جریان داستان قرار میگیرد.
این فقدان آگاهیبخشی که در نیمه نخست داستان دیده میشود، فیلم را الکن میکند. تئوری فیلم بر این اصل بنا نهاده شده که با این کار، تعلیقآفرین ظاهر شود اما چون داستان و تعاملی ردوبدل نمیشود، بهجای پرسش یا کنجکاوی، کلافگی نصیب مخاطب میشود.
این فیلم بدون داستان، در فحوای خود نیز بیمایه نشان میدهد. قرار است دورنمایی از انتقام و خشونت باشد اما کلیت اثر، هر دو مولفه را نقض میکند. پایانبندی فیلم، بهظاهر، محلی برای تلاقی انتقام و خشونت است اما مایه دراماتیک کافی برای این نتیجه دیده نمیشود. این سکانسها، نه وضوح انتقام و خشونت را میرساند و نه مبین کارما است.
چنین فینالی در نتیجه تکرر سکانسهای کلیشهای است. سکانسهایی که یا از جادههای برفی گرفته شده و یا از سیگارکشیدنهای مردی که برجستهسازی احتمال وقوع جنایت در آن لحظه نیز نمیتواند تعلیقی را در مخاطب به وجود بیاورد.
فیلم البته هر چه که نداشته باشد، یک فیلمبرداری بسیار خوب دارد. ابتکار عملهای چشمگیری رخوت سکانسهای ساکن را قابل تحمل کرد و بهتنهایی، بار تکنیک را در یک فیلم تماما تجربی بر دوش کشید.
«آه سرد»، فیلم هوشمندانهای نیست. تاریخمصرف گذشته است. از محتوا، کاملا خالی است و بهشکلی غیرمستقیم، وهن مخاطب است. ناهید عزیزی تلاش کرد تا در این فیلم، از مشی اسلوبی کارهای همسرش (احمد بهرامی) وام بگیرد اما عجیب بود که چطور این گرتهبرداری، تنها در ساختار خلاصه شد و به حذف محتوا انجامید. این رویکرد، پاشنه آشیل «آه سرد» است.