نورالله مرادی در گفت و گو با خبرنگار محیط زیست ایرنا افزود: از بارزترین مصادیق تخریب و نابودی منابع محیطزیست کشور در دوره پهلوی، شروع ساختن بناهای عظیم و با وسعت زیاد، در اکوسیستم های غنی و بکر کشور است، در این راستا به واسطه تجملگرایی این خاندان و به بهانه تجددگرایی و حرکت به سمت مدرنیسم، اراضی با ارزش بالای زیستگاهی، پاکتراشی شده و سطح وسیعی از پوشش گیاهی و به تبع آن انواع گونههای جانوری تحت تاثیر قرار گرفتند.
وی اظهارداشت: در دوره پهلوی قُرقگاهها و شکارگاههای فراوانی با هزینه هنگفت در گوشه و کنار ایران ایجاد شدند. فقط در تهران، مراکز شکار زیادی در محدوده کن، دوشان تپه، دره لار، شهرستانک، سرخه حصار، قلعه حسنخان و جاجرود تشکیل و درباریان و ثروتمندان، فارغ از امور مملکتداری و یا احتمال انقراض نسل حیات وحش، به شکار حیوانات و پرندگانی همچون کفتار، گرگ، شغال، روباه، یوزپلنگ، سیاهگوش و... پرداختند.
مرادی ادامه داد: برادران شاه معدوم شکارچیان بین المللی بودند و علاوه بر ایران در بسیاری از کشورها که ارتباط چندانی هم با ایران نداشتند (مانند کره شمالی و مغولستان) به شکار گونه های کمیاب و حتی نایاب حیات وحش می پرداختند تا آنجا که مجموعه شکارهای وی در موزه سعدآباد نگهداری می شود.
وی گفت: طبق روال معمول امور داخلی و خارجی ایران، آمریکایی ها بسیاری از امتیازات شکار را نیز به خود اختصاص داده و حتی در فصولی که شکار ممنوع بود، مجوز شکار دریافت میکردند. یکی از عمده ترین مشکلات حفاظت از حیات وحش در زمان پهلوی، نبودن مشارکت مردمی در این حوزه بود، سیاست های اتخاذ شده در دولت پهلوی، شامل ایجاد پارک های حیات وحش، مناطق حفاظت شده و قرق های سلطنتی و خصوصی بود که البته بدون در نظر گرفتن مناسبات و پیوستگی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جوامع محلی، عشایر و روستائیانی که بخش اعظم معیشت آنها به این مناطق پیوند خورده بود، ایجاد شدند، در این خصوص هیچ اقدامی برای بروز کنشگری و جلب مشارکت عمومی به بار نیامد و آمار تخلف از قانون شکار و صید هر سال نسبت به سال قبل افزایش می یافت.
در سال های منتهی به سال ۱۳۵۷، نه تنها نقش زن ایرانی در حفاظت محیط زیست انکار شد، بلکه ناآگاهی وی به عنوان دلیل اصلی تخریب محیطزیست ذکر شد.معاون آموزش و مشارکت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست افزود: برنامه ریزی های توسعه دستوری در زمان رژیم پهلوی با هدف تامین اهداف سلطه جویانه غرب و بیگانگان و اعطای امتیازات بهره بر داری از منابع کشور انجام شده و تاسیس نهادهای مجری سیاست های تدوین شده، مقاصد مذکور را پوشش داده است، دولت پهلوی با تاسیس این سازمانها حضور مردم در اداره امور کشور را کمرنگ کرد و از قوانین قهری و تنبیهی برای مشروعیت بخشیدن به سیاستهای مخرب اکوسیستم بهره برد.
وی اظهار داشت: محمدرضاشاه پهلوی در کتاب پاسخ به تاریخ، البته پس از انقلاب شکوهمند اسلامی در سال ۱۳۵۷، اعتراف کرده که سیاست استفاده از نفت برای تولید حرارت، انرژی، پیشبرد طرح های توسعه مانند راه آهن، سیاست عاقلانه ای نبوده و نیست ، اما آنچه در زمان سلطنت وی اتفاق افتاده بود ترجیح توسعه بر محیط زیست و اولویت همیشگی طرح های صنعتی و کشاورزی بر عدم حفظ و تخریب بی رویه محیط زیست بود.
وی ادامه داد: هیچ کدام از سیاست های دستوری دوران پهلوی منجر به همدلی و مشارکت مردم در حفظ محیط زیست نشد به طوری که در این زمان به رغم تصویب لایحه حفظ و گسترش فضای سبز در مجلس شورای ملی و پیش از تصویب کامل در مجلس سنا عده ای به منظور استفاده و سودجویی دست به قطع درختان زدند.
مرادی تاکید کرد: در سال های منتهی به سال ۱۳۵۷، نه تنها نقش زن ایرانی در حفاظت محیط زیست انکار شد، بلکه ناآگاهی وی به عنوان دلیل اصلی تخریب محیطزیست ذکر شد، الگوی جلب مشارکت در زمان حکومت پهلوی دستوری و بر اساس الزام مردم و نهادها به انجام امور بود و توجهی به فرهنگسازی، نهادینه کردن ارزش محیطزیست و احترام به حقوق نسلهای آتی از طریق تغییر در دانش، بینش، نگرش و در نهایت رفتار جامعه معطوف نبود.
معاون آموزش و مشارکت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست گفت: امروزه بر همه پژوهشگران و فعالان عرصه محیط زیست روشن است که حل مسائل محیطزیستی بدون در نظر گرفتن حضور و مشارکت عمومی موفق نیست و این امر زمانی اتفاق می افتد که موضوعات محیطزیست طوری در مسائل اجتماعی حل شود که در نهایت به صورت مسئله ای اجتماعی ظهور کند.
وی اظهار داشت: در حکومت پهلوی نه تنها زمینه آگاهی رسانی و آموزش های کافی برای تاثیرگذاران و تاثیرپذیران حوزه محیط زیست مهیا نبود، بلکه امکان ایجاد مشارکت های مردمی محیط زیستی و به تبع آن امکان ایجاد گفتمان های چندسویه و تبلور حس مسئولیت اجتماعی و مشارکت های مردمی موثر در عرصه حفاظت از محیط زیست وجود نداشت. ایده های حفاظت از محیط زیست در زمان پهلوی صرفا ایده فانتزی حمایت شده از جانب دولت به شمار می رفت و با توجه به اینکه از مبنای ضعیفی در حوزه مشارکت و حمایت عمومی جامعه برخوردار بود در اجرا نیز مورد اقبال عمومی و حمایت ملی قرار نمی گرفت و دولت مجبور به اجرای دستوری آن از کانال تنبیه و تهدید و مجازات بود، در واقع راهی که دولت پهلوی برای حل معضلات محیطزیستی در پیش گرفت راهی بر پایه ماهیت شاهنشاهی و مستبد این رژیم بود.